ادبیات هویت سازمانی اظهار میکند که هویت سازمانی ، استراتژی را پیش میبرد و اعضا را قادر میسازد که جهت گیری استراتژیک سازمان را انتخاب نموده و آن ها را بپذیرند و در برابر تغییرات محیطی توان پاسخگویی داشته باشند . هم چنین هویت سازمانی میتواند تعهد سازمانی اعضا را افزایش داده و ضمن ایجاد تعهد در ذینفعان مشروعیت خارجی سازمان را نیز حفظ و حراست نماید (Sillince , 2006 : 188) .
مفهوم منابع سازمان ، هویت را شکل میدهد و هویت سازمان باعث ایجاد معنی منابع در سازمان می شود . مدیران تصویر سازمان را به عنوان آیینه ای جهت ایجاد منابع به کار میبرند. به علاوه در پاسخ به این سوال که “ما چه کسانی هستیم؟”، هویت سازمانی وضعیت موجود را که بایستی توسط منابع ارزش حفظ شود ، به تصویر می کشد. منابع سازمان در اصل منبع ارزش میباشند. هویت دلیل اقداماتی در سازمان است که آن را به سمت استفاده از منابع هدایت میکند. به بیان دیگر منابع سازمان، اقدامات را توانمند ساخته و آن ها را امکان پذیر میکنند. بنابرین ، هویت و منابع به طور استعاری به عنوان مصرف کننده و تولید کننده ارزش در سازمان عمل کرده و بر اساس این استعاره، به صورت متقابل و دو جانبه به یکدیگر مرتبط هستند (Sillince;2006: 193-4) .
۲-۱-۵ ساخت و شکل گیری هویت[۲۰]
مفاهیمی چون هویت و خود[۲۱]، به عنوان مهم ترین مفاهیم علوم اجتماعی و روانشناسی اجتماعی به شمار میآیند. محوری ترین تجربه وجود انسانی ، خویشتن است که با چندین مؤلفه شناختی (مثل ادراک از خود)، عاطفی (مثل عزت نفس) و مفهوم خود (خودپنداره) توصیف میگردد. احساس خود از زمان تولد شروع شده و با درک با ارزش بودن از سوی دیگران ، لیاقت داشتن و مورد حمایت و مراقبت دیگران قرار گرفتن ، جلوه گر می شود.
“دیوید سون و کوپر” (۱۹۸۳) معتقدند در دوران کودکی توصیف و ادراک خود بر حسب مفهوم خود ،خود پنداره، توصیف های فردی از خصوصیات جسمانی و عینی و توانایی هایش بوده و در اواخر کودکی و ورود به نوجوانی فرد با توجه به خصوصیات درونی و اجتماعی، خود را ادراک و توصیف می کند.
هویت در سطح فردی را می توان به عنوان تئوری که از طریق آن افراد ویژگی هایشان را شرح میدهند ، مطرح نمود. هویت به افراد کمک میکند تا به پرسش هایی نظیر این که: “من کیستم؟ می خواهم چه کسی باشم؟ قادرم تا چه کسی شوم؟ اهداف من در زندگی چیست؟ چطور در رابطه با دیگران رفتار کنم؟ و در جامعه ای که زندگی می کنم از چه جایگاهی برخوردارم؟” پاسخ دهند. (Pussa & Tolvanen, 2006: 29)
مفهوم هویت من[۲۲] ، در روانشناسی توسط ” اریکسون ” (۱۹۵۰-۱۹۴۶) بیان شد. وی این اصطلاح را اولین بار به دنبال مشاهده یک نوع اختلال که در بین بعضی از سربازانی که از جنگ جهانی دوم بر می گشتند ، رخ داده بود ، به کارگرفت. اختلالی که باعث می شد این افراد فاقد حس یکپارچگی و تداوم در زندگی شان باشند. بعضی از تجربه های بالینی اریکسون ، وی را به طرح سوالاتی پیرامون شکل گیری هویت در افراد غیر بیمار هدایت نمود و زمینه ساز طرح نظریه روانی- اجتماعی در تحول شخصیت گردید.
به عقیده ” مارسیا “، آغاز شکل گیری هویت زمانی است که فرد به تصمیم گیری در مواردی نظیر این که چه شخصی باشد، متعلق به چه گروهی بوده و چه عقایدی را بپذیرد، چه ارزش های درونی داشته باشد و چه موقعیت های شغلی را دنبال کند، می پردازد (Curry, 2003: 560) .
شکل گیری هویت شامل ترکیبی از مهارت ها، باورها و همانند سازی های کودکی به یک کل کم و بیش منحصر به فرد و پیوسته میگردد که برای فرد جوان حسی از پیوستگی با گذشته و جهت گیری به سوی آینده را فراهم میکند. مارسیا هم چنین از امکان حرکت از هویت فردی به هویت سازمانی صحبت کرده و معتقد است هویت فردی و سازمانی رابطه ای دو سویه داشته و بر یکدیگر اثر گذارند. هنگامی که فرد بالغ می شود، نیاز به تعهد به یک شغل یا حرفه (یک الزام کسب هویت) در او بروز میکند. به علاوه جنبه هایی از هویت فرد که در کار ایجاد می شود و مهارت های ویژه ، دانش و نقش اجتماعی او را نمایش میدهد ، به عنوان هویت حرفه ای شناخته می شود. هویت فردی باید قابل انطباق با محیط (سازمان و …) باشد. هنگامی که منابع این انطباق به دلایلی نظیر ایجاد تغییر در سازمان از میان بروند، فرد جهت ایجاد توازن مجدد با سایر افرادی که با آن ها کار میکند، تلاش می کند (Curry , 2003 , 561).
هم چنین هویت را می توان به عنوان دارایی های شخصی که افراد از طریق آن تجربیات خود را سازماندهی میکنند، قلمداد نمود. هویت در دوران جوانی تکامل مییابد و در حین این تکامل تمایلات و تعارضات در خصوص این که در تعامل با دیگران چه خویشتنی داشته باشیم مدیریت و هدایت می شود (Curry,2003: 558-9 ) .
در خصوص شکل گیری هویت سازمانی نیز لازم به ذکر است که ، اعضای سازمان نسبت به دیدگاه افراد خارج از سازمان به آن حساس بوده و ادراک آن ها از این مسئله که افراد خارج از سازمان چه دیدی نسبت به سازمان داشته و آن را چگونه می پندارند به ادراک اعضا از سازمان اثر گذار است.
سازمان ها هویت خود را برای هر دو دسته مخاطبان داخلی و خارجی آشکار کرده و آن را مخابره میکنند. اعضای سازمان علاوه بر نقشی که به عنوان کارکنان سازمان ایفا میکنند به عنوان سرمایه گذاران و مشتریان سازمان نیز تلقی میشوند و بنا به همین علت در هر دو دسته مخاطبان داخلی و خارجی سازمان قابل طبقه بندی هستند. به همین دلیل علایم ، نشانه ها و پیام هایی که از سوی محیط داخل و خارج سازمان توسط اعضا دریافت می شود بر ادراک آن ها از سازمانی که در عضویت آن ها هستند اثر میگذارد.
از آن جایی که علایم مخابره شده از سوی محیط داخلی و خارجی سازمان، در شکل دهی به ادراک اعضای سازمان نقش اساسی دارند، سازمان ها میتوانند از طرق اعمال توجه کافی نسبت به هر دو دسته عوامل درون سازمانی و برون سازمانی نسبت به ایجاد یک هویت سازمانی مستحکم و قوی اقدام کنند (Hatch & Schultz , 2002: 360).
در شکل ۲-۳ چارچوبی از مهم ترین عوامل درون سازمانی و برون سازمانی که در شکل گیری هویت سازمانی نقش دارند ارائه شده است. همان طور که در شکل زیر مشاهده می شود توجه مثبت رسانه ها ، شناسایی و وجهه بیرونی و ارتباطات خارجی به عنوان مهم ترین عوامل برون سازمانی و تیم مدیران عالی، فعالیت های مدیریت منابع انسانی، عملیات سازمان و ارتباطات داخلی سازمان به عنوان مهم ترین عوامل درون سازمانی اثر گذار بر شکل گیری هویت سازمانی پیشنهاد شده اند که در ادامه به تشریح و توضیح هر یک از این عوامل می پردازیم.
عوامل داخلی
– تیم مدیران عالی
– مدیریت منابع انسانی
– عملیات سازمان
– ارتباطات داخلی سازمان
شکل گیری هویت سازمان
عوامل خارجی
-
- توجه رسانه ها
-
- وجهه خارجی سازمان
- ارتباطات خارجی سازمان
شکل ۲-۳ عوامل درون سازمانی و برون سازمانی مؤثر بر شکل گیری هویت سازمانی (Dhalla, 2007: 249)
بخش دوم
۲-۲-۱ عوامل برون سازمانی مؤثر در شکل گیری هویت سازمانی