وقتی خود را از دستیابی به چیزی که میل دارد ، محروم حس کند ، خشم او متوجه شخص ویا چیزی می شود که او را ناکام ساخته است وقتی که میخواهد کاری را انجام بدهد که هم به انجام آن ترغیب و هم منع می شود در این حال پرخاشگری روزانه وقتی پیش میآید که کودک در معرض خطر ، ناکامی ویا دستخوش میلی همراه با تلاش است .
-
- ( نوشپتیز و همکارانش [۲۸]۱۹۶۱) بر اساس تحقیقات خود ، کودکانی را که زیاد پرخاشگر بودند به چهار دسته تقسیم کردند : ۱- کودکانی که قربانی جدایی والدین شده بودند و ناکام گردیده اند ، آن ها به صورت شدید و خطرناک عکس العمل نشان داده ، بحث با آن ها با انفجار همراه است . ۲- کودکی که تسلط جویی میکند ، خیلی زود برای کسب قدرت به مبارزه بر می خیزد و برای آ”نکه حاکم شود د ر دنیای بزرگترها تفرقه و فاصله می اندازد ، رفتار او رنگ دگر آزاری دارد ، نسبت به محیط حساسیت نشان میدهد و آن را بازیچه خود میسازد. ۳- کودکان پرخاشگری که رفتار جنسی دارند ، این رفتار را در بازیهای جنسی نشان میدهند و یا در وادار کردن دیگران به اعمال جنسی . ۴- کودکانی که رفتار اضطراب آلود دارند عکس العملهای آن ها با اضطراب قابل توجهی همراه است حالتی همرا ه با تنش و در حال انفجار را نشان میدهند ، تنش آن ها آمیخته با « اوهام اولیه » از یک سو و ترس از مجازات شدن از سوی دیگر همراه است .
نوشپیتز و همکاران او با توجه به شرح حال کودکانی که دچار پرخاشگری زیاد میشوند اطلاعات جالبی به دست آورند عده ای فوق العاده تحریک پذیر هستند و پیوسته در جستجوی موفقیت های احساسی هستند وعده ای پر توقع هستند و انتظارتشان پیوسته به وسیله والدین بر آورده شده است ، در نتیجه کوچکترین ناکامی را نمی توانند تحمل کنند و عده دیگری که کودکان ناکام شده از عواطف هستند یعنی در مدت طولانی وبه مقدار بسیار کم رفتاری عاطفی می بینند ، طرد شدن از طرف والدین ، گاهی موجب رخنه کردن ، عدم اعتماد و عکس العملهای پارانوئیدی خصمانه می شود . در همانند سازی اینگونه کودکان نیز اختلالاتی دیده می شود ، برخی از آنان دارای رفتارهای بچه گانه بوده وبا کودکان کوچکتر از خود همانند سازی میکنند گاهی با بزرگترها همانند سازی میکنند و رفتارهای اغراق آمیز[۲۹] و برتری جویانه [۳۰] دارند و در برابر بزرگتر قدرت و حقی مساوی ادعا میکنند .
-
- تحقیقات ( بریکه لامار [۳۱]۱۹۶۹) بر روی نوجوانی که اقدام به آدم کشی میکردند نشان داد که این نوجوانان از سنین پائین فاقد تربیت اجتماعی بوده و نوجوانی که تربیت اجتماعی کامل داشتند آدم کشی را بدون هیجان واحساس کهتری مرتکب شده اند . در برخی از موارد نقایص جسمانی ، حالت پسیکوز و بیماریهای ارثی موجب قتل بوده است . اما در هیچکدام از آن ها این عوامل تنها عامل ارتکاب نبوده اند ، بنظر لامار همیشه واقعیت یکسان و پیچیده ای وجود دارد : از یک طرف نارسایی تجربیات سنین پائین مانع آن می شود که قاتل مفهوم روشنی از مردن داشته باشد ، از طرفی دیگر تجربه های سنین بالاتر از مردن جدا و تنها شدن و طرد گردیدن انگیزه قتل میگردند .
- ( اوکونیسکی [۳۲]۱۹۶۳) در تحقیقات خود نشان داد ، افرادی که دست به آدم کشی میزنند ، در دنیای تخیلات خودشان مرگ پدر راتحت روابط او دیپ آرزو میکنند و در مورد اشخاصی که اقدام به کشتن پدر خود میکنند ، میگوید این افراد دارای پدرانی هستند که بد خلق بوده ومادر را کتک میزنند ویا برعکس در برابر زن خود ضعیف و ناتوان است و شخصیت فرد پدرکش بامحدودیت عاطفی همراه است و گاهی نیز خصیصه های خود شفیتگی آمیخته با وسواس را دارا میباشد .
ناکامیهای سنین خردسالی در تمام این افراد مؤثر بوده است و کشش برای این افراد به معنی متلاشی کردن ، نا پدید ساختن و نابود نمودن و خارج کردن قربانی از دنیای اشیاء است و کشتن دیگران به معنی حق هستی دادن به خود است و در معنای وسیع متلاشی کردن دیگری به منزله متلاشی کردن خود است . به نظر او کونیسکی ، افرادی که اقدام به خود کشی میکنند دارای سه خصیصه قابل رویت هستند :
-
- ضعیف شدن اصل واقعیت ۲- معنای اختصاصی داد به مرگ دیگری ۳- صفتی اختصاصی دادن به روابط اولیه با مادر ( روابط با اشیاء )[۳۳]
-
- ( اشپتس [۳۴]۱۹۶۱)در تحقیقات خود در رابطه با رفتارهای پرخاشگرانه با دوام نسبت به خود نشان داد که : خود آزاریی ثانویه ( مثل وارد کردن جراحات شدید به خود ، جویدن ناخن تا حد یکه گوشت دست نیز خورده شود وا زاین قبیل صدمات ) در شیر خوارانی که محروم از مادر هستند بروز نمی کند .
-
- ( اشنتوب و سولراک [۳۵]۱۹۶۱) نشان دادند که رفتار کودکان روانپریش و کودکان عقب مانده در برابر درد متفاوت است . « من » در کودکان روانپریش نمی تواند روابط خود با اشیاء را دریابد در اینگونه کودکان ارتباط با اشیاء بیشتر توسط « اوهام» [۳۶]بر قرار می شود و کمتر به واقعیت توجه دارند . به نظر آنان این فرض ممکن است وجود داشته باشد که ضعیف شدن شمای تن کودک ، سرچشمه اوهام واپس گرایانه باشد ، میان شمای تضعیف شده تن و توانایی کودک برای عکس العملها در مقابل درد همبستگی وجود دارد . و برعکس کودکان عقب مانده ذهنی که دچار خود آزاری شدید ، نمایشی و یکنواخت میگردند ، دستخوش اوهام واپس گرایانه و یا گسترش یافته میشوند . عقب ماندهای ذهنی ( ابله ) نمی توانند جلوی دردی را که بر اثر رفتارهای بی اراده و خودکار به وجود میآیند را بگیرند ، زیرا ساخت این رفتارها در سطح بازتاب های ساده است .
-
- تحقیقات ( سوکر [۳۷]۱۹۶۹) د ر زمینه اهمیت پرخاشگری و نقش آن در خودکشی کودکان ، نشان میدهد که خود کشی بدترین مجازاتی است که کودک درباره پدر و مادر خود به کار میگیرد . وبه وسیله آن میخواهد احساس کهتری خود را کاهش داده وارزش خود را به اطرافیان نشان بدهد .
-
- ( هیم [۳۸]۱۹۶۹) بیان داشت که : در افرادی که خود کشی میکنند به ویژه نوجوانان یکی از خصوصیات دوران خرد سالی ، به صورت خواستی که باعدم اعتماد همراه است بروز میکند ، در این حال مکانیسمهای دفاعی نارسیسمی ، تغییرات تحرکات بدنی و دشواری بیان هیجانات به عوامل واعمال غیر لفظی اهمیت بیشتری میدهد . تمایل به زندگی کردن همیشه در خود کشی وجود دارد و عمل خود کشی غالبا پس از آن میآید ، که تلاش های فرد برای ادامه زندگی ندیده گرفته شده است و در خواست های او را نشنیده اند .
- ( گارما[۳۹]۱۹۵۲) مشخص کرد که وقتی محیط کودک پرخاشگر می شود و کودک نمی تواند پاسخ بدهد پرخاشگری را به خود نسبت میدهد و در نتیجه خود کشی به وقوع می پیوندد .
ب) تحقیقات در زمینه ناکامی :