عنوان صفحه
شکل ۱-۱: مدل ساختاری مفروض رابطه ی بین نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان ۹
شکل ۴-۱: مقایسه ی میانگین نمرات شادی دو گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و
پیگیری ۷۴
شکل ۴-۲: مقایسه ی میانگین نمرات لذت دو گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و
پیگیری ۷۵
شکل ۴-۳: مقایسه ی میانگین نمرات سلامت روان دو گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون،
پس آزمون و پیگیری ۷۷
شکل ۴-۴: مدل ساختاری مفروض رابطه ی بین نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان ۸۷
شکل ۴-۵: مدل ساختاری اصلاح شده ی رابطه ی بین نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان ۸۸
فهرست جدولها
عنوان صفحه
جدول ۲-۱: مؤلفه های۱۳گانه ی سلامت روان، بر اساس طبقه بندی ارائه شده توسط کیس (۲۰۰۷) ۳۱
جدول ۳-۱: سیمای کلی طرح پژوهش ۶۳
جدول ۳-۲: خلاصه ی موضوعات و تکنیک های به کاررفته در هریک از جلسات روان نمایشگری ۷۰
جدول ۴-۱: میانگین و انحراف استاندارد نمرات نمونه ی اولیه ی پژوهش، به تفکیک جنسیت و وضعیت
تأهل ۷۲
جدول ۴-۲: میانگین و انحراف استاندارد نمرات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شادی، در دو گروه
آزمایش و کنترل ۷۳
جدول ۴-۳: میانگین و انحراف استاندارد نمرات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری لذت، در دو گروه
آزمایش و کنترل ۷۴
جدول ۴-۴: میانگین و انحراف استاندارد نمرات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سلامت روان، در دو
گروه آزمایش و کنترل ۷۶
جدول ۴-۵: نتایج ضریب همبستگی دو رشته ای نقطه ای، بین متغیرهای جمعیت شناختی با نگرش
مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان ۷۸
جدول ۴-۶: نتایج آزمون شاپیرو- ویلک در مورد پیش فرض نرمال بودن توزیع نمرات شادی، لذت و
سلامت روان، در دو گروه آزمایش و کنترل ۷۹
جدول ۴-۷: نتایج آزمون باکس در مورد پیش فرض تساوی کواریانس ها در مراحل پس آزمون و
پیگیری ۷۹
جدول۴-۸: نتایج آزمون لوین در مورد پیش فرض تساوی واریانس ها در مراحل پس آزمون و پیگیری ۸۰
جدول۴-۹: نتایج آزمون لامبدای ویلکس نمرات پس آزمون شادی، لذت و سلامت روان با کنترل نمرات
پیش آزمون شادی، لذت و سلامت روان ۸۱
جدول ۴-۱۰: نتایج آزمون لامبدای ویلکس نمرات پیگیری شادی، لذت و سلامت روان با کنترل نمرات
پیش آزمون شادی، لذت و سلامت روان ۸۲
جدول ۴-۱۱: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره به تفکیک هریک از متغیرهای شادی، لذت و سلامت
روان، در مرحله ی پس آزمون ۸۲
عنوان صفحه
جدول ۴-۱۲: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره به تفکیک هریک از متغیرهای شادی، لذت و سلامت
روان، در مرحله ی پیگیری ۸۳
جدول ۴-۱۳: اوزان رگرسیونی استاندارد مسیرهای مفروض بین متغیرهای نگرش مذهبی،شادی، لذت و
سلامت روان ۸۵
جدول ۴-۱۴: نتایج تحلیل مسیر برای بررسی برازش مدل مفروض پژوهش در شاخص های برازش ۸۶
جدول ۴-۱۵: نتایج تحلیل مسیر برای بررسی برازش مدل اصلاح شده ی پژوهش در شاخص های
برازش ۸۸
جدول ۴-۱۶: نتایج مقایسه ی مدل ساختاری مفروض و مدل ساختاری اصلاح شده ی پژوهش ۸۹
جدول ۴-۱۷: نتایج تحلیل میانجی برای بررسی نقش میانجی گرانه ی لذت در رابطه ی بین نگرش مذهبی و شادی ۹۰
جدول ۴-۱۸: نتایج تحلیل میانجی برای بررسی نقش میانجی گرانه ی لذت در رابطه ی بین نگرش مذهبی و سلامت روان ۹۰
فصل اول
کلیات پژوهش
۱-۱ مقدمه
از ابتدای شکل گیری علم روانشناسی در قرن نوزدهم تا آخرین دهه های قرن بیستم، اکثر قریب به اتفاق رویکردهای روانشناسی مطرح شده، مفهوم سلامت روان[۱] را به عنوان یک مفهوم مستقل، مورد بررسی قرار ندادند. در خلال این دوران، این موضوع تقریباً مورد اتفاق نظر بود که سلامت روان، مفهومی جدای از بیماری روانی نیست. به عبارت دیگر، هرفردی که فاقد نشانگان اختلالات روانشناختی بود، دارای سلامت روان، تلقی می شد. از اینرو تمرکز عمده ی نظریه پردازی ها و پژوهش های روانشناختی، بر اختلالات روانی و افراد دارای اختلال روانی، متمرکز شد (کیس[۲]، ۲۰۰۷). پژوهش های حیطه ی هیجانات نیز از این جهت گیری، مستثنا نبودند و اکثر مطالعات در زمینه ی هیجانات، بر هیجانات منفی متمرکز بودند (امونز[۳]، ۲۰۰۵). این وضعیت تا اواخر قرن بیستم بر مطالعات و پژوهش های روانشناسی، حاکم بود تا اینکه در اواخر قرن نوزدهم، نظریه پردازان و پژوهشگران جنبش نوظهوری که امروزه روانشناسی مثبت[۴] نامیده می شود، تمرکز اصلی خود را بر توجه به هیجانات مثبت و عوامل مؤثر بر این هیجانات گذاشتند (سلیگمن[۵]، ۲۰۰۲). این رویکرد، روانشناسی قرن بیستم را به دلیل تمرکز بیش از حد بر مقوله ی آسیب شناسی روانی و غفلت از مبانی سلامت روان، به چالش کشید (سلیگمن؛ ترجمه ی کلانتری، طبائیان، آقایی و سجادیان، ۱۳۹۰) و تأکید کرد که روانشناسی علاوه بر توجه به مقوله ی درمان مسائل روانشناختی همچون هیجانات منفی ناکارآمد، باید به ارتقاء مؤلفه های مختلف سلامت روان، از جمله هیجانات مثبت نیز توجه داشته باشد (کار[۶]، ۲۰۰۵). این تغییر نگرش در جریان علم روانشناسی، منجر به این شد که هیجانات مثبتی همچون شادی[۷] و لذت[۸]، که در طول قرن بیستم تاحد زیادی مورد غفلت پژوهش های علمی قرار گرفته بودند، مرکز توجه نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف، قرار بگیرند (سلیگمن، ۲۰۰۲).
در میان هیجانات مثبت، تاکنون شاید هیچ مقوله ای به اندازه ی دو هیجان شادی و لذت، مورد بررسی نظریه پردازان و پژوهشگران قرار نگرفته باشد (کسبیر و داینر[۹]، ۲۰۰۸). شادی و لذت، به عنوان مهمترین هیجانات مثبت انسان قلمداد میشوند (آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی، نشاط دوست، پالاهنگ و بهرامی، ۱۳۸۳). این دو هیجان، همپوشی ها و قرابت های زیادی با یکدیگر دارند، به طوری که حتی در مواردی، توسط بعضی از نظریه پردازان، به عنوان مفاهیمی مترادف در نظر گرفته میشوند (خداپناهی، ۱۳۸۸) و یا اینکه لذت، به عنوان مؤلفه ای از شادی در نظر گرفته می شود (دوک ورث، استین[۱۰] و سلیگمن، ۲۰۰۵). برای اکثر افراد، هیجان شادی، همواره در ارتباط با هیجان لذت، تداعی می شود، به طوری که درک بیشتر مردم از تجربه ی شادی، بیشتر به تجاربی که توأم با هیجان لذت باشد، مربوط می شود. در واقع ظاهراًً اینطور به نظر میرسد که این دو هیجان، قابل تفکیک از یکدیگر نیستند و تجربه ی هریک با تجربه ی دیگری همراه است. با این حال، آنچه که امروزه مورد تأکید و توافق نظریه پردازان هیجانات مثبت است، این است که هیجانات شادی و لذت، مفاهیمی مستقل اما کاملاً مرتبط با یکدیگر محسوب میشوند (فرانکلین[۱۱]، ۲۰۱۰).
نظریه پردازان هیجانات مثبت، درمورد عوامل مرتبط با شادی و لذت، تأکید بارزی بر مؤلفه های شناختی دارند (ایشی، شیماک و داینر[۱۲]، ۲۰۰۱؛ کار، ۲۰۰۵). این موضوع بویژه در رویکردهای شناختی- رفتاری به خوبی مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است که شناخت های افراد با هیجانات آن ها ارتباط تنگاتنگی دارد، به طوری که با تغییر مناسب و سازنده در شناخت ها می توان تغییراتی مطلوب و سازنده در هیجانات ایجاد کرد (کری؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۹). بر اساس مطالعاتی که در زمینه ی جنبههای شناختی هیجانات مثبت، صورت گرفته است، به نظر میرسد باورهای مذهبی و معنوی میتوانند به عنوان عوامل شناختی مهم و تأثیر گذاری در رابطه با تجربه ی هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت، ایفای نقش کنند (امونز، ۲۰۰۵). بنابرین توجه به این مؤلفه ها در مداخله به منظور ارتقاء هیجانات مثبت، میتواند حائز اهمیت باشد.
پکپارچه سازی[۱۳] عقاید مذهبی و معنوی مراجعین در جریان رویکردهای معتبر مشاوره و روان درمانی، موضوعی است که به طور جدی در سال های اخیر، مورد توجه قرار گرفته است، اما با توجه به پژوهش های علمی متعددی که در همین دوره ی زمانی کوتاه، انجام شده و از اثربخشی این مداخلات، خبر میدهند، امروزه کاربرد و اثربخشی چنین مداخلاتی، مورد توافق و پذیرش است. با این حال، این جریان علمی و پژوهشی، هنوز در ابتدای مسیر خود قرار دارد و بررسی اثربخشی یکپارچه سازی عقاید مذهبی و معنوی مراجعین در جریان درمان، هنوز در مورد بسیاری از رویکردهای مشاوره و روان درمانی انجام نگرفته است (پارگامنت[۱۴]، ۲۰۰۷). رویکرد روان نمایشگری[۱۵] نیز از جمله رویکردهایی محسوب می شود که به نظر میرسد ظرفیت بالقوه ی مناسبی جهت بهره گیری از عقاید معنوی و مذهبی مراجعین را دارد (مارینیو[۱۶]، ۱۹۹۴). لذا این پژوهش برآن است تا ضمن بررسی روابط بین متغیرهای نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان در قالب یک مدل ساختاری، اثربخشی روان نمایشگری با محتوای معنوی را بر سه متغیر شادی، لذت و سلامت روان، مورد بررسی قرار دهد.
۱-۲ بیان مسئله
برای بسیاری از افراد، ورود به دانشگاه و پذیرش هویت دانشجویی، صرفاً به منزله ی یک تغییر و رشد تحصیلی محسوب نمی شود، بلکه محیط دانشگاه و دوره ی دانشجویی، با تجارب جدید بسیاری که در پیش روی افراد قرار میدهد، میتواند تأثیرات قابل ملاحظه ای بر رشد هویتی آن ها داشته باشد (برک؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷). افراد با ورود به دوره ی دانشجویی، عملاً به عرصه ی مهمی از زندگی دوره ی بزرگسالی وارد میشوند و در معرض انتظارات اجتماعی و تحصیلی بیشتر و متنوع تری نسبت به دوره ی تحصیلی قبلی، قرار می گیرند. این مواجهه ی یکباره با هنجارها و انتظارات تحصیلی و اجتماعی جدید، به همراه مسائلی چون دوری از خانواده (در مورد دانشجویان خوابگاهی)، افزایش هزینه های تحصیلی، نگرانی درمورد عملکرد تحصیلی و اکتساب نمرات مناسب و مسائل مربوط به روابط بین فردی با دیگران در محیط دانشگاه، میتواند فشارهای روانی زیادی را برای دانشجویان به همراه داشته باشد (مارتین، کاینوس، وبر و گودبوی[۱۷]، ۲۰۰۶). از اینرو امروزه در حوزه ی مطالعات سلامت روان، دوره ی تحصیلات دانشگاهی، برای افرادی که در اوان دوره ی بزرگسالی وارد دانشگاه میشوند، دوره ی بسیار حساسی محسوب می شود. مطالعات و پژوهش های انجام شده در این زمینه، در مجموع بیانگر این موضوع هستند که مسائل و مشکلات روانشناختی، بویژه مشکلات خلقی مانند افسردگی، در جمعیت های دانشجویی به میزان قابل توجهی ملاحظه می شود. بر اساس این پژوهش ها هرساله، شمار دانشجویانی که به مراکز مشاوره ی دانشگاه ها مراجعه میکنند، رو به رشد است و برای بسیاری از این دانشجویان، تشخیص اختلالات روانی محرز می شود (هاوارد، شیرالدی، پیندا و کامپانلا[۱۸]، ۲۰۰۶). در ایران هنوز پژوهشی که به طور جامع و با بررسی مراکز مشاوره ی دانشگاه ها به ارزیابی وضعیت سلامت روان دانشجویان پرداخته باشد، انجام نگرفته است، اما بعضی از پژوهش ها همسو با پژوهش های انجام گرفته در سایر کشورها این موضوع را نشان میدهند که در ایران نیز بخش مهمی از مسائل سلامت روان دانشجویان، به حیطه ی سلامت هیجانی آن ها مربوط می شود (امانی، سهرابی، صادقیه و مشعوفی، ۱۳۸۲، شمشیری نظام، کافیان تفتی و انصاری، ۱۳۸۳، معروفی ۱۳۸۴).
نظریه پردازی ها و پژوهش های مختلفی که در حیطه ی سلامت روان، انجام گرفته اند، در مجموع بر این موضوع توافق دارند که سلامت هیجانی شامل تجربه ی پایدار و با دوام هیجانات مثبت، مانند شادی و لذت، یکی از مؤلفه های اساسی سلامت روان محسوب می شود (مک دونالد[۱۹]،۲۰۰۶). بر این اساس، برای مقابله با عوامل استرس زا و به طور کلی عوامل تهدید کننده ی سلامت روان و نیز برای پیشگیری از مسائل و اختلالات روانشناختی، تمرکز بر کاهش یا کنترل هیجانات منفی، کافی نیست، بلکه حفظ و ارتقاء سلامت روان، مستلزم حفظ و ارتقاء هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت است (گلانز و شوارتز[۲۰]، ۲۰۰۸).
در تعریف و تبیین های علمی از هیجان شادی، معمولاً به سه مؤلفه ی عاطفه ی مثبت، عاطفه ی منفی و احساس رضایت از زندگی، تأکید می شود (لیوبومیرسکی، شلدون و اشکید[۲۱]، ۲۰۰۵). پژوهش های مختلف انجام شده در زمینه ی شادی، دو بعد اساسی شناختی[۲۲] و عاطفی[۲۳] را برای این هیجان شناسایی کردهاند. بعد شناختی شادی، شامل ارزشیابی و قضاوت شناختی در مورد رضایت از زندگی است. این ارزشیابی هم شامل ارزشیابی کلی از زندگی و هم شامل ارزشیابی های اختصاصی از حیطه های مختلف زندگی است. بعد عاطفی شادی، نیز به تجربه ی مکرر و با دوام هیجانات مثبت، مخصوصاً هیجان لذت، در کنار میزان پایین تجربه ی هیجانات منفی، اشاره دارد (کار، ۲۰۰۵؛ آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی و همکاران، ۱۳۸۳). لذت، علی رغم اینکه به عنوان مؤلفه ی عاطفی هیجان شادی، محسوب می شود، خود مستقلاً و به طور اختصاصی به عنوان یک هیجان مثبت در نظر گرفته می شود. به عبارت دیگر، تجربه ی هیجان لذت، از شروط لازم برای تحقق هیجان شادی است، اما لذت و شادی معادل یکدگر محسوب نمی شوند و لذت، شرط کافی برای تحقق شادی نیست. به همین دلیل است که امکان تحقق هیجان لذت، بدون تحقق هیجان شادی وجود دارد (فرانکلین، ۲۰۱۰).
در نظریه پردازی های مختلفی که از زمان فلاسفه ی یونان باستان تا پژوهش های علمی روانشناسی قرن بیست و یکم، در مورد هیجان لذت، انجام گرفته است، اکثراً بر این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که هیجان لذت، صرفاً محدود به لذات حسی مانند خوردن، آشامیدن، بوییدن، میل جنسی و مواردی از این قبیل نیست، بلکه مقولات روانشناختی برتری را نیز شامل می شود (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸). به عنوان نمونه، روزین[۲۴] (۱۹۹۹، به نقل از ایشی و همکاران، ۲۰۰۱) در تبیین روانشناختی مفهوم لذت، به سه نوع لذت، اشاره میکند: لذت های حسی[۲۵]، لذت های زیبایی شناختی[۲۶] و لذت های دستاورد[۲۷] . لذت های حسی، به جنبههای بدنی و زیست شناختی، مربوط هستند؛ لذت های زیبایی شناختی، جنبه ی ذهنی و انتزاعی دارند، مانند لذت از موسیقی؛ لذت های دستاورد نیز از دستاوردهای مربوط به ارزش شخصی، حاصل میگردند. در مورد مفهوم لذت، تقسیم بندی های مشابهی نیز در میان فلاسفه ی اسلامی، صورت گرفته است. به عنوان مثال، ابن سینا نیز لذات را در مقولات گوناگون جسمانی و عقلانی طبقه بندی میکند و بیان میدارد که بالاترین و با اهمیت ترین لذات، لذت عقلانی است. منتها در دیدگاه نظریه پردازان اسلامی، جنبههای معنوی، همواره به عنوان مؤلفه ای اساسی از لذت های غیرحسی محسوب می شده است، به طوری که اندیشمندان فلسفه ی اسلامی همچون ابن سینا و نیز بزرگان عرفان اسلامی همچون مولانا از جمله پیشگامان این موضوع بودند که تجارب معنوی به عنوان مهمترین منابع تجربه ی لذت و شادی به شمار میروند (محمدی آسیابادی، ۱۳۸۸؛ خادمی، ۱۳۸۹؛ سلیمانی، ۱۳۸۹).
مذهب[۲۸] و معنویت[۲۹] همواره به عنوان یکی از مهمترین ابعاد تجربه ی انسانی، در سراسر تاریخ بشریت به شمار می رفته است. به طوری که تأثیر عمیق عقاید مذهبی و معنوی بر جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان ها چه در دوره های تاریخی گذشته و چه در حال حاضر، به هیچ وجه قابل انکار نیست (زینبائوئر[۳۰] و پارگامنت، ۲۰۰۵). اگرچه در دوره هایی از مطالعات روانشناختی در زمینه ی مذهب و معنویت، این دو مقوله، به عنوان دو مفهوم کاملاً مستقل در نظرگرفته می شدند، اما امروزه این دو مقوله به عنوان مفاهیم بسیار مرتبطی تلقی میشوند که از جنبههای مختلفی با یکدیگر همپوشی دارند. هر دو مفهوم مذهب و معنویت، به یک نظام معنادهی فرامادی اشاره دارند که عمیقاً در جهان بینی افرادی که به آن معتقد هستند، نهادینه شده و در بسیاری از تجارب آن ها در زمینههای مختلف زندگی روزمره، تأثیر گذار است. منتها مذهب، بیشتر به عقاید و اصول منسجم ارائه شده از جانب یک دین یا آیین مشخص اشاره دارد که معمولاً نهادهای اجتماعی خاصی مثل کلیسا، کنیسه، معبد یا مسجد نیز در ارتباط با آن وجود دارند. در مقابل، معنویت بیشتر به یک نظام معنادهی فردی درونی اشاره دارد که جامعیت، انسجام و استلزامات اجتماعی کمتری نسبت به مذهب دارد (هود، هیل و اسپیلکا[۳۱]، ۲۰۰۹). علی رغم این تفاوت های مفهومی، عملاً نمی توان تمایز مطلقی بین مذهب و معنویت، قائل شد، زیرا در مورد بسیاری از افراد، مذهب، اعم از معنویت است. به عبارت دیگر، بسیاری از افرادی که خود را مذهبی می دانند، خود را بهره مند از تجارب معنوی نیز می دانند، زیرا حتی افرادی که عقاید مذهبی یکسانی دارند، بر اساس همین عقاید یکسان، تجارب معنوی درونی شده، شخصی و منحصر به فردی را در ابعاد مختلف زندگی روزمره ی خود تجربه میکنند (زینبائوئر و پارگامنت، ۲۰۰۵).
باورهای مذهبی و معنوی، بویژه باورهای مبتنی بر ارتباط با خداوند، میتوانند تأثیرات قابل توجهی بر سلامت روان داشته باشند. زیرا این باورها از یک سو منابع بسیار ارزشمندی برای مقابله ی مؤثر با موقعیت ها و شرایط استرس زا و تعدیل و کنترل هیجانات منفی به شمار میروند و از سوی دیگر میتوانند در ایجاد و ارتقاء هیجانات مثبت، تأثیر مستقیمی داشته باشند (هیل و پارگامنت، ۲۰۰۳). در واقع باورهای مذهبی و معنوی، شامل باورها و شناخت های عمیق و نهادینه شده ای هستند که میتوانند روی سبک پردازش شناختی و تعبیر افراد از مسائل مختلف، تأثیر گذار باشند. از اینرو نظریه های مبتنی بر رویکردهای شناختی، بر این اعتقاد هستند که باورهای مذهبی و معنوی نیز دقیقاً مانند سایر شناخت های موجود در نظام ذهنی افراد، عمل میکنند و دقیقاً همان ساز و کارهایی که به طور کلی در مورد نظام شناختی افراد، مطرح می شود، در مورد باورهای مذهبی و معنوی آنان نیز صدق میکند. هرچند که بررسی عینی صحیح یا غلط بودن تعبیرهای ماورایی مربوط به این باورها، خارج از حیطه ی علم روانشناسی است، اما بر اساس پژوهش های مختلف، به نظر میرسد که نظام شناختی مبتنی بر مذهب و معنویت، میتواند به سازگاری روانی و اجتماعی افراد، کمک کند (اوزوراک[۳۲]، ۲۰۰۵). بویژه در مطالعات مربوط به هیجانات مثبت همچون شادی و لذت، عقاید مذهبی و معنوی، همواره به عنوان یکی از عوامل اصلی تأثیر گذار بر این هیجانات، مطرح بوده اند (کار، ۲۰۰۵؛ جانسون[۳۳]، ۲۰۰۹). بنابرین با توجه به ارتباط باورهای مذهبی و معنوی با سلامت روان و بویژه مقوله ی هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت، در جریان مداخلات متمرکز بر سلامت روان و هیجانات مثبت، توجه به مقوله ی باورهای مذهبی و معنوی مراجعین، میتواند حائز اهمیت باشد. این ایده تا کنون در قالب مداخلات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است که برجسته ترین آن ها مداخلات مبتنی بر رویکردهای شناختی- رفتاری بوده است (پارگامنت، ۲۰۰۷). با این حال، هنوز رویکردهای مشاوره و روان درمانی مهمی در این زمینه قابل بررسی هستند که هنوز مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته اند. به نظر میرسد که روان نمایشگری از جمله این رویکردها باشد، زیرا روان نمایشگری، از یکسو انعطاف پذیری و ظرفیت بالایی برای التقاط گرایی دارد (کارپ[۳۴]، ۱۹۹۸)، و از سوی دیگر، تأکید بسیار این رویکرد بر مؤلفه های هیجانی هم در بعد هیجانات مثبت و هم در بعد هیجانات منفی، از ابتدای شکل گیری روان نمایشگری تاکنون، همواره به عنوان یکی از ویژگی های بارز آن به شمار می رفته است (باستوس[۳۵]، ۱۹۹۴). به علاوه، روان نمایشگری از ابتدای شکل گیری تا کنون، هیچگاه در چارچوب آسیب شناسی محض و اختلالات روانی، محصور نبوده و بسیاری از مؤلفه های مختلف سلامت روان، همواره مورد توجه این رویکرد بوده است (کارپ، ۱۹۹۸).
روان نمایشگری، رویکردی مبتنی بر ایفای نقش است که در آن درمانجویان، مثل این که واقعاً در وضعیت خاصی از زندگی خود قرار دارند، به ایفای نقش می پردازند. این نقش بازی کردن، تا حدودی تخلیه ی هیجانی[۳۶] و خودانگیختگی را در پی دارد و بینش و خودشناسی افراد را بالا میبرد (فیرس و ترال؛ ترجمه ی فیروزبخت، ۱۳۸۸). روان نمایشگری اگرچه مانند سایر رویکردهای مشاوره و روان درمانی، از ارتباطات کلامی، بهره میبرد اما به درمان کلامی وابسته نیست، بلکه تأکید اصلی این درمان، براجرا است. بااجرا تجربیات گذشته و دغدغه ها و نگرانی های مربوط به آینده، به اینجا و اکنون آورده می شود و مجدداً موردپردازش قرارگرفته و تعارض های نهفته در آن ها حل میگردد (کلارک و دیویس-گیج[۳۷]، ۲۰۱۰). همچنین روان نمایشگری، با ایجاد فضایی امن، امکان آزادسازی و حل هیجانات و تعارضات بازداری شده یا سرکوب شده را فراهم میکند (دانکن، گاتمن و اسکولم[۳۸]، ۱۹۷۰).
از حیطه های اصلی مداخلات مبتنی بر رویکرد روان نمایشگری، کاوش بخش های عمیق عواطف و هیجانات افراد و حل مسائل و تعارضات موجود در این زمینه ها است (بلاتنر[۳۹]، ۱۹۹۶). در این جریان، افراد به اجرا و بازسازی موقعیت هایی می پردازند که برای آن ها توأم با بارهیجانی بااهمیتی بوده است، و میتوانند فرآیندهای فکری و هیجانی خود را در این موقعیت ها، از طریق کلام و حرکات بدن، ابراز کنند (فونگ[۴۰]، ۲۰۰۶). شکل منسجمی از ایفای نقش که در جریان روان نمایشگری دنبال می شود، باعث میگردد تا افراد بتوانند به طرز عینی تری با هیجانات و احساسات خود روبه رو شوند و درک و بینش عمیق تری نسبت به افکار و احساسات خود به دست آورند(بلاتنر۲۰۰۰). به علاوه در جریان روان نمایشگری، صرفاً به سطح بینش به مسائل و تعارضات، بسنده نمی شود، بلکه فضای روان نمایشگری به منزله ی یک آزمایشگاه رفتاری محسوب می شود که افراد میتوانند بدون ترس از شکست یا توبیخ شدن به خاطر اشتباهات، به تمرین الگوهای شناختی، هیجانی و رفتاری مؤثر و سالم، دست بزنند (اسپریگ[۴۱]، ۱۹۹۴).
رویکرد روان نمایشگری از همان ابتدای شکل گیری، هم بر مفاهیم معنوی و هم بر هیجانات مثبت، تأکید قابل ملاحظه ای داشت. تأکید این رویکرد بر هیجانات مثبت، هنوز هم به طور بارزی دیده می شود، اما تأکیدی که جی. ال. مورنو[۴۲] بر مبانی معنوی رویکرد روان نمایشگری داشت، پس از او مورد بررسی علمی و پژوهشی قرار نگرفت (مارینیو، ۱۹۹۴). از اینرو با توجه به ظرفیت های بالقوه ی روان نمایشگری برای بهره گیری از عقاید معنوی مراجعین و نیز پرداختن به ارتقاء هیجانات مثبت، در این پژوهش، اثربخشی روان نمایشگری با محتوای معنوی بر شادی، لذت و سلامت روان دانشجویان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنین با توجه به مبانی نظری و پیشینه ی پژوهشی که به شکل های مختلف، نشانگر ارتباط بین متغیرهای نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان هستند، این پژوهش به منظور ارائه ی تبیینی دقیق از این روابط، برای نخستین بار این متغیرها را در قالب یک مدل ساختاری، بررسی خواهد نمود. بنابرین هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روان نمایشگری با محتوای معنوی بر شادی، لذت و سلامت روان و بررسی مدل ساختاری رابطه ی نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان در دانشجویان دانشگاه اصفهان میباشد. علت استفاده از مؤلفه ی مذهب به جای مؤلفه ی معنویت در مدل ساختاری مورد بررسی، جامعیت مفهوم مذهب نسبت به معنویت است. این موضوع در فصل دوم به تفصیل، مورد بحث قرار خواهد گرفت. مدل ساختاری مفروض در پژوهش حاضر، در شکل ۱٫۱ ارائه شده است.
ن نگرش مذهبی
لذت
شادی
سلامت روان سلامت روان
شکل۱-۱: مدل ساختاری مفروض رابطه ی بین نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان
۱-۳ اهمیت و ضرورت پژوهش
محیط دانشگاه و دوره ی دانشجویی، موقعیت بسیار مناسب و ایده آلی برای اجرای برنامه های پیشگیرانه در زمینه ی ارتقاء سلامت روان و پیشگیری از اختلالات روانی است. در طی دوران دانشجویی، افرادی که به تازگی دوره ی نوجوانی را پشت سر گذاشته اند، در محیط دانشگاه، برای اولین بار به طور جدی با بعضی از چالش ها و استرس های مربوط به دوران بزرگسالی آشنا میشوند. این دوره ی زمانی و این محیط چالش برانگیز، فرصت بسیار مناسبی است تا دانشجویان با بهره مندی از مداخلات روانشناختی مناسبی که محیط دانشگاه برای آنان فراهم می آورد، بتوانند مهارت های کنار آمدن با استرس ها و چالش های دوران بزرگسالی را فرابگیرند و تمرین کنند (هاوارد، و همکاران، ۲۰۰۶). مطمئناً در جریان چنین مداخلاتی لازم است که کلیه ی عواملی که به انحاء مختلف، میتوانند درحفظ و ارتقاء سلامت روان، بویژه در سنین اوایل بزرگسالی تأثیر گذار باشند، مدنظر متخصصین بالینی قرار بگیرند. بر اساس مطالعات و پژوهش های متعددی که تاکنون صورت گرفته است، به نظر میرسد که عقاید مذهبی و معنوی یکی از مهمترین این عوامل محسوب میشوند.
در تمام فرهنگ ها و جوامع، دوره ی سنی انتقال از نوجوانی به بزرگسالی، دوره ای بسیار حساس و با اهمیت، تلقی می شود. در این دوران، هنوز بسیاری از افراد با وجود اینکه به لحاظ سنی، دوره ی نوجوانی را پشت سر گذاشته اند، هنوز به یک هویت تثبیت شده و پایدار دست نیافته اند. همچنین در این سنین بویژه برای افرادی که وارد دوره ی دانشگاه میشوند، بسیاری از تغییرات و تحولات در ساختارهای شخصیتی و هویتی، قابل انتظار است (برک؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷). بخشی مهمی از فرایند تشکیل هویت در این دوران، به هویت مذهبی و معنوی افراد، مربوط می شود (لونسون، آلدوین، دی ملو[۴۳]، ۲۰۰۵). در دوره ی نوجوانی و اوایل بزرگسالی، به موازات رشد تفکر انتزاعی، باورهای معنوی و مذهبی افراد نیز دچار تغییرات و تحولات قابل ملاحظه ای می شود. اگرچه در دوران نوجوانی، این تغییرات، بیشتر به صورت تشکیک و چالش با مبانی مذهبی است، اما با ورود به دوران بزرگسالی و با پیشرفت در جهت تثبیت هویت، بسیاری از افراد، باورهای مذهبی و معنوی خود را دریک چارچوب یکپارچه و جامع ادغام میکنند که در نگرش آن ها به زمینههای مختلف زندگی، تأثیر گذار است (هود و همکاران، ۲۰۰۹). بنابرین در مداخلات متمرکز بر سلامت روان در جمعیت دانشجویان، توجه به باورهای مذهبی و معنوی افراد، میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. پژوهش های مختلف، نشانگر این هستند که باورهای مذهبی و معنوی، به خصوص به دلیل نقش مهمی که در ایجاد تجارب هیجانات مثبت و کنترل و تنظیم هیجانات منفی دارند، میتوانند به عنوان یکی از منابع غنی در حیطه ی سلامت روان، محسوب شوند (امونز، ۲۰۰۵). منتها تأثیر مثبت این منابع ارزشمند، هنگامی به حداکثر خود خواهد رسید که به طور فعالی در الگوهای شناختی، رفتاری و هیجانی افراد، تثبیت شود و مورد استفاده قرار بگیرد (شافرانسک[۴۴]، ۲۰۰۵). این موضوع، یکی از هدف های اصلی یکپارچه سازی عقاید معنوی و مذهبی مراجعین، در جریان مشاوره و روان درمانی به شمار می رود (پارگامنت، ۲۰۰۷).
تاکنون تعداد قابل توجهی از پژوهش ها به بررسی اثربخشی مداخلات روانشناختی یکپارچه شده با عقاید معنوی و مذهبی پرداختهاند، اما تنوع رویکردهای مشاوره و روان درمانی شناخته شده و معتبر که در این مداخلات، مورد توجه قرار گرفته اند، بسیار محدود بوده است، به طوری که اکثراً این تلفیق و یکپارچه سازی در مورد رویکردهای شناختی- رفتاری، مورد بررسی قرار گرفته است (دی سوزا و رودریگو[۴۵]، ۲۰۰۴؛ احمدی و کجباف[۴۶] ۲۰۱۲؛ بیان زاده، بولهری، دادفر و کریمی کیسمی،۱۳۸۳؛ مرادی، کلانتری، نشاط دوست و مولوی، ۱۳۸۳؛ مجاهد، کلانتری، مولوی، نشاط دوست و بخشانی، ۱۳۸۸). با این حال، هنوز رویکردهای مشاوره و روان درمانی بسیاری وجود دارند که زمینههای بالقوه ی مناسبی برای یکپارچه سازی عقاید مذهبی و معنوی مراجعین را دارند. این پژوهش برای نخستین بار به ارزیابی استفاده از عقاید مذهبی و معنوی در جریان روان نمایشگری پرداخته و سعی دارد اثربخشی این مداخله را در ارتقاء سطح شادی، لذت و سلامت روان دانشجویان، مورد بررسی قرار دهد. همچنین به منظور ارائه ی تبیینی جامع از روابط بین متغیرهای نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان در میان جمعیت دانشجویان، در پژوهش حاضر برای نخستین بار، مدل ساختاری روابط بین این متغیرها بر اساس پیشینه ی نظری و پژوهشی، ارائه و مورد بررسی قرار گرفته است.
۱-۴ اهداف پژوهش
۱٫ تعیین اثربخشی کلی مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، برافزایش میزان شادی، لذت و سلامت روان دانشجویان دانشگاه اصفهان در مرحله پس آزمون و پیگیری.
۲٫ تعیین اثربخشی مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، بر افزایش میزان شادی دانشجویان دانشگاه اصفهان در مرحله پس آزمون و پیگیری.
۳٫ تعیین اثربخشی مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، برافزایش میزان لذت دانشجویان دانشگاه اصفهان در مرحله پس آزمون و پیگیری.
۴٫ تعیین اثربخشی مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، بر افزایش میزان سلامت روان دانشجویان دانشگاه اصفهان در مرحله پس آزمون و پیگیری.
۵٫ تعیین رابطه بین نگرش مذهبی و شادی دانشجویان دانشگاه اصفهان.
۶٫ تعیین رابطه ی بین نگرش مذهبی و لذت دانشجویان دانشگاه اصفهان.
۷٫ تعیین رابطه بین لذت و شادی دانشجویان دانشگاه اصفهان.
۸٫ تعیین رابطه ی بین لذت و سلامت روان دانشجویان دانشگاه اصفهان.
۹٫ تعیین رابطه ی بین شادی و سلامت روان دانشجویان دانشگاه اصفهان.
۱۰٫ تعیین برازش مدل ساختاری رابطه ی بین نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان در دانشجویان دانشگاه اصفهان.
۱-۵ فرضیات پژوهش
۱٫ مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، مجموع شادی، لذت و سلامت روان گروه آزمایش را در مرحله پس آزمون و پیگیری، نسبت به گروه کنترل، افزایش میدهد.
۲٫ مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، میزان شادی گروه آزمایش را در مرحله پس آزمون و پیگیری، نسبت به گروه کنترل، افزایش میدهد.
۳٫ مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، میزان لذت گروه آزمایش را در مرحله پس آزمون و پیگیری، نسبت به گروه کنترل، افزایش میدهد.
۴٫ مداخله روان نمایشگری با محتوای معنوی، میزان سلامت روان گروه آزمایش را در مرحله ی پس آزمون و پیگیری، نسبت به گروه کنترل، افزایش میدهد.
۵٫ بین نگرش مذهبی و شادی دانشجویان دانشگاه اصفهان ، رابطه مثبت معنادار وجود دارد.
۶٫ بین نگرش مذهبی و لذت دانشجویان دانشگاه اصفهان ، رابطه مثبت معنادار وجود دارد.
۷٫ بین لذت و شادی دانشجویان دانشگاه اصفهان، رابطه مثبت معنادار وجود دارد.
۸٫ بین لذت و سلامت روان دانشجویان دانشگاه اصفهان، رابطه مثبت معنادار وجود دارد.
۹٫ بین شادی و سلامت روان دانشجویان دانشگاه اصفهان، رابطه مثبت معنادار وجود دارد.
۱۰٫ برازش مدل ساختاری رابطه بین نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان در دانشجویان دانشگاه اصفهان، بر اساس شاخص های برازندگی، تأیید میگردد.
۱-۶ متغیرهای پژوهش
الف)متغیر مستقل
متغیر مستقل در این پژوهش، عبارت است از عضویت گروهی (مداخله ی روان نمایشگری با محتوای معنوی).
ب) متغیرهای وابسته
متغیرهای وابسته در این پژوهش، عبارتند از: نمرات پس آزمون و پیگیری شادی، لذت و سلامت روان.
ج)متغیر کنترل
متغیر کنترل در این پژوهش، عبارت است از نمرات پیش آزمون.
د) متغیرهای پیش بین
متغیرهای نگرش مذهبی، شادی و لذت، در چارچوب مدل ساختاری ارائه شده در این پژوهش، به عنوان متغیر پیش بین در نظر گرفته شده اند.
ه) متغیرهای ملاک
متغیرهای شادی، لذت و سلامت روان، در چارچوب مدل ساختاری ارائه شده در این پژوهش، به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شده اند.
۱-۷ تعریف اصطلاحات و مفاهیم
۱-۷-۱ تعاریف نظری(مفهومی)
الف) شادی[۴۷]
داینر، (۲۰۰۲؛ به نقل از کشاورز و وفاییان، ۱۳۸۶، ص ۵۲)، شادی را به عنوان هیجانی چندبعدی تعریف میکند که در بردارنده ی «نوعی ارزشیابی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد و مواردی از قبیل رضایت از زندگی، هیجان و خلق مثبت، فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و ابعاد مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است». این تعریف با تعاریف ارائه شده توسط دیگر نظریه پردازان و پژوهشگران برجسته ی هیجان شادی، همخوانی زیادی دارد(آرگایل؛ به نقل از گوهری انارکی و همکاران، ۱۳۸۳؛ کالاهان[۴۸]، ۲۰۱۱؛ کار، ۲۰۰۵، لیوبومیرسکی، شلدون و اشکید، ۲۰۰۵).
ب) لذت[۴۹]
لذت، یکی از مهمترین هیجانات مثبت انسان محسوب می شود که به تجربه ی مجموعه ای از حالات هیجانی و جسمانی خوشایند اشاره دارد (جانسون، ۲۰۰۹). لذت، ممکن است به صورت حالات هیجانی و فیزیولوژیک شدید، تند و توام با برانگیختگی بالا بروز یابد که در این صورت معمولاً با اصطلاحاتی همچون سرخوشی[۵۰] یا خلسه[۵۱] نامیده می شود وهمچنین ممکن است به صورت آرامش توأم با احساس خوشایندی و دلپذیری، بروز یابد که در این صورت معمولاً با نام هایی همچون خشنودی[۵۲] و وقار[۵۳] نامیده می شود. در واقع این ها همگی ابعاد مختلف هیجان لذت هستند (پترسون[۵۴]، ۲۰۰۶).
مفهوم لذت، به طور کلی به دو دسته ی لذت های بدنی[۵۵] و لذت های برتر[۵۶] قابل تقسیم است. لذت های بدنی از طریق حواس و حالات فیزیولوژیک حاصل میشوند. به عنوان مثال لذت حاصل از فعالیت جنسی، بوییدن رایحه ای خوشایند و یا چشیدن غذایی خوش طعم، از جمله ی لذت های بدنی، محسوب می شود. بر خلاف لذت های بدنی، لذت های برتر، از فعالیت های پیچیده تری حاصل می شود و شامل احساساتی همچون سعادت، سرور، آسایش، خلسه و گرمی میباشد (سلیگمن، ۲۰۰۲).
ج) سلامت روان[۵۷]
اصطلاح سلامت روان[۵۸] به یک حالت عملکرد روانی موفق و رضایت بخش اشاره دارد که منتج به فعالیت های سازنده، روابط رضایت بخش، توانایی سازگاری با تغییرات و مقابله با ناملایمات و پیشامدهای ناخوشایند میشود (کان و فاوست[۵۹]، ۲۰۰۸). بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی[۶۰]، سلامت روان، صرفاً به معنای فقدان بیماری روانی نیست بلکه یک حالت خوب بودن[۶۱] روانی است که با توانایی تحقق توانمندی های فردی، مقابله با استرس های معمول زندگی، کارکرد مولد و اثربخش در زندگی روزمره، و مشارکت مناسب در جامعه مشخص میشود (کیس، ۲۰۰۷).
د) مذهب[۶۲] و معنویت[۶۳]
در طول قرن بیستم در اکثر نظریه پردازی هایی که در مورد مذهب و معنویت صورت میگرفت, این دو مفهوم به عنوان دو مقوله ی کاملاً متمایز در نظر گرفته میشدند, اما امروزه نظریه پردازان و پژوهشگران حیطه ی روانشناسی مذهب و معنویت, معتقدند که این دو مفهوم اگرچه به لحاظ نظری مستقل هستند، ولی کاملاً به یکدیگر مرتبط بوده و تا حد زیادی همپوشی دارند. به همین دلیل اگرچه هنوز تعریفی که مورد توافق نظر همه ی نظریه پردازان این حیطه باشد وجود ندارد, اما بسیاری از تعاریف ارائه شده، مذهب و معنویت را در ارتباط با یکدیگر تعریف میکنند (زینبائوئر و پارگامنت, ۲۰۰۵). بعضی از تعاریف، مذهب و معنویت را به مفاهیم الهی مرتبط میدانند. بر این اساس, معنویت به عنوان تجربه ی ذهنی و شخصی مبتنی بر معناجویی در رابطه ی با خداوند، تعریف میشود و مذهب به عنوان شکل اختصاصی و سازمان یافته ی معنویت, قلمداد میشود (کال و رابینز[۶۴], ۲۰۰۴). با این حال, اکثر تعاریف, صریحاً به مفهوم خداوند اشاره نمیکنند. بر اساس این دسته از تعاریف، معنویت به معناجویی فردی یا گروهی متمرکز بر مفاهیم مقدس و روحانی اشاره دارد و مذهب نیز به عنوان معناجویی فردی یا گروهی متمرکز بر مفاهیم مقدس، تعریف میشود که در یک ساختار سنتی و سازمان یافته، نمایان بروز مییابد. این ساختار، شامل نظامیاز باورها، اعمال و ارزش ها است که بر مفاهیم مقدس، متمرکز است و در درون نهادهای اجتماعی، سنت ها، یا فرهنگ ها نهادینه شده و جریان مییابد (زینبائوئر و پارگامنت, ۲۰۰۵؛ ورثینگتون, هوک, وید, میلر و شارپ[۶۵], ۲۰۰۸).
ه) نگرش مذهبی[۶۶]
«نگرش، عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار، نسبت به افراد، گروه ها و موضع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، هر گونه حادثه ای در محیط فرد» (کمبرت و همکاران؛ به نقل از ترکان و کجباف، ۱۳۸۷؛ ص ۵۰). در مورد اصطلاح نگرش مذهبی، تع