ماهیت ایدئولوؤیک یک نظام سیاست جنایی موجب استحکام و دوام آن است همان طور استاد دلماس اشاره نموده اند و در فصل اول به آن اشاره شد یک نظام سیاست جنایی بایستی دارای دو بخش ثابت و متغیر باشد .بخش ثابت ارتباطی مستقیمی با ایدئولوژی دارد ضمن این که همان طورکه گفته شد سیاست دخالت در اندیشیدن است. ماهیت ایدئولوژیک نظام سیاست جنایی در طراحی سیاست به کمک آن می شتابد. مسئله ی دیگر خطر و ریسک بالای ایدئولوژیک بودن است، امکان سوء استفاده ی قدرت ها از ایدئولوژی به گواهی تاریخ بسیار زیاد است.
«هدف همیشگی سیاست جنایی، ابتدا تضمین انسجام و ادامه حیات هیئت اجتماع با پاسخ به نیاز تامین و امنیت اشخاص و اموال است؛ اما دقیقاَ در دنیای مدرن ، انتخاب های سیاست جنایی چه در مورد تعیین مجدوده پدیده مجرمانه و چه در مورد تعیین پاسخ ها به این پدیده – بر حسب این که نیاز به تأمین و امنیت با توجه به کدام ارزش اساسی برآورد ، احساس و درک شود . به طور متفاوتی جهت گیری میشوند . بدین معنا که جریان های بزرگ ایدئولوژیک ، با تنظیم و استقرار این انتخاب ها بنا بر سه محور اصلی « آزادی ، برابری ( مساوات ) و قدرت » آن ها را دست کم تا اندازه ای تحت شعاع خود قرار میدهند »[۹۱]
«کنترل بزهکاری نیز مانند سایر قلمروهای سیاسی – اجتماعی ، جلوه ای از طرز تفکر سیاسی – عقیدتی هر دولت است . نظام سیاست جنایی دولتی آزادمنش یا سوسیال – دموکرات ، بیشتر تحت تاثیر دستاوردهای مکتب های کیفری و جرم شناسی تدوین ، اصلاح و متحول میشوند ؛ در حالی که سیاست جنایی نظام های سیاسی که ماهیت ایدئولوژی حاکم بر آن ها نسبت به بزه ، بزهکاری و نظام عدالت کیفری است . مدلهای دولتی ایدئولوژیکی سیاست جنایی ، نسبت به دستاوردها و یافته های تحقیقات جرم شناختی و مکاتب کیفری و تحول های واقعیت مجرمانه – آنطور که آمارها و نتایج مطالعه ها سنجشی ….. نشان میدهد ،…. اعتنایی ندارند » [۹۲]
با توجه به این که خانواده به عنوان عنصر والمانی از سیستم بایستی دارای ویژگی های سیستم باشد به این شکل ماهیت ایدئولوژیک خود را نشان میدهد که« به مثابه یک ویژه برنامه برای پیدایش تکاملی نسل است؛ خداوند مقرر فرموده نوع بشر مسئولیت طراحی و اجرای برنامه های رشد خود را بر عهده بگیرد. بنابرین تشکیل خانواده (مکانی ست که در آن هر یک از افراد این نوع میتوانند نیمی از مسیر کمال را پیموده و به کمک برخی عوامل استعدایی دیگر، به کمال نزدیک شوند. از آن جا که بقا و تداوم نسل انسان در روی زمین به رشد هماهنگ بدن و روح افراد این نوع وابسته است، خانواده به عوامل محیطی مداخله کننده در رشد فردی حساس میباشد و در نتیجه زیر تاثیر مجموعه ای از تغییرات طبیعی و تحولات اجتماعی قرار دارد.» [۹۳]
به طور کلی دو قرائت درباره ی وضعیت خانواده در جهان و تحولات صورت گرفته در آن وجود دارد که روندی جهانی است. در قرائت اول، تغییر ساختارها و کارکردهای خانواده به منزله ی نشانه ای از فروپاشی و بحران در خانواده ی معاصر فرض می شود؛ در حالی که در قرائت دوم، تغییرات صورت گرفته، نشانه ای از تغییرات در خانواده ی سنتی تعبیر می شود که به نفع تکثر انواع اشکال خانوادگی استو باید از آن استقبال کرد. کشورهای مختلف با پذیرش یکی از قرائت های موجود در فرایند جهانی شدن تلاش کردهاند تا قوانین و سیاست های خود را در راستای آن تنظیم کنند. با بررسی سیاست های کشورهای مختلف معلوم می شود که بسیاری از کشورها با پذیرش دیدگاه دوم در رابطه با خانواده در فرایند یکپارچگی جهانی و تصویب قوانین مختلف جهت به رسمیت شناختن روابط خارج از چارچوب خانواده، سقط جنین، ازدواج همجنس گرایان، حقوق کودکان نامشروع، قوانین حمایتی از اشتغال زنان، آموزش مسائل جنسی در کلاس های درسی، حمایت از نهضت های فمینیستی و … به استقبال از فروپاشی خانواده رفته و در حقیقت به آن دامن زده اند.
مجموعه ی این سیاست ها را می توان در دو دسته ی کلی تقسیم کرد:
سیاست هایی که با پذیرش اشکال جدید روابط خانوادگی به عنوان امری هنجار در جامعه مستقیماً باعث تضعیف نهاد خانواده و کارکردهای آن میشوند. مانند سیاست های حمایت از آموزش مسائل جنسی در مدارس، سیاست حمایت از همجنس بازان (به رسمیت شناختن ازدواج همجنس بازان)، سیاست های حمایت از سقط جنین (قانونی کردن سقط جنین)، سیاست های حمایت از طلاق بی تقصیر، از جمله این سیاست ها هستند.
سیاست هایی که در تعارض با نظام خانواده نیستند، اما با ایجاد برخی از عوامل زمینه ای سبب تضعیف کارکردهای خانواده میگردند و به صورت غیر مستقیم و در شرایطی خاص به تضعیف نهاد خانواده منجر میشوند. مثل سیاست های تشویقی از کار تمام وقت زنان که به کاهش حضور زنان در خانواده و افزایش واگذاری تربیت کودکان به مهدکودک ها منجر می شود. در نتیجه اعمال این سیاست ها در سطح گسترده، ساختار خانواده ی سنتی (مرد نان آور و زن خانه دار) تغییر شکل یافته است.
به عنوان مثال هرگز نمی توانیم مبنا و منشأ مذهبی را در شکل گیری خانواده نادیده بگیریم. مباحثی از جمله هدفمندی، و نقش خانواده در رشد و تعالی انسان ها به سمت کمال از مباحث مورد بررسی در این بخش هستند.