از دیگر سو، برای کامیابی در تحقیق باید اعتدال در روش تحقیق را در نظر داشت. علت غایی حقوق، عدالت است و هدف تحلیل اقتصادی، کارایی.[۲۹] نه جزم اندیشی فقهی و حقوقی، راه را برای تحول ارتقا بخش در نظام حقوقی میگشاید و نه منفعت گرایی صرف، ذهن عدالت جوی بشر را قانع می کند. پس از سویی تحلیل فقهی-حقوقی حقوق مالی زوجه لازم است و از دیگر سو تحلیل اقتصادی آن. در نهایت به هدف جمع استعلایی این اهداف (عدالت و کارآمدی) باید به سنجش میزان اعتبار و نحوه اعتبار بخشیدن به تحلیل اقتصادی حقوق در منطق حقوق خانواده پرداخت. با این وصف در رساله پیش رو، از سویی به کارآمدی حقوق زوجه نظر داریم و از دیگر سو به عادلانه بودن آن. بخش اول رساله حاضر در پی تبیین و تحلیل فقهی حقوق مالی زوجه است. در این راستا در هر فصل از این بخش، یکی از حقوق مالی زوجه بررسی و تحلیل می شود.
فصل اول: مهر
مبحث اول: مفهوم شناسی
گفتار اول: تعریف
«مهر» واژه ای تازی و معادل «کابین» یا «دست پیمان» در زبان فارسی است.[۳۰] در زبان انگلیسی واژه marriage portion یا dower معادل واژه مهر است.[۳۱] عربها واژگان متعددی برای بیان این معنا به کار میبرند؛[۳۲] علاوه بر عبارت «مهر»، از واژگان «صداق»، «نحله»، «فریضه»، «اجر»، «حلوان»، «نافجه» و «سیاق» به همین معنی استفاده شده است.
«مهر» به معنی اجر زن[۳۳] و کابین اوست و به تعبیر برخی نویسندگان، مالی است که مرد در عقد نکاح به زن میدهد و تعیین مقدار آن منوط به تراضی طرفین است. به کار بردن واژه «صَداق» نیز بدین خاطر است که میل و شوق صادقانه بسیار زوج را در بخشیدن مالش نشان میدهد[۳۴] یا به خاطر این که نشانه «صدق ایمان» است.[۳۵]
«نحله» نیز تعبیری از مهر است اما از آن جهت اهمیت دارد که واژه برگزیده خداوند متعال برای تعبیر کابین و مهر زنان میباشد. پروردگار جهان در آیه ۴ سوره مبارک نساء می فرماید: «وَ آتُوا النِّسٰاءَ صَدُقٰاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً»؛ (و مهر زنان را به عنوان یک عطیّه به آنان بپردازید (ولى) اگر آن ها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشد، حلال و گوارا مصرف کنید).
در این آیه شریفه، «الصدقه» اسم براى مهریه است. دربارۀ «النحله» نیز اقوال مختلفى وجود دارد؛ برخى گفتهاند که این کلمه، از ریشۀ «انتحل کذا» مىباشد و وقتى گفته مىشود که شخص به چیزى بدهکار شود و به آن اعتقاد داشته باشد. معناى آیه این است که، «مهریۀ آنان را به خاطر دین و بدهى به دنیا، به آنان بدهید».
برخى نیز گفتهاند معنى نحله در آیه شریف این است که «تا تفضّلى از طرف خدا بر زنان باشد»، که با این معنا «نحله» حال از «صدقه» است و نیز گفته شده است که «النحله» با کسر نون به معناى «عطیّه و بخششى است که با رضایت خاطر تمام و بدون هیچ طلبى در مقابلش، داده شود». همچنین گفتهاند که «نحله» یعنى «بدون عوض». [۳۶]
در اصطلاح فقهی و حقوقی، مهر به معنای مالی است که معمولا زوج به زوجه در عقد نکاح میپردازد یا به نفع زوجه بر ذمه زوج مستقر می شود.[۳۷] هر چند این تعریف را از جهتی می توان مورد مناقشه قرار داد چرا که «در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی[۳۸]، زن مستحق مهر المثل است» (ماده ۱۰۹۹ ق.م.) بنابرین، مهر المثل –که یکی از اقسام مهر است- در نکاح باطل نیز وجود دارد. لذا برخی حقوقدان ها چنین تعریفی را پیشنهاد می دهند: «مهر حقی مالی برای زن است که شارع مرد را مکلف به پرداخت آن در عقد ازدواج صحیح یا وطی به شبهه یا عقد فاسد، نموده است»[۳۹]
البته این تعریف نیز مصون از نقد نیست چرا که نکاح باطل، اصولاً حقی برای زن پدید نمیآورد. ماده ۱۰۹۸ قانون مدنی بر همین مبنا بیان میدارد: « در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر میتواند آن را استرداد نماید».
بنابرین هر عقد نکاح فاسدی موجب استحقاق زن برای دریافت مهریه نمی شود. ولی در مواردی که وطی به شبهه صورت میپذیرد، زن مستحق مهر المثل میگردد.[۴۰] به همین دلیل مهر را تعریف نموده اند به: «مالی که با نزدیکی غیر از زنا یا نکاح یا اتلاف قهری بضع واجب می شود»[۴۱]
به نظر میرسد چنانچه مهر المثل را از اقسام مهرها بدانیم، تعریف اخیر تعریف دقیقتری باشد ولی چنانچه مانند برخی نویسندگان، مهر المثل را صرفاً خسارت غیرقراردادی و منحصر به نزدیکی ناشی از عقد فاسد بدانیم،[۴۲] «مهر مالی است که معمولا زوج به زوجه در عقد نکاح میپردازد یا به نفع زوجه بر ذمه زوج مستقر می شود».[۴۳] این تعریف سابقه فقهی نیز دارد؛ شیخ مفید در تعریف مهر بیان میدارد: «مهر چیزی است که زوج پرداختش را به زوجه هنگام عقد عهده دار می شود.»[۴۴]
ظاهر احادیثی که مهر را تعریف نموده است، تعریف اخیر را تقویت می شود. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مهر چیزی است که مردم بر آن تراضی مینمایند …»[۴۵] حضرت باقر علیه السلام نیز در تعریف و میزان مهر فرمودند: «صداق چیزی است که مردم بر آن تراضی مینمایند، چه کم باشد و چه زیاد؛ این است صداق»[۴۶]
ممکن است ایراد شود که استناد به چنین احادیثی برای تقویت تعریف اخیر، چندان مستحکم نیست چرا که احادیث مذبور در مقام بیان[۴۷] تعریف و ماهیت مهر نیست بلکه در مقام بیان میزان مهر است. اما واقعیت اینگونه نیست؛ در برخی احادیث راوی از ماهیت مهر پرسش میکند و معصوم علیه السلام در پاسخ میفرماید: «چیزی است که مردم در مورد آن تراضی نمایند.»[۴۸]
گفتار دوم: اقسام مهر
استقراء در مجموع احکام مربوط به مهر در قانون مدنی و احکام فقهی، پنج قسم مهر را روشن میسازد:
بند اول: مهر المسمی
الف) تعریف
چنانچه میزان مهر، هنگام نکاح معین و ذکر شده باشد به آن مهر المسمی میگویند.[۴۹] برخی نویسندگان بیان داشته اند که مهر المسمی، آن مهری است که هنگام عقد و یا پس از عقد و پیش از نزدیکی، مهر به تراضی تعیین شود[۵۰] ظاهراًً نظر اخیر مبتنی بر ماده ۱۰۸۷ قانون مدنی است که بیان میدارد: «اگر در نکاح دائم، مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد، نکاح صحیح است و طرفین می توانند بعد از عقد مهر را به تراضی تعیین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آن ها نزدیکی واقع شود، زوجه مستحق مهر المثل خواهد بود».