مقدمه
۱-۱ کلیات
خانواده به عنوان یک گام مهم، اهمیت ویژهای در دوران مختلف رشد، بویژه دوران نوجوانی جلوهگر میکند و در صورتی که والدین نتوانند به دلایل گوناگون از عهده رفع نیازهای کودکان و نوجوانان برآیند، تأثیرات نامطلوبی را در تداوم زندگی آنان برجای میگذارند. کودکان به دلیل تزلزل عاطفی والدین ناشی از استفاده از موادمخدر، مورد کودکآزاری جسمانی و روانی واقع میشوند و یا به دلیل فقر اقتصادی توأم با آسیبهای اجتماعی والدین، فروخته و یا اجاره داده میشوند. تک سرپرستی ناشی از طلاق و یا ترک خانواده توسط یکی از والدین نیز عامل دیگری است که از مصادیق بدسرپرستی به حساب میآید. در واقع بخشی از مشکلات کودکان بیسرپرست و بدسرپرست مربوط به تجربه های سخت آنان از زندگی و کمبودهایی است که بر اثر برآورده نشدن نیازها به وجود آمده است. اختلال رفتاری،اضطراب و افسردگی بیش از سایر اختلالات رفتاری مطرح در بین نوجوانان محروم از والدین بوده است، همچنین اختلالات رفتاری دربین نوجوانان ۱۳ ساله ،نسبت به سایر گروههای سنی (۱۵، ۱۶، ۱۷)، شیوع بیشتری دارد .محرومیت از والدین برای کودکانی که در سنین پایین تری قرار دارندنسبت به کودکان بزرگ تر آسیب زاتر بوده است. لذا علی رغم کوچک سازی و تأکید بر مراکز شبه خانواده هنوز هم ما شاهد طیف های مختلف سنی ، تحصیلی و غیر تحصیلی اعم از شاغل و غیر شاغل و حتی دارای ملیت های مختلف در این مراکز هستیم.و تعاملات بین این طبقات میتواند باعث ناسازگاری و ناآرامی شود (سهرابی، ۱۳۶۹).
یکی از عوامل مؤثر در مشکلات این گروه از نوجوانان وجود شرایط پر استرس و عدم حمایت خانواده است. بر این اساس، برخی از بررسی های انجام شده محدود به بررسی رابطه بین استرس و بیماری بود. عمدتاًً ضریب همبسستگی بین استرس و بیماری را بین ۲۰/۰ تا ۷۸/۰ گزارش میکردند، ولی بیشتر این همبستگی ها حدود ۳۰/۰ بود (کوباسا[۱]، ۱۹۷۹). محققان بر این باورند که استرس مستقیما به بیماری منجر نمی شود (لیپا[۲]، ۱۹۹۴). بر این اساس برخی بر این باورند که یک ارتباط عالی بین استرس و بیماری وجود دارد، و ظاهراً تجربه استرس زای مشابه میتواند اثرات مختلفی در افراد متفاوت به وجود آورد. از این رو این باور قوت گرفت که متغیرهایی وجود دارند که بین استرس و بیمار ی ها به عنوان واسطه عمل میکنند. بخش عمده ای از پژوهش های انجام شده در زمینه راهبردهای مقابله ای، صرف بررسی و یافتن تأثیر روابط اجتماعی، و نیز تعیین اثر این عوامل بر سازش افراد با شرایط جدید زندگی و تنیدگی های وابسته به این شرایطند (رایت[۳] و همکاران، ۱۹۸۵). مهارت های مقابله با استرس دارای مفهوم گسترده و مؤلفه های شناختی و رفتاری چندی است (لازاروس و فولکمن[۴]، ۱۹۸۴).
سبک های مقابله[۵] به عنوان یکی از عوامل مهم میانجی بین استرس و سلامت روان در نظر گرفته می شود (وانگ[۶]، ۱۹۹۳؛ کارور[۷] و همکاران، ۱۹۹۳). این مؤلفه در عین حال یکی از مؤلفه هایی است که به طور گسترده ای در زمینه سلامت روان مورد بررسی قرار گرفته است (پاسکار[۸]، ۲۰۰۳). تمرکز پژوهش های انجام گرفته بر روی سبک های مقابله با استرس بر مشخص نمودن اشکال مؤثر و کارامد این سبک ها در برخورد با استرس میباشد (سامر فیلد و مک کار[۹]، ۲۰۰۰). درباره سبک های مقابله با استرس تعاریف بسیار زیادی ارائه شده است (لازاروس، ۱۹۸۴). تأکید همه این محققان، روی این موضوع است که واکنش به استرس در افراد مختلف متفاوت است، و همیشه این واکنش ها به کاهش استرس نمی انجامد. همه آن ها برای برخورد با استرس مراحل خاصی را در نظر می گیرند. لازاروس توالی زیر را در ارتباط با مقابله با استرس ارائه میکند: دریافت تهدید ( درک تهدید)، ارزیابی توانایی برخورد با تهدید، به کارگیری شیوه ای برای برخورد با این تهدید (کوشش شناختی و رفتاری). لازاروس (۱۹۹۳) روی دو نوع سبک مقابله با استرس تأکید و تمایز قائل شد: الف- مقابله متمرکز بر مسأله، که در راستای حل مشکل یا انجام عملی است که منبع استرس را تغییر میدهد. ب- مقابله متمرکز بر هیجان، که کاهش دهنده یا اداره کننده آشفتگی عاطفی همراه با موقعیت است.
شیوع اختلالات رفتاری در میان کودکانی که از خانواده محروم مانده اند، کودکانی که بر اثر عوامل و بلایای طبیعی بی سرپرست مانده یا به دلیل جدایی والدین، فقر اقتصادی، اعتیاد یا عدم کارکرد صحیح والدین در محیط های شبانه روزی زندگی میکنند، نسبت به دیگر کودکان بیشتر است (کاپلان، کرافورد و فیشل[۱۰]، ۱۹۹۸). یکی از مشکلات دیگر این کودکان تکانشگری است.
تکانشگری به معنای عمل نمودن با کمترین تفکر نسبت به رفتارهای آینده یا عمل کردن بر پایه ی افکاری که مهمترین گزینه ی فرد یا دیگران نیست در نظر گرفته می شود (سوان و هولاندر[۱۱]،۲۰۰۲). تصمیم گیری مخاطره امیز اهمیت بالایی در زندگی فردی و اجتماعی فرد دارد و اختلال در این نوع تصمیم گیری هسته ی اصلی پدیده و رفتارهای تکانشی را تشکیل میدهد. رفتارهای تکانشی که در برخی از رویکردها،رفتارهای مخاطره آمیز خوانده می شود. به عملکردهایی گفته می شود که اگر چه تا اندازه ای با آسیب یا زیان های احتمالی همراهند اما امکان دستیابی به گونه ای پاداش را نیز فراهم میکنند . این رفتارها باید دارای ۳ عامل زیر باشند: برگزیدن یک گزینه از میان دو یا چند گزینه ی احتمالی، همراهی یکی از گزینه ها با پیامدهای ناگوار، روشن نبودن احتمال پیامد ناگوار در زمان رخداد رفتار(حکمی،۱۳۹۰)
بنابرین در اینجا بررسی می شود که آیا کودکان بی سرپرست و بد سرپرست با دارا بودن مهارت های مقابله ای نامناسب از سطح تکانشگری و اختلالات بالایی رنج میبرند یا خیر.
۱-۲ بیان مسئله