“دستیبابی به توسعه پایدار و عادلانه همچنان بزرگترین چالش در برابر نوع بشر است “
بانک جهانی،۱۹۹۲ اکنون تعداد فقرا درجهان بیش از هرزمان دیگر است (حدود ۱٫۵ میلیارد نفر). اغلب فقرا در نقاطی از جهان زندگی میکنند که با یک محیط زیست تخریب شده مواجه هستند و در برخی موارد خود آن ها در تخریب محیط زیست خود سهم اساسی دارند! آلودگی آب وهوا حتی در کشورهای برخوردار از رشد اقتصادی نیز مشهود است و تخریب ذخایر کشاورزی، جنگل و تالاب نیز عمق و وسعت محرومیت را دربسیاری از مناطق روستایی گسترش میدهد. عدم وجود آب آشامیدنی سالم و پاکیزه نیز از اهمیت زیادی برخوردار است و هرساله دو میلیون کودک در اثر استفاده از آب شرب آلوده و ابتلا به بیماریهای میکروبی و غیره جان خود را از دست میدهند.
بانک جهانی،۱۹۹۲ پیوندهای دوجانبه و توام با همیاری بین فقر و تخریب محیط زیست که تحت عنوان اصل “نابودسازی اکوسیستم از سرناچاری ” توسط فقرا توصیف میشود،تخریب محیط زیست را تسریع میکند. دستیابی به اراضی قابل کشت، چوب برای سوخت یا مصارف دیگر، مراتع بیشتر برای چرای دام و دیگر منابع طبیعی قابل بهرهبرداری، برای همه انسانها یکسان نیست.
دانشمندان زیست محیطی، امروز ابعاد سیاسی حقوق استفاده از ذخایر را مورد تأکید قرار میدهند و بر ضرورت بررسی پیوندهای میان محیط زیست، اقتصاد و جامعه تأکید میکنند. بنا به اعتقاد گروهی از متخصصین زیست محیطی : “تخریب زمین میتواند موجبات تضعیف توسعه اقتصادی را فراهم آورده و باعث ناکامیآن گردد، درحالی که توسعه اقتصادی در سطح پایین نیز به نوبه خود میتواند تحت تأثیرات شدید پدیده تخریب محیط زیست باشد! ” فقروتخریب محیط زیست که به واسطه فرایند توسعه ایجاد میگردند، متقابلاً بر یکدیگر تأثیر میگذارند تا جهانی وحشتناک و مملو از مخاطره به وجود آورند،به گونهای که در این جهان هم مردم روستایی و هم شهری به دام میافتند. درحال حاضر عبارت توسعه پایدار، به طور گسترده در حوزه سیاست و نیز در حیطه پژوهش در سطح جهان مورد استفاده قرار میگیرد.
توسعه پایدار، تعاریف بسیاری دارد اما مؤثرترین و فراگیرترین تعریف این واژه تعریف کمیسیون برانت لند با عنوان “آینده مشترک ما ” است که عبارت است از : توسعهای که بدون لطمه زدن به قابلیت نسلهای آینده دربرآورده ساختن نیازهای خود، نیازهای امروز را برآورده سازد.
این تعریف توسط کسانی که نگران فقر ورعایت عدالت بین نسل امروز و نسلهای آینده از حیث دستیابی به طبیعت و منابع طبیعی هستند و نیز برای کسانی که مشتاق استفاده از طبیعت و حفظ زیستگاه ها و گونههای جانداران و حیات وحش میباشند مورد پسند قرار گرفته است.
توسعه پایدار نخستین بار از طریق استراتژی حفظ جهان (wcs) مدون گردید. این استراتژی توسط IUCN و با حمایت مالی برنامه محیط زیست سازمان ملل و صندوق حیات وحش جهان تهیه گردید. اصل توسعه پایدار از آن به بعد و به واسطه پیگیریهای سازمان ملل پیشرفت محسوسی یافته است. استراتژی جهانی حفاظت از محیط زیست، سه هدف را برای حفظ محیط زیست برمیشمارد. نخستین هدف، ادامه فرآیندهای اساسی زیست محیطی است؛ فرآیندهای یادشده برای تولید غذا، سلامت و دیگر جنبههای بقای انسانی و توسعه پایدار ضروری هستند.
نظامهای حمایت از حیات شامل خاک و زمین کشاورزی، جنگلها و زیستگاهها، حیاتوحش و منابع آبهای شیرین وشور میباشد. تهدیدهای زیست محیطی جاری شامل فرسایش خاک، مقاومت آفات و حشرات دربرابر حشرهکشهای شیمیایی،تخریب جنگلها و بروز سیل و رسوبگذاری ناشی از آن و آلودگی آبها و سواحل است.
هدف دوم عبارت است از حفظ تنوع زیستی، یعنی گونههای ژنتیکی چه در تنوع و گوناگونی محصولات گیاه و دامی اهلی و چـه در انواع مختلف گونههای جانوری و گیاه وحشی. این تنوع ژنتیکی هم درحکم بیمه است (به عنوان مثال بیماریهای گیاه) وهم در حکم سرمایهگذاری برای آینده (مثلاً پرورش محصولات گیاه یا دارویی هدف سوم، توسعه پایدار گونهها و زیستگاهها است که بویژه درخصوص گونههای گیاه و جانوری که برداشت یاصید میشوند، شیلات و آبزیان، ذخایرجنگلی وچوب ومراتع و چراگاهها و بهرهبرداری منطقی و درعین حال حفاظت اصولی از آن ها جهت نسل حاضر ونسلهای آینده خلاصه میشود.
با توجه بـه اینکه فقر جوامع محلی میتواند منجر بـه رویکرد آنان بـه برنامه ریزی غیراصولی و خارج از اصول مدیریتی صحیح از هریک از منابع فوق گردد، لذا رشد اقتصادی به عنوان تنها راه مقابله با فقرو بالتبع آن تنها راه تحقق اهداف توسعه زیست محیطی تلقی میگردد و درگرو همین وابستگی متقابل اقتصاد و محیط زیست است که توسعه پایدار معنا مییابد. در برنامه جهانی مراقبت از زمین، که در سال ۱۹۹۱ توسط IUCN ارائه گردیده، این موضوع به این شکل مطرح شده است: ما نیازمند توسعهای هستیم که هم مردم مدار یعنی معطوف به بهبود شرایط انسانی و هم مبتنی بر حفاظت از محیط یست یعنی حفظ تنوع و قدرت تولید طبیعت باشد. ما ناگزیریم که به برخی دیدگاه ها در مورد محیط زیست و توسعه پایان دهیم. دیدگاههایی که گویی این دورا در مقابل یکدیگر قرار میدهد. در واقع ما باید بپذیریم که این دو اصل (محیط زیست و توسعه)، دو بخش ضروری یک فرایند اجتناب ناپذیر هستند
مبحث دوم:
شرایط حق انسان بر محیط زیست
گفتار اول: استفاده متعارف
-دیدگاههای متفاوت در استفاده از محیط زیست
-تعارض حق بر محیط زیست با توسعه
واژه “توسعه پایدار” اولین بار به طور رسمیتوسط برانت لند در سال ۱۹۸۷مطرح گردید. واژه توسعه پایداربه مفهوم گسترده آن شامل اداره وبهرهبرداری صحیح وکارا از منابع پایه منابع طبیعی منابع مالی ونیروی انسانی برای نیل به الگوی مصرف مطلوب همراه با به کارگیری امکانات فنی وساختاروتشکیلات مناسب برای رفع نیاز نسلهای امروزوآینده به طورمستمر وقابل رضایت میشود. توجه به مسایل زیست محیطی درسطح جهان پس از تشدید فعالیتهای آلوده کننده در دهههای۱۹۵۰و۱۹۶۰میلادی یعنی حدود ۴۵سال قبل، آغاز گردید. در سال ۱۹۶۸میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصمیم به برگزاری کنفرانس بینالمللی محیط زیست گرفت و در نتیجه اولین کنفرانس جهانی در ژوئن ۱۹۷۲دراستکهلم برگزار شد. حاصل کار کنفرانس بیانیه محیط زیست انسانی وبرنامه عمل شامل۱۰۶توصیهنامه بود که وابستگی انسان به محیط زیست وشکل دهندگی آن رابیان نموده و استفاده منطقی از منابع کاهش آلودگیها آموزش همگانی محیط زیست تحقیقات زیست محیطی وایجاد سازمانهای بینالمللی زیست محیطی رابه کشورها توصیه نمود. برنامه محیط زیست ملل متحد ایجاد ونامگذاری پنجم ژوئن هرسال به عنوان روز جهانی محیط زیست انجام شد