انسان همواره در ارتباط با محیط پیرامون خود با مسائل و مشکلات متنوع و ناشناختهای رو به رو است و برای پاسخگویی به خواسته های خود، نیازمند تعامل و سازگاری با محیط اطراف خود میباشد. این در حالی است که در دنیای معاصر، پیشرفتهای تکنولوژیکی و ارتباطی نیز نقش همنوایی، کنار آمدن و سازگاری با موقعیتها و مسائل پیش رو را ضروریتر ساخته است. سازگاری جریانی است که در آن فرد برای وفق دادن خود با فشارهای درونی و ملزومات بیرونی تلاش و کوشش به خرج میدهد. ( رید – ویکتور[۲۳] ، ۲۰۰۴ ). یک فرد زمانی از سازگاری بهرهمند است که بتواند میان خود و محیط اجتماعیاش رابطهای سالم برقرار کند. محیط اجتماعی در برگیرنده خانواده، محل تحصیل، محیط کسب و کار و نظایر آن میباشد و اگر فردی نتواند با محیط خود به شیوهای مطلوب رابطه برقرار کند، ناسازگار تلقی می شود. سازگاری از بدو تولد همراه با انسان است و در هر برههی زمانی به گونه ای خاص، فرد آن را به کار میبرد. علاوه بر این، سازگاری دارای عرصه های مختلفی نیز هست. مثلاً سازگاری در انتقال به محیط یا موقعیت جدید، در روابط بین فردی و سازگاری در موقعیتهای آموزشی که از آن تحت عنوان سازگاری تحصیلی[۲۴] یاد می شود. سازگاری تحصیلی ناظر به توانمندی فراگیران در انطباق با شرایط و الزامات تحصیل و نقشهایی است که مدرسه به عنوان یک نهاد اجتماعی فرا روی آنها قرار میدهد ( پیتوس[۲۵]، ۲۰۰۶ ). دانشآموزانی با مدرسه سازگارند که وقتی مدرسه خود را به پایان میبرند، تجربه حضور و تحصیل را تجربهای رشددهنده تلقی نمایند، بتوانند از تواناییهای خود به نحو مطلوب بهره جویند و در نهایت از نظر تحصیلی کارآمد باشند. ( بیکر و سیریاک، ۱۹۸۹ ؛ به نقل از بیرز و گوسنز، ۲۰۰۳ ). به اعتقاد بیجور کلاند و رهلینگ[۲۶] (۲۰۱۰) مهمترین نگرانی در مدارس امروزی ناسازگاری کلاسی است. بدرفتاری و ناسازگاری دانش آموزان کل فرایند یادگیری را تحت تاثیر قرار میدهد و با چالش مواجه می کند. بورکا و یان[۲۷](۲۰۰۴؛ به نقل از یعقوبی، محققی، یوسفزاده، گنجی، کامران و الفتی، ۱۳۹۳) ناتوانی در مدیریت زمان را از جمله علل عدم تکمیل تکالیف تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان میدانند که خود می تواند منجر به شکست تحصیلی و در نتیجه ناسازگاری آنان گردد.
از طرف دیگر در سالهای اخیر حوزه امتحان دادن بیش از سایر حوزه ها مورد توجه قرار گرفته است.( پکرون[۲۸]و همکاران، ۲۰۰۲) امتحان دادن بخشی از زندگی اغلب دانش آموزان و دانشجویان است. آنها با امتحان دادن رقابت و غرور، و هیجانهای مرتبط با امتحان از قبیل ترس و اضطراب را تجربه میکنند. ( شوتز ، ۲۰۰۴ ). اضطراب امتحان فرد را درباره تواناییهایش دچار تردید می کند و پیامد آن کاهش توان مقابله با موقعیتهایی مانند موقعیت امتحان است، موقعیتهایی که فرد را در معرض ارزشیابی قرار می دهند و مستلزم حل مشکل یا مسئله هستند. (پارکس – استم[۲۹] و همکاران ، ۲۰۱۰ ).
در واقع تشخیص درست زمان انجام هر کاری، تعیین اولویتها و داشتن برنامه و جدول زمانبندی شده از اساسیترین فعالیتهایی است که افراد باید در موقعیتها به ویژه موقعیتهای بحرانی و پر استرس لحاظ کنند. کسا و ارسوی[۳۰](۲۰۰۲؛ به نقل از شادمانفر و همکاران،۱۳۹۲) بین مدیریت زمان و کنترل موقعیتهای پر استرس رابطه مثبتی وجود دارد به صورتی که استفاده بهینه از زمان در موقعیتهایی که استرس بالایی دارد در عملکرد افراد تأثیر بسزایی دارد. در مدرسه نیز موقعیت آزمون مکان مناسبی برای بررسی نحوه چالش دانشجویان و دانش آموزان با موقعیتهای استرسزاست ( اتن[۳۱] و چنگ[۳۲]، ۲۰۰۵ ). دانش آموزان معمولاً در چنین موقعیتی هیجانهای مختلفی را تجربه میکنند که بسیاری از این هیجانات منفی بوده و نقش مخربی در عملکرد تحصیلی ایشان دارد. اغلب در این مواقع باید هیجانات را مدیریت و تنظیم کرد (حسنی، جعفر و آریانا کیا،۱۳۹۲). تنظیم هیجان مجموعه ای ازفرایندهای درونی وبیرونی است که مسئولیت کنترل وارزیابی و تغییر واکنشهای عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارند (تامسون[۳۳]،۱۹۹۵؛ به نقل از حسنی، جعفر و آریانا کیا،۱۳۹۲).
متأسفانه بیشترپژوهشهای تنظیم هیجان درحوزه آزمون دادن، درمورد نحوه مقابله دانش آموزان و دانشجویان با اضطراب امتحان است (بلگر[۳۴] ، ۱۹۹۰ ؛ کارور[۳۵] و شایر[۳۶]، ۱۹۹۴ ؛ فولکمن[۳۷] و لازاروس[۳۸]، ۱۹۸۵؛ کاندو[۳۹] ، ۱۹۹۷؛ زیدنر[۴۰]، ۱۹۹۸؛ به نقل از شوتز و دیویس ، ۲۰۰۰ ). از نظر تاریخی، مقابله کردن به شکل خاصی از تنظیم هیجان اشاره دارد که هنگام آماده شدن، مواجه شدن و مقابله کردن با هیجانهای ناخوشایند مرتبط با رویدادهای تهدید برانگیز رخ میدهد. لازاروس و همکارانش(۱۹۸۵) برای بررسی فرایند مقابله، مقیاسی به نام روشهای مقابله را توسعه دادند. در مقیاس روشهای مقابله میان دو نوع مقابله تمایز وجود دارد. اولی، مقابله مشکلمدار، که حل مسئله یا برنامه ریزی برای مواجه شدن با منبع استرس و دومی، مقابلهی هیجان- مدار[۴۱] که کاهش یا مدیریت ناراحتی هیجانی مرتبط با آن موقعیت را هدف قرار میدهد. ( لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴؛ به نقل از لیندرو[۴۲] و کاستیلو[۴۳] ، ۲۰۱۰ ). روشهای مقابله در ادبیات تنظیم هیجان مبتنی بر رویداد، فرآیندهای تکلیف محور[۴۴] و فرآیندهای هیجان محور[۴۵] نام گرفتند. فرایندهای تکلیف محور و هیجان محور دو حوزهای هستند که به صورت سنتی در ادبیات نظری و پیشینه پژوهشی فرایند مقابله مورد بحث قرار گرفتهاند. با این حال، از طریق تلاش های پژوهشگران سازه تنظیم هیجانی در طول امتحان، دو بعد دیگر تنظیم هیجانی مرتبط با فرآیندهای آزمون متمایز شدهاند که شامل فرآیندهای ارزیابی شناختی[۴۶] و فرایندهای تکلیف محور دستیابی مجدد[۴۷] هستند. ( شوتز و دیویس، ۲۰۰۰؛ شوتز و همکاران ، ۲۰۰۴ ؛ به نقل از شوتز و همکاران، ۲۰۰۸ ).
یافته های چندین پژوهش نیز نشان داده است که راهبردهای تنظیم هیجانی به طور کلی، اضطراب امتحان را به طور معنادار پیش بینی میکنند ( کاپا آیدین[۴۸]، ۲۰۰۹؛ شوتز و همکاران، ۲۰۰۸ ). در مجموع، با توجه به این که تجارب هیجانی منفی مانند اضطراب امتحان می تواند منجر به افت محسوس عملکرد فرد در حوزه های گوناگون شناختی، ادراکی، عاطفی، هیجانی و اجتماعی شود و دستیابی به فرصتهای تحصیلی و شغلی (اتن و چنگ، ۲۰۰۵ ) را محدود نماید و تأثیری بر عملکرد امتحان، موفقیت تحصیلی و بهزیستی کلی دانش آموزان و دانشجویان بگذارد ( پکرون و همکاران، ۲۰۰۴؛ الودیپ[۴۹]، ۲۰۰۹ ؛ رانا[۵۰] و محمود[۵۱] ، ۲۰۱۰ ) و با توجه به این که راهبردهای مناسب تنظیم هیجانی در طول آزمون موجب کمک به دانش آموزان و دانشجویان برای اثبات مهارت ها و دانش واقعی آنان در طول موقعیتهای آزمون میشوند ( دیکر – گان بی[۵۲] و همکاران، ۲۰۰۹) اما در ایران در زمینه عوامل مؤثر بر به کارگیری راهبردهای تنظیم هیجانی مطلوب در طول امتحان پژوهش چندانی صورت نگرفته است. بنابرین پژوهش حاضر درصدد است به دنبال بررسی تأثیر مدیریت زمان بر تنظیم هیجان در طی امتحان و سازگاری تحصیلی دانش آموزان باشد.
۱-۳٫ اهمیت و ضرورت پژوهش :