ج )وجوب قتال با آنان تا رسیدن به غایت.
د ) عدم رجوع اهل بغی بر اموال و انفس، بعد از جنگ.
و )قتال با هر کسی که حق واجبی را که بر ذمه اوست ندهد؛ که دو مورد آخر را بیشتر فقهای شیعه قبول ندارند.(حسینى روحانى، ۱۴۱۲ق : ۱۰۹-۱۱۰ )
۳-۱-۲- سنت
افزون بر آیه قرآن که بهصراحت، جرم بغی را یک حکم عام میداند و آن را مختص به خروج بر امام معصوم نمیداند، روایاتی هم در این زمینه وارد شده است که وجود جرم بغی را در زمان غیبت نشان میدهد. اگرچه این روایات، تا حدودی به تبیین مصادیق بغی هم کمک میکنند، اما اشاره به این روایات در این قسمت، به دلیل برطرف کردن ابهامات وارد شده به تعریف جرم بغی است ، اگرچه با تعریف دقیق جرم بغی، تا حدودی به تبیین مصادیق آن هم کمک میکند.
حضرت رسول(ص) به حضرت علی(ع) میفرماید: یا علی! خداوند جهاد در فتنه را بعد از من بر مؤمنان نوشته است؛ چنانکه جهاد و جنگیدن با مشرکان را لازم و واجب نمود. پرسیدم: یا رسولالله! کدام فتنه بر ما واجب است با آن جهاد کنیم؟ فرمود: «فتنه قومی که به لا الله الا الله و اینکه من رسولالله هستم، شهادت میدهند؛ آنان با سنت من مخالفاند و در دین من طعنه وارد میکنند. گفتم: ای رسول خدا! برای چه با آنان بجنگیم، در حالی که به لا الله الا الله و اینکه شما رسول خدایی شهادت میدهند؟ پیامبر(ص) فرمود: به این دلیل که بدعت گذارند و از دین من جدا میشوند و ریختن خون خاندانم ـ اهلالبیت(ع)ـ را مباح میدانند….» (حر عاملى ، ۱۴۰۹ق :۸۲ )
این خبر، اختصاص به باغی بر امام ندارد: «و در این زمان، کسانیکه بدعت در دین ایجاد میکنند و با مجتهدین مخالفت میکنند و احکام الهی را به صورت واضح تغییر میدهند را هم شامل میشود.» (حسینى روحانى، ۱۴۱۲ق : ۱۱۱ ) در سلسله سندی از امام صادق(ع) نقل شده است: « قتل (کشتن) دو نوع است: یکی کفاره گناه و معصیت است؛ دیگری شهادت و کشتن در راه خدا است. و جنگیدن نیز دو نوع است: جنگیدن با کفار؛ و جنگیدن با گروه بغی، تا زمانی که به فرمانبرداری و اطاعت برگردند.» (حر عاملى ، ۱۴۰۹ق : ۲۹ ) همچنین بسیاری از سخنان حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه، بر وجوب جنگ با بغات در حکومت اسلامی بدون هیچ قید و شرطی دلالت میکند؛ یعنی هرگاه آن شرایط به وجود آمد، سرکوب آنان لازم میشود. حضرت در خطبه ۱۷۲، مبنا و دلیل جنگ با بغات را ذکر میکند و میفرماید: »طلحه و زبیر و یارانشان بر من خروج کردند؛… پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانهداران بیتالمال مسلمین و به مردم بصره حمله کردند؛ گروهى از آنان را شکنجه، و گروه دیگر را با حیله کشتند….»(نهجالبلاغه، ۳۲۹ )آن حضرت در خطبه ۱۷۳ در خصوص ویژگیهای رهبر اسلامی در زمان فتنه میفرماید: «اى مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن کسى است که در تحقق حکومت، نیرومندتر، و در آگاهى از فرمان خدا داناتر باشد؛تا اگر آشوبگرى به فتنهانگیزى برخیزد، به حق بازگردانده شود و اگر سر باز زد، با او مبارزه شود .»
پس با توجه به سخنان حضرت، حکم برخورد با باغیان بعد از ایشان روشن شده است و آن اینکه در صورت وجود باغیان و همچنین وجود فرماندهای شایسته با آن ویژگیها که امام(ع) در این خطبه بیان کردهاست، دیگر نیاز به وجود امام معصوم نیست؛ آنگونه که عدهای از فقها به آن قائلاند. پس با توجه به آیه و روایات گفتهشده، فهمیده میشود که جرم بغی، اختصاص به خروج بر امام معصوم ندارد و لفظ آیه و روایات، عام است و همه مواردی را که در تفسیر این آیه گفته شده است، دربرمیگیرد. فلسفه جهاد با بغات، دفاع از حکومت اسلامی است و همین که فردی عادل و آگاه به مسائل اسلام در رأس حکومت باشد، خروجکننده بر او، باغی شمرده میشود.افزون براین، اگر بپذیریم اطلاقات، انصراف به امام معصوم دارند، میتوان از باب عموم ملاک احکام، حکم بغات را بر کسانی که بر نایب امام زمان خروج میکنند نیز جاری دانست؛ زیرا اگر در عصر غیبت، فقیه و نایب امام(ع) نتواند با بغات برخورد نماید و آنان را طبق موازین اسلامی مجازات کند، آنان اساس نظام عدل اسلامی را متزلزل میسازند و در نظام اسلامی هرج ومرج به وجود خواهند آورد.( مرعشی، ۱۳۷۳: ۶۷) بررسی جرم سیاسی از نظر فقهی بسیار گسترده است لذا در این مجال صرفا” به بیان تعریف بغی و جرم سیاسی از دیدگاه فقه امامیه می پردازیم.
فقهای شیعه بغی را در کتاب الجهاد مورد بحث و بررسی قرار دادهاند.
در کتاب جامع المقاصد که شرحی است بر کتاب قواعد علامه حلی ایشان در تعریف بغی می نویسد:
« کل من خرج علی امام عادل فهو باغ »
یعنی هرکس بر امام عادل خروج کند و با او مقابله کند باغی است.
آیه الله اسماعیل صدر در تعریف بغی آورده است:
باغی کسی است که بر امام عادل بشورد و با او بجنگد و مانع سپردن حق به او گردد.
بعضی از فقها معنای بغی در اسلام را قیام مسلحانه علیه امام عادل دانسته و این اصطلاح امام عادل را اعم از امام معصوم و یا نایب ایشان گرفته اند اما عده ای تنها قیام علیه امام را مطرح کردهاند.( پیوندی ،۱۳۷۹ :۱۱۷ )
مرحوم مقدس اردبیلی نیز به همین سبک بحث کردهاست و علاوه بر امام ، نایب امام را نیز متذکر گردیده اند.
یکی از نویسندگان از منظر فقه سیاسی میگوید: بغی در لغت به معنایی تجاوز و نافرمانی آمده است و در اصطلاح فقه سیاسی باغی به مسلمانی گفته می شود که با دولت اسلامی مخالفت کند و دست به نافرمانی زده و علیه امام قیام کند. ( عمید زنجانی،۱۴۲۱ق : ۳۰۹ )
یکی از فقهای معاصر که در مقاله خود بغی را جرم سیاسی میداند می نویسد:
جرم سیاسی عملی است که گروهی مسلمان(که تشکیلات قوی و نیرومندی به دست آورده اند و از فرمان و اطاعت ولی امر مسلمین در اثر شبهاتی بی اساس که برای آنان به وجود آمده خارج گردیده اند ) با قصد و اختیار انجام دهند خواه آن عمل از راه افساد فی الارض و محاربه و یا از راه جاسوسی برای دولت های اجنبی و یا جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی و یا امور دیگر صورت گیرد . ( مرعشی،۱۳۷۳ : ۷۱ )
ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود که آیا جرم بغی در زمان غیبت محقق می شود و یا مختص به زمان حضور امام معصوم(علیه السّلام) میباشد؟
فقهای امامیه جرم بغی را درزمان غیبت نیز قابل تحقق می دانند و وقتی سخن از وجوب جنگ با اهل بغی را مطرح میکنند بیان می دارند که جنگ با اهل بغی و هرکسی که بر امام عادل خروج کند واجب است زمانی که امام معصوم و با نایب وی مسلمانان را دعوت به جنگ نماید.آنچه از مجموع تعاریفی که به عنوان نمونه ذکر شدبر میآید یا به عبارت بهتر برآیند تعاریفی که از کتب مختلف مذکور افتاده این است که در تعریف کلی جرم سیاسی یا بغی می توان گفت:« بغی عبارت است از خروج از امام عادل، یا خارج شدن از اطاعت امام عادل یا نایب او است.»( اصغری،۱۳۷۸ :۴۶)
ارکان تعریف فوق به شرخ ذیل است :
الف ) خروج از اطاعت امام و رهبر و جلوگیری از سپردن حق به او و شورش در برابر او
ب )خروج از اطاعت امام عادل
ج ) خروج از اطاعت نایب خاص و یا نایب عام امام عادل
سه واژه کلیدی در این سه رکن موجود میباشد: خروج- امام عادل- نایب خاص و یا عام.
۳-۲- ضوابط تشخیص جرم بغی