دیدگاه های مربوط به اخلاق دستوری به طور معمول به دو گروه عمده تقسیم می شود:
دیدگاه ها و نظریات غایتگرایانه [۴]
دیدگاه ها و نظریات وظیفهگرایانه[۵]
۳٫۲٫ ۲٫ ۱٫دیدگاه و نظریات غایت گرایانه
این دیدگاهها به هدف و غایت رفتار نظر دارد و ارزش اخلاقی کار را بر اساس غایت و نتیجه خارجی آن تعیین میکنند. لذت، سود، قدرت، رفاه و کمال، هر یک ممکن است غایت و نتیجه اخلاقی کارها و معیار ارزشهای اخلاقی به حساب آیند.
در این دیدگاهها، ملاک درستی یا نادرستی و بایستگی و نبایستگی یک رفتار همان ارزشهای بیرونی و خارج از حوزه اخلاق است که به وجود میآورد.
نظریات غایتگرا، درستی یک عمل را صرفاً به وسیله تعیین میزان فایده حاصل از آن قابل تشخیص میدانند. یک عمل در صورتی از لحاظ اخلاقی درست است که نتایج آن بیشتر مطلوب باشد تا نامطلوب. نظریات غایتگرا، در ابتدا نتایج خوب و بد عمل را محاسبه میکنند، سپس تعیین میکنند که آیا مجموع نتایج خوب بر نتایج بد غلبه دارد یا نه. اگر نتایج بد بیشتر بود در این صورت عمل مورد نظر از لحاظ اخلاقی نادرست و اگر نتایج خوب بیشتر بود، در این صورت، این عمل از لحاظ اخلاقی درست است. (ویلیامز،۱۳۸۳:ص۱۸-۱۷)
۳٫۲٫ ۲٫ ۱٫۱٫کورتالیسم [۶]
کورتالیسم معتقد است هر کاری که به لذت فرد بینجامد، خوب است و هر کاری که رنج آور است، بد است وی معیار و ملاک ارزشهای اخلاقی را لذت شخصی میداند و بیشتر بر لذتهای جسمانی تأکید میکند.
بنابرین دیدگاه، معیار خوب و بد، لذت و الم شخصی است. هر انسانی باید چنان رفتار کند که لذت شخصی او تأمین گردد. از این رو ممکن است که یک عمل برای یک شخص لذت آور باشد و برای شخص دیگری، درد و رنج آور و برای شخص سوّمی بیتفاوت باشد، که در این صورت برای شخص اول، خوب، برای شخص دوم، بد و برای شخص سوم دارای ارزش خنثی است.( مصباح یزدی ، ۱۳۷۴ : ۱۴۹)
۳٫۲٫ ۲٫ ۱٫۲٫ اپیکوریسم[۷]
مکتب اپیکوریسم معتقد است که غایت و هدف زندگی لذت برون است. و ملاک حسن و قبح کارها را لذت میداند و لذات طبیعی که لذاتی معتدل وسالم اند ومنبع آرامش میباشند را قبول داشت . امالذاتی که بر آمده از حالت غیر طبیعی آزوشهوت باشد را قبول نداشتو ارزشهای اخلاقی را مطلق و ثابت میداند.(صانعی، ۱۳۶۸ :۲۵-۲۳)
۳٫۲٫ ۲٫ ۱٫۳٫ مکتب جرمی بنتام
جرمی بنتام[۸] فیلسوف انگلیسی است. وی سودگرایی لذتگرا است بنابرین، خوب را معادل سعادت و سعادت را معادل لذت میداند. وی سود عمومی یا سودگرایی اخلاقی را برای رسیدن به منفعت شخصی به حساب آورده و به آن توجیه میکند.او و امثال او مدعیاند که هر چه سود عمومی افزایش یابد، سود فرد نیز افزایش مییابد و نیز هر قدر زیان عمومی بیشتر باشد، فرد نیز بیشتر در معرض زیان قرار میگیرد. در این دیدگاه ملاک و معیار فعل ارزش اخلاقی در توجه نمودن به بیشترین غلبه خیر به شر یا کمترین غلبه شر بر خیر است. و در حقیقت با این معیار است که میتوان به سود شخصی رسید.
به نفع خود ما است که منفعت دیگران را در نظر بگیریم. اگر ما به وعدههایمان وفا نکنیم، نمیتوانیم از دیگران توقع وفا به عهد داشته باشیم و این در مجموع به ضرر ما تمام میشود. نیز اگر به دنبال آسیب رساندن به دیگران هستیم، از جامعه طرد شده، زیان میبینیم. .(جمعی ازنویسندگان،۱۳۸۶: ۸۶-۵۹).
۳٫۲٫ ۲٫ ۱٫۴٫ مکتب استوارت میل
جان استوارت میل[۹]، فیلسوف انگلیسی منفعت عمومی مطلوب را در تعیین ارزش اخلاقی اصل میدانست. وی و طرفدارانش منفعت و سود عمومی را بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و اینکه آن را وسیلهای برای رسیدن به سود شخصی خویش بدانند، به لحاظ اخلاقی مطلوب میدانند.
این گروه در ارزیابی اخلاقی افعال، به میزان سود و زیان مترتب به نوع کار و نیز ملاک بیشترین سود برای بیشترین افراد توجه میکنند. بدین منظور، چنانچه میان منافع شخصی و منافع عمومی تزاحم و اختلافی به وجود آید، باید نفع عمومی را به نفع شخصی ترجیح داد.(همان)
۳٫۲٫ ۲٫ ۱٫۵٫ مکتب کمال گرایی فریدریش نیچه:
در کمال گرایی، شخص دنبال این نیست که اعمال اختیارش سود عینی داشته باشد یا لذت مادی برای او پدید آورد. کمالگرا چیزی را اخلاقی میداند که باعث تحقق نفس و تکامل او شود، یعنی استعدادهای داخل نفس او به فضیلت برسد، در مقابل کمال، نقص نفس است یعنی به فضیلت نرسیدن قوههای انسان و هرچه باعث آن شود، ضدّ اخلاقی شمرده می شود.
یکی از مهمترین مکاتب کمال گرا، قدرتگرایی فریدریش نیچه[۱۰] (۱۸۴۶-۱۹۰۰) فیلسوف آلمانی است. وی معتقد است که حقیقت مطلق در کار نیست و با معرّفی قدرت به عنوان بزرگترین کمال انسانی اخلاق را به دو قسم اخلاق بردگان و فرهنگیان و اخلاق اربابان تقسیم کرد و آنگاه با ملاک قرار دادن اخلاق اربابان، فعل خوب را فعلی دانست که به انسان قدرت دهد و کاری بد را کاری معرّفی کرد انسان را ضعیف سازد. (ویلیام کی، ۱۳۷۶ :۴۸)
۳٫۲٫ ۲٫ ۲٫ نظریات وظیفهگرایانه
نظریات وظیفهگرایانه در اخلاق، بر آن است که خوبی و بدی، عمل مبتنی بر نتایج آن نیست؛ بلکه ویژگیهایخود عمل است که مشخّص می کند آن عمل، خوب یا بد است؛ برای مثال، احکامی نظیر راستگویی خوباست یا باید با مردم به عدالت رفتار کنی، اگر به خود عمل توجّه داشته باشیم، یعنی راستی و عدالت را برای خود راستی و عدالت انجام دهیم و نه برای غایت و نتیجه آن ها و همچنین اگر نتایج راستی و عدالت، در خوبی و بدی آن ها تأثیری نداشته باشد، چنین نظریهای، نظریه وظیفهگرایانه است.(مصباح یزدی،۱۳۷۴: ۱۴۰)
۳٫۲٫ ۲٫ ۲٫ ۱٫مکتب کانت:
یکی از طرفدارا ن نظریه وظیفه گرایی کانت می باشدکه در نظام اخلاقی خود سعی کردهاست ارزش احکام اخلاقی را در خود آن ها و مستقل از هر گونه غرض و غایتی قلمداد کند اگر احکامی وجود داشته باشند که مشروط به شرطی و برای او اصول به غایتی باشد ارزش اخلاقی ندارند،کانت[۱۱] امر اخلاقی را فقط اوامر مطلق میداند، نه اوامر مشروط. (صانعی، ۱۷۹:۱۳۶۸)
یکی دیگر از شاخه های اخلاق، فرا اخلاق میباشد که به توضیح آن می پردازیم:
۳٫۲٫ ۳ .فرا اخلاق
فرا اخلاق، به تحلیل فلسفی در باب تعابیر اخلاقی، مانند خوب و بد و باید و نباید می پردازد؛ از این رو، اخلاق، ناظر به اخلاق دستوری، و در پی آن است که واژه ها و مفاهیمی را که در آن به کار رفته بفهمد. آیا خوبی واقعیت خارجی دارد با مفهوم انتزاعی است؟ آیا خوبی چیزی مانند رنگ است کهمیتوانیم ببینیم یا چیزی مانند درد است که آن را میتوانیم احساس کنیم. در سالهای اخیر، به دلیل دلمشغولی فزاینده فلسفه به تحلیل زبان، این شاخه از فلسفه اخلاق، ظهور و بروز بیشتری یافته است. (پالمر،۱۹۹۵: ص ۱۱)
در حوزه فرا اخلاق، نظریات متفاوتی مطرح شده است که این نظریات را میتوان تحت سه عنوان کلّی گنجاند:
طبیعتگرایی اخلاقی[۱۲]
غیرطبیعتگرایی اخلاقی یا شهودگرایی[۱۳]
غیر شناختگرایی اخلاقی[۱۴]
۳٫۲٫ ۳ .۱٫ طبیعتگرایی اخلاقی