دوم: تأکید اصلی در ذهن آگاهی بر پذیرش تجربیات شخصی بدون قضاوت میباشد. از طریق پذیرش، شرکت کنندگان اغلب دلسوزتر میشوند و آن ها احساس یکدلی بیشتری با دیگران دارند ( شایپرو و همکاران، ۱۹۹۸). به طور قابل توجهی، نظریه پردازان درباره افزایش روابط سالم، اهمیت پذیرش را قبول دارند ( کریستین[۱۵۷] و جاکوبسن، ۲۰۰۰).
سوم: ذهن آگاهی تاثیرات عام تری دارد. همچنین ذهن آگاهی به عنوان «روش انجام» در همه تجربیات زندگی نمود پیدا میکند. این رویکرد مشارکت همه تجربیات در ذهن و هشیاری بدون قضاوت را برای عملکرد بین شخصی مطلوب آشکار می کند.
محققان اثر افزایش رابطه مبتنی برذهن آگاهی (MBRE) را در رضایت زناشویی[۱۵۸] زوجین را نشان میدهند (کارسون، گیل و باکوم[۱۵۹]،۲۰۰۶). شواهد نشان میدهند که ذهن آگاهی، رضایت ازرابطه، توانایی واکنش هدفمند به استرس در رابطه، مهارت در شناسایی و بروز احساسات همسر ومقدار تعارضات رابطه و همدلی[۱۶۰] را پیشبینی می کند (بارنس، براون، کراسمارک، کمپل و روگ[۱۶۱]، ۲۰۰۷، واچس وکوردوا[۱۶۲]، ۲۰۰۷) .
۲-۵- اثرات فردی و اجتماعی ذهن آگاهی
همان طور که شواهد تحقیق، نتایج مثبت ذهن آگاهی را تأیید می کند، امکان طبقه بندی این نتایج درچندین بعد وجود دارد: تنظیم هیجانی[۱۶۳]، انعطاف پذیری[۱۶۴] و فایدههای بین فردی[۱۶۵] (کورکوران[۱۶۶] و همکاران، ۲۰۱۰).
۲-۵-۱- تنظیم هیجانی
یکی از مکانیسمهای کلیدی که از طریق آن ذهن آگاهی روی خودگردانی[۱۶۷] اثر میگذارد از طریق ایجاد جدایی بین خود (برای مثال، من، عزت نفس، خود انگاره) و رویدادها، هیجانات و تجربیات میباشد. هدف اعمال مبتنی بر ذهن آگاهی آموزش افراد برای مشاهده محرک درونی و بیرونی به صورت عینی و ایجاد فرا آگاهی[۱۶۸] میباشد. به همین صورت ، اکثر آموزش ذهن آگاهی شامل ملاحظه، بررسی و نام گذاری محرک بدون ارزیابی یا اختصاص معنی به آن ها میباشد، این مسئله افراد را به این نتیجه میرساندکه بین خودشان (خوداندیشی) و افکار ، هیجانات و تجربیاتشان فاصله ایجاد کنند. این فرایند همچنین به صورت “عدم تمرکز” توصیف می شود که در آن شخص “افکار را به عنوان رویدادهایی در ذهن نظر میگیرد تا ضرورتاً بازتاب واقعیت یا خودبینی صحیح” (سنویل[۱۶۹] و همکاران، ۲۰۱۰). هنگامی که درگیری فرد در موقعیتی منفی بالا باشد، مردم احساس میکنند ارزش خود آن ها تحت حمله قرار گرفته است اما هنگامی که نفس از رویدادها جدا باشد رویدادهای منفی از خود جدا شده و کمتر تهدیدآمیز میشوند (گلمن[۱۷۰] و همکاران، ۲۰۰۰).
به این دلیل که ذهن آگاهی منجر به جدایی فکر از هیجان شده، و به این دلیل که واکنش خودکار را کاهش میدهد، افرادی که ذهن آگاهی را تمرین میکنند در نشخوار[۱۷۱] فکری کمتری درگیر میشوند، که این مسئله آن ها را به بهتر از عهده رویدادهای تنش زا برآمدن نایل می کند (برودریک[۱۷۲]، ۲۰۰۵). تحقیق نشان داده است که افرادی که در برنامه های ذهن آگاهی شرکت کردند نشخوار فکری کمتری را در واکنش به رویدادهای زندگی گزارش کردند (مکود[۱۷۳] و همکاران، ۲۰۰۴). کورکوران و همکاران (۲۰۱۰) فرض کردند که، مراقبه ذهن آگاهانه آگاهی فراشناختی را افزایش میدهد و نشخوار فکری را با رهایی از قیدوبند فعالیتهای شناختی کاهش میدهد وظرفیتهای توجه را ازطریق منابع موجود درحافظه کاری افزایش میدهد، این منابع شناختی در جهت راهبردهای تنظیم هیجانی مؤثر هدایت میشوند.
۲-۵-۲- انعطاف پذیری
تحقیقات نشان میدهد که مراقبه ذهن آگاهی مردم را قادر میسازد تا انعطاف پذیری شناختی[۱۷۴] بیشتری داشته باشند و واکنش خودکار[۱۷۵] کمتری نشان دهند (مور و مالینوسکی[۱۷۶]، ۲۰۰۹؛ سیگل، ۲۰۰۸). یک گروه از شواهد رو به گسترش نشان میدهد که ذهن آگاهی نقش عمدهای در انعطاف پذیری در واکنش درمحدوده گوناگونی از موقعیتهای ارتباط میان فردی موثراست (بیشاب و همکاران، ۲۰۰۴ ؛ لاکی و همکاران، ۲۰۰۷). بائر (۲۰۰۳) پذیرش را به عنوان کیفیت اصلی همه برنامه های بالینی مبتنی بر ذهن آگاهی توصیف کردهاست. بر خلاف دیگر رویکردهای بالینی که بر تلاش برای تغییر همه نشانه های ناخوشایند تأکید میکنند، رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی تکنیکهای مختلفی را برای افزایش پذیرش محرک نامطلوب یا دردناک آموزش می دهند. این پذیرش، شرکت کنندگان در برنامه های ذهن آگاهی را تشویق می کند تا با ناخوشیهای اجتناب ناپذیر سازگار شوند و از رفتارهای اجتنابی و احتمالاً آسیبزننده پیشگیری کنند.
براون و همکاران (۲۰۰۷) پی بردند که ذهن آگاهی به طور معکوسی با عصبانیت ارتباط دارد. در سطح عصب شناسی، تحقیق FMRI توسط کریسول، وی، اسین برگر و لیبرمن[۱۷۷] (۲۰۰۷) انجام شد، آن ها پی بردند که سطوح بالاتر ذهن آگاهی با فعالیت بیشتر در بخش پیش پیشانی مغز[۱۷۸] ارتباط دارد که به کنترل واکنش و انعطاف پذیری کمک می کند.
۲-۵-۳- اثرات بین فردی
از طریق آگاهی فراشناختی که توسط ذهن آگاهی ایجاد می شود، افراد می توانند ظرفیت درک فرایندهای هیجانی درونی خود را افزایش دهند، که می تواند به آن ها کمک کند تا فرایندهای هیجانی سایرین را بهتر درک کند (تیزدل و همکاران، ۲۰۰۲). تحقیقات اجتماعی نشان میدهد که ظرفیت ما برای همسو شدن با سایرین تا حدی بستگی به دانش ما از ذهن خود و وضعیت درونی ما دارد ( سیگل، ۲۰۱۰). ذهن آگاهی توانایی ما را برای تحمل هیجانات در خودمان و سایر افراد افزایش میدهد ( تیبزد[۱۷۹]، ۲۰۰۹ ). تحقیقات بین ذهن آگاهی و رضایتمندی زناشویی رابطه مثبت را نشان می دهند ( بارپی و لانگر[۱۸۰]، ۲۰۰۵).
۲-۶- تعریف فراشناخت
ذهن انسان همواره درگیر انبوهی از پرسشها بوده است. یکی از مهمترین آن ها پرسش درباره این است که فرد درباره دانستن چه میداند، پرسشی که جواب آن ما را به سمت مفهومی به نام فرا شناخت[۱۸۱] رهنمون میسازد . این مفهوم در روانشناسی هم قبل از اینکه این اسم را به آن بدهند کاربرد داشته است. هری هارلو[۱۸۲](۱۹۶۰) اولین بار مفهوم یادگرفتن یادگیری[۱۸۳] را در یک رشته آزمایش با میمون ها به کار برد. در این آزمایش میمون ها وادار میشدند تا مسائلی را که به آن ها داده میشد حل کنند. یافته جالب هارلو این بود که میمون ها هرچه مسائل بیشتری حل میکردند در حل مسئله[۱۸۴] تواناتر میشدند، یعنی میمون ها یاد میگرفتند که چگونه یاد بگیرند (سیف، ۱۳۸۳).
سه موج اصلی پژوهش در این مورد وجود دارد نخستین موج به طورمستقیم یا غیرمستقیم از نظریه پیاژه[۱۸۵] پژوهشهای مربوط به آن برخاسته است. پیاژه(۱۹۳۰) معتقد بود که کودکان باخود مرکز بینی شناختی تحول را آغاز میکنند. یعنی در آغاز آن ها نمیدانند که چشم اندازهای مفهومی، ادراکی و عاطفی مختلفی وجود دارد. در نتیجه به طور طبیعی قادر به درک این نیستند که خودشان چنین چشم اندازی دارند یا دیگران، و اینکه ممکن است چشم انداز خودشان با دیگران متفاوت باشد. حتی پس از اینکه از وجود چشم اندازهای مختلف وتفاوتهای آن ها آگاه میشوند، توانایی تمییز بین چشم انداز خودشان از چشم انداز سایرین را به تدریج به دست می آورند.