لینتر(۱۹۵۶)در بررسیخود نشان میدهد که شرکتها ابتدا در مورد سیاست تقسیم سود خود تصمیم گیری میکنند و پس از آن سطح سرمایه گذاری خود را تعیین میکنند. هنگامی که شرکت ها با کمبود وجه نقد مواجه اند، آن ها بودجهی سرمایه را برای حفظ یا حتی افزایش سود سهام کاهش می دهند.
میلر و مودیلیانی در سال (۱۹۶۱) برای اولین بار به لحاظ نظری نشان دادند که سود تقسیمی سهام و سرمایه گذاری در یک بازارکامل مستقل از همدیگرند. از آن زمان، ارتباط بین این دو مؤلفه تصمیم گیریهای مالی (سود سهام و سرمایه گذاری ) به یک مسئله مهم ادبیات مالی شرکت ها تبدیل شده و به شدت مورد بحث قرار گرفته است.
دریمس و کروس در سال (۱۹۶۷) اولین شواهد تجربی در مورد رابطه بین سود تقسیمی سهام و سرمایه گذاری ارائه دادند. با به کارگیری همزمان معادله، آن ها یافتند که سود تقسیمی سهام و سرمایه گذاری به هم وابسته اند و اینکه سیاست تقسیم سود پایدار در شرکت، مانع سرمایه گذاری از طریق کاهش سرمایه داخلی می شود، در حالی که شرکتهای با سیاست تقسیم سود مازاد، ابتدا سود تقسیمی برای سرمایه گذاری مورد نیاز را کاهش میدهند.
فاما وبابیاک[۶۵]. (۱۹۶۸). طی مطالعه ای تحت عنوان”سیاست تقسیم سود؛ یک مطالعه تجربی”نشان دادند که سود تقسیمی بر میزان سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی تأثیر معناداری ندارد.
با استفادهاز یک روش مشابه، فاما (۱۹۷۴) نتایج متناقضی نشان داد که سود سهام و سرمایه گذاری صرف نظر از اینکه بازار کارا باشد مستقل از همدیگرند.
هیگینز در سال (۱۹۷۲) مدارک و شواهد حاصل از مدل اندوخته ی سود سهام نشان میدهد که سود سهام میتواند تابعی از سود وسرمایه گذاری میباشد و این تغییرات در سود سهام به وسیله ی سودآوری و تقاضای سرمایه گذاری ایجاد می شود. به طور خاص، سود تقسیمی ایجاد شده با سود رابطه مثبت و با سرمایه گذاری رابطه ی منفی دارد، اما سرمایه گذاری به وسیله سود تقسیمی سهام تعیین نمی شود.
هوشی (۱۹۹۱) در پژوهشی تحت عنوان “ساختار شرکت، نقدینگی و سرمایه گذاری؛ مدارک و شواهدی از گروههای صنعتی ژاپن “نشان داد که برای شرکتهایی که نسبت بدهی پایین و سود تقسیمی بالا دارند، سطح سرمایه گذاری افزایش مییابد. به علاوه بین نسبتهای بدهی با فرصتهای سرمایه گذاری رابطه عکس وجود دارد.
دی سوزا (۱۹۹۱) در مقاله ای با موضوع “هزینه نمایندگی، ریسک بازار، فرصت های سرمایه گذاری و سیاست تقسیم سود”پژوهشی روی ۳۴۹ شرکت بینالمللی طی سال های۱۹۹۵-۱۹۹۷ انجام داد و نتایج پژوهش او رابطه منفی هزینه نمایندگی و ریسک بازار را روی نسبت تقسیم سود تأیید کرد. اما رابطه منفی سیاست سود تقسیمی با فرصت های سرمایه گذاری تأیید نشد.
لوتون و دیامون (۱۹۹۵) استدلال میکنند که نتایج متناقض حاصل از پژوهشهای قبلی برای
نمونه های انجام گرفته در دوره ی نسبتا کوتاه ایجاد می شود. آن ها دوره های نمونه برای ۲۱۲ عدد از
-
- – Introduction ↑
-
- – Kato ↑
-
- – Mir and Majlof ↑
-
- – Denis ↑
-
- – Verdi ↑
-
- -Cash flow shortfall ↑
-
- – Cash flow volatility ↑
-
- – Cash flow shortfall ↑
-
- – Cash flow volatility ↑
-
- – Investors ↑
-
- – Managers ↑
-
- – Financial facilities granted to participants ↑
-
- – Cash flow shortfall ↑
-
- – Cash flow volatility ↑
-
- – Cash flow shortfall ↑
-
- – Cash flow volatility ↑
-
- – Cash flow shortfall ↑
-
- – Cash flow volatility ↑
-
- – William sharp and et al ↑
-
- – theoretical Framework ↑
-
- – Investment and level investment ↑
-
- – Bartov and et al ↑
-
- – Bidel and Hillary ↑
-
- – Denis ↑
-
- – Verdi ↑
-
- – information asymmetry ↑
-
- – Morgado ↑
-
- – Biddle ↑
-
- – Jensen ↑
-
- – Kato ↑
-
- – Frigo ↑
-
- – Deshmukh ↑
-
- – Miller and Rock ↑
-
- – Hoshi ↑
-
- – Barcellei and smith ↑
-
- – Gordon ↑
-
- – Walter ↑
-
- – Kato and et al ↑
-
- – Smir lock and Marshal ↑
-
- – Fama and babiak ↑
-
- – William sharp and et al ↑
-
- – Types of investment ↑
-
- – Haugen ↑
-
- – investment environment ↑
-
- – investment process ↑
-
- – Investment policy ↑
-
- – Investment Analysis ↑
-
- – Fransis ↑
-
- – preparation of the portfolio ↑
-
- – Theory of investment ↑
-
- – Fundamental Analysis ↑
-
- – Golden Dream ↑
-
- – Malkiel ↑
-
- – Mir and Majlof ↑
-
- – Denis ↑
-
- – Verdi ↑
-
- – Deshmukh ↑
-
- – Miller and Rock ↑
-
- – Kato and et al ↑
-
- – liwillen ↑
-
- – Lindenberg and Stefan ↑
-
- – Liuo and Yon ↑
-
- – Kato ↑
-
- – Frigo ↑