۳- واکنش تشخیصی که در ان چند محرک وجود دارد و به یکی از آن ها باید پاسخ داد.
در زمینه استعدادهای ذهنی، به طور عمده مسئله دقت، تمرکز، توجه، حافظه و تخیل مطرح است.
توجه یا دقت به معنای توانایی متمرکز کردن تواناییهای ذهنی بریک موضوع است که در این مورد، توجه انتخابی نیز مطرح میشود، حافظه نیز به معنای فرایند دریافت، ضبط و نگهداری موارد است و افراد در این زمینهها با یکدیگر تفاوت دارند. موفقیت افراد در تمامی فعالیت ها و رفتارها، تا درجاتی به میزان هوش به استعداد آن ها بستگی دارد. هرچند برخی فعالیت ها به سطح هوشی بالا یا استعداد خاص نیازی ندارند و همه افراد تاحدودی از عهده انجام دادن آن فعالیت ها برمی آیند؛ مثل امور روزمره و شخصی زندگی. برخی فعالیت ها نیز وجود دارند که لازمه انجام دادن آن ها و موفقیت در این زمینه، برخورداری از سطح معینی از هوش و استعداد فردی است. برای مثال، در هنر موسیقی علاوه بر داشتن سطح معینی از هوش، داشتن استعداد از عوامل بسیار ضروری است. بنابرین، کاربرد سطح هوشی و استعداد عمدتاًً در زمینه انتخاب مشاغل و رشتههای تحصیلی موردتوجه است.
۲-۳-۵ تشخیص استعداد
استعداد ازجمله تواناییهای انسان است که معمولاً در فرایند رشد، در سنین پایین قابل تشخیص نیست و تشخیص دادن آن به گذر زمان نیاز دارد و سن، ملاک عمل ماست.
معمولاً این دوره بین ۱۲-۱۰ سالگی است. بنابرین، به منظور هدایت فرزندان بر اساس استعدادهای مختلف در مشاغل و رشتههای گوناگون وظیفه ما این است که پس از ۱۲- ۱۰ سالگی، به آن ها توجه بیشتری داشته باشیم. تواناییهای مختلف انسان در سنین مختلف بروز میکنند؛ برای مثال، از سن ۱۴ تا ۱۶ سالگی شاهد رشد استعداد ریاضی هستیم. البته تا آن زمان هم فرد استعداد ریاضی دارد اما این استعداد به اندازه کافی شکوفا نشده است(درویش محمدی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۶ ضرورت توجه به استعداد در افراد
از آنجا که پرورش استعدادهای کودک تاثیر ویژه ای بر تربیت صحیح او دارد، شناخت این استعداد و جهت دهی به آن امری ضروری خواهد بود. در دهه های اخیر، تحقیقات و کشف های زیادی در زمینه روان شناسی افتراقی انجام شده است که همگی موید این نکته اند که ارزش شناسایی استعدادهای فردی کمتر از ارزش شناخت خود انسان نیست و اهمیت این نکته هر روز روشن تر می شود ( فن کرافت، ۱۳۸۶). جامعه باید توانایی ها و استعدادهای بالقوه کودکان را شناسایی کند و شرایطی را به وجود آورد که تحت راهنمایی، هدایت و ارشاد معلمان و مسئولان مربوط، تاجایی که ممکن است، استعدادها و طرفیت و تواناییهای همه کودکان در کمترین مدت و بیشترین مقدار، که مناسب حال فرد کودکان باشد، پرورش داده شود ( استابرد[۶۴]،ترجمه،سوری، صادقی ۱۳۹۰). در واقع، توانایی ها و استعدادهای ویژه همواره خودبه خود و به تنهایی ( بدون انگیزه مناسب) شکوفا نمی شوند و لازم است استعدادها در افراد شناخته و هدایت گردند( استابرد، ۱۳۹۰). موضوع این نیست که فرد قدرت مطلق خود را تابع و مطیع قدرت بالاتر کند بلکه باید در سازمان جامعه و دگرگونی آن فعالانه شرکت جوید. کاملاً مسلم است که تعلیم و تربیت جدید باید رداین تحول و دگرگونی، ضمن فراهم آوردن حداکثر امکان رشد استعدادهای فردی، در دستیابی فرد به کسی معلومات اجتماعی مختلف نقش تعیین کننده ای داشته باشد. تعلیم و تربیت جدید باید عمیقاً فطری و انسانی باشد و به هر کودکی امکان دهد استعدادهای خود را در محیطی که بدان تعلق دارد، رشد دهد. حتی ضرورت توجه به استعدادها در سازمان ها و محیط های شغلی اثبات شده است.
بررسی ها نشان میدهد که در ۱۹ شرکت برتر از ۲۰ شرکت برتر یعنی ۹۵ درصد موارد – رهبران مسئول توسعه استعدادها هستند و سیستم مدیریت استعدادها ( TMS) با ارائه برنامه های ساده و کاربردی در حوزه نیازسنجی و به کارگماری، بهسازی، انگیزش و نگهداری منابع انسانی با تکیه بر اصول مدیریت دانش (Kn) در این راستا به سازمان ها کمک میکند. توجه به استعدادها باعث جلوگیری از اتلاف انرژی در افراد می شود و برای فردفرد افراد محیط و کار شادی را رقم می زند.
حتی کودکانی وجود دارند که در یک زمینه پیشرفته و در جهات دیگری عقب مانده اند. این گونه کودکان پدر و مادر و گاه معلمان را در راهنمایی تحصیلی گمراه میکنند نظیر این دانش آموزان بچه هایی هستند که در حفظ اشعار، محاسبات ریاضی و مشابه آن از خود نبوغ نشان میدهند و در زمینههای دیگر از افراد عادی هم عقب مانده ترند. این گونه بچه ها که آن ها را « کودن دانشمند» نامگذاری کردهاند، نه تنها نابغه نیستند بلکه از نظر هوش کلی عقب مانده نیز هستند. والدین و مربیان تربیتی بایستی به این مسئله توجه کنند که این کودکان در یک زمینه پیشرفته اند و در امور تحصیلی و در اشتغال آن ها باید از این استعداد خاص استفاده شود. متاسفانه هنوز درگیر این اشتباه سنتی هستیم و براین باوریم که استعدادها راهشان را پیدا میکنند و خود نشان میدهند و اندکی دقت نظر برای شناسایی و کشف استعداد کافی است؛ درحالی که پژوهش های جدید در مورد استعداد به نتایجی غیر از این رسیده اند. خانم دکتر « هایدرون استوگر» روان شناس، به این نتیجه رسیده است که دقت روش های ارزیابی استعداد، که تاکنون مورد استفاده قرار می گرفته اند، بسیار کم است. برای مثال، والدین و معلمان حتی اگر بخواهند استعدادهای ممتاز و سطح بالا را در کودکان شناسایی کنند، حداکثر موفق به یافتن ۲۰ تا ۳۰ درصد موارد میشوند، با توجه به این نکته، تفکرات جدید و تغییر دیدگاه ها در این زمینه واجب و لازم است( فن کرافت، ۱۳۸۶).
۲-۳-۷ انواع استعدادها
کلاین[۶۵] در کتاب راهنمای سنجش روانی، استعداد را چنین تعریف میکند : « استعداد معمولا به مجموعهای از تواناییهایی اطلاق میشود که در فرهنگهای خاص با ارزش به شمار می رود«
در گذشته چنین تصور می شد که استعدادها خصایص مادرزادی هستند، از وراثت ناشی میشوند و تجربه و شرایط محیطی در آن ها بی تاثیر است اما امروز معلوم شده است که هرچند عامل وراثت در استعدادهای مختلف نقش دارد، تجربه و عامل محیطی نیز در رشد آن ها موثرند. چنانچه شرایط محیطی و امکانات آموزشی فراهم نباشد، استعدادها شکوفا نمی شوند. همچنان که درباره هوش نیز مطرح است، رشد و پرورش هوش تحت تاثیر عامل وراثت و محیط و تعامل این دو قرار دارد. استعداد نیز نتیجه اثر متقابل عامل وراثت و محیط است؛ بنابرین، استعداد یک خصیصه مادرزادی و غیرقابل تغییر نیست بلکه تحت شرایط مساعد یا نامساعد محیطی و بر اثر تجربه تغییر میکند، رشد مییابد یا از رشد و شکوفایی باز میایستد.
استعدادها بر دو نوع اند : استعدادهای خاص و استعدادهای عمومی. استعدادهای خاص در موقعیت های خاص با ارزش شمرده میشوند؛ برای مثال، استعداد موسیقی برای کسی که میخواهد در یکی از رشتههای موسیقی تخصص پیدا کند، اهمیت بسیار دارد. استعدادهای عمومی ممکن است در موقعیت های مختلف با ارزش شمرده شوند. چنان که استعداد کلامی ازجمله استعدادهای عمومی است که در بیشتر موقعیت ها نقش اساسی دارد. باوجود این، استعداد کلامی در حرفه هایی مانند روزنامه نگاری بیش از حرفه مکانیک اتومبیل در موقعیت شغلی مهم است( کلاین، ۱۹۹۳، به نقل از شریفی، ۱۳۷۶).