شواهد بسیاری ثابت میکنند افرادی که مهارت هیجانی دارند در هر حیطهای از زندگی ممتازند؛ خواه در روابط عاطفی و صمیمانه، خواه در فهم قواعد ناگفتهای که در خط مشی سازمانی به پیشرفت می انجامد، و چه در آموزش، تربیت فرزند و مسائل خانواده و چه در بخش سلامت روان و شخصیت(همان منبع ).
اگر انسان از هوش هیجانی بالایی بهرهمند باشد، میتواند با چالشهای زندگی فردی و اجتماعی خود، بهتر سازگار شود و هیجانهای خود را به گونهای مؤثر مدیریت کند و در نتیجه، زمینه افزایش سلامت جسم و روان خود را فراهم آورد(علم الهدایی ،۱۳۸۵). از مجموع مطالب بالا میتوان نتیجه گرفت که امروزه تأثیر شگفتانگیز هوش هیجانی، بر حوزه هایی، مثل سلامت جسمانی و روانی افراد، سلامت و کمال شخصیت آن ها، سلامت و استحکام روابط درونفردی و برونفردی، تقویت یادگیری و تسهیل آموزش، توفیق و پیشرفت در شغل و مدیریت سازمانی، اداره بهتر خانواده و تربیت مؤثر فرزند، قابل تردید نیست.
۲-۱-۱۰ حیطههای کاربرد هوش هیجانی:
تحقیقات روانشناسانی، مثل گاردنر، سالوی، مایر، بار آن، گلمن و … نشان میدهد که هوش هیجانی در حیطههای زیادی کارایی دارد. از جمله این حیطهها میتوان به حیطههای روابط درونفردی (خودشناسی و خودشکوفایی)، روابط برون فردی (روابط اجتماعی) ازدواج، خانه و روابط خانوادگی، تربیت فرزند، آموزش و یادگیری، سلامت فکر و شخصیت (بهداشت روانی و اختلالات روانی)، روانشناسی، پزشکی و سلامت جسمانی، روانپزشکی، مشاوره و راهنمایی، کار و اشتغال، مدیریت سازمانی و صنعتی، پیشرفت اقتصادی، رهبری جامعه و … اشاره کرد. در ادامه به یادآوری و توضیح چند حیطه کلی پرداخته میشود:
۲-۱-۱۰ -۱هوش هیجانی و ارتباطات:
هوش هیجانی اساساً در ارتباطات، تجلی پیدا میکند. این ارتباطات از سویی، حوزه درونفردی و از سوی دیگر، حوزه میان فردی را در برمیگیرند. بنابرین، میتوان از دو دسته شایستگیهای کلی در دو حوزه شخصی و اجتماعی، سخن گفت. در حوزه شخصی، هوش هیجانی به قابلیتها، شایستگیها و توانمندیهایی میپردازد که ارتباط فرد را با خود تنظیم میکند. در این حوزه ها با مؤلفههایی، چون آگاهی به خود، اعتماد به نفس، مدیریت هیجانها و ابتکار عمل سر و کار داریم. شایستگیهای این بخش در ارتباط با یکدیگر معنا پیدا میکنند و تقویت کننده یکدیگر به شمار میآیند. برای مثال، آگاهی دقیق از خود، زمینهساز بستر مناسبی برای افزایش اعتماد به نفس است و مدیریت هیجانها نقش برجستهای در افزایش اعتماد به نفس ایفا میکند. به هر میزان که هیجانها در عمل بهتر مدیریت شوند و موفقیت در این زمینه شکل عملی پیدا کند، باور فرد به خود افزایش مییابد. در حوزه اجتماعی، هوش هیجانی به قابلیتها، شایستگیها و توانمندیهایی میپردازد که ارتباط فرد را با دیگران تنظیم میکنند. مؤلفههایی، چون همدلی، آگاهی سازمانی، مدیریت تضاد و تعارض، کار گروهی، نفوذ، پرورش دیگران و ارتباط با دیگران در این حوزه قرار میگیرند(فاطمی ،۱۳۸۵).
۲-۱-۱۰ -۲هوش هیجانی و خانواده:
جان گاتمن و گروهش با زیر نظر گرفتن تنها پنج دقیقه از صحبتهای یک زوج و اینکه آن ها چگونه مخالفتهای خود را ابراز میکنند، حدس میزدند که این زوج در آینده، طلاق خواهند گرفت یا نه؟ دقت یافته های گاتمن و همکارانش ۹۳ درصد بود. بعضی از این زوجها تا چهارده سال زیر نظر او و گروهش بودند و پیشبینی آن ها درست درآمده بود. این پژوهش نشان میدهد که تعداد مخالفتهای یک زوج مهم نیست، بلکه تلاشی که هر دوی آن ها برای حل مشکل به صورت دوستانه به کار میبرند و تعمیر [و تغییر] وضعیت که بر موفقیت رابطه آن ها تأثیر میگذارد، مهم است. زمانی گفته میشود که رابطه، از لحاظ هوش هیجانی، در سطح بالایی قرار دارد که زن و شوهر انرژی خود را برای تعمیر اختلافها [و اصلاح و تقویت شباهتها] صرف کنند. تعمیر، یعنی نشاندادن عشق و محبت زن و شوهر به یکدیگر بدون توجه به تعارض و کشمکشی که دارند. تعمیرات، بیانگر این واقعیت هستند که از مهارتهای هوش هیجانی در درون رابطه، استفاده میشود. تعمیر، یعنی پشت سر گذاشتن خشم، خشونت و دشمنی با همسر. اولین امید به تعمیر موفق، از خود آگاهی فرد ریشه میگیرد(برادبری ۱۳۸۴).
پژوهش انجام شده در دانشگاه اِموری نشان داد که هوش هیجانی کودک، محصول نمایش مهارتهای هوش هیجانی والدین است و نه تجربه شخصی آن ها از استرس هیجانی. کودکان، مهارتهای هوش هیجانی را از والدین خود یاد میگیرند. اگر آن ها الگو و مثال والدین خود را نداشته باشند، در حقیقت، بهترین منبع یادگیری را از دست خواهند داد. والدینی که هوش هیجانی را با کودکانشان تمرین میکنند و به عمل در میآورند، پسران و دخترانی بزرگ میکنند که شادتر هستند، سازگاری اجتماعی بیشتری دارند، نمرههای بهتری میآورند و در بزرگسالی موفقیتهای حرفهای بیشتری کسب میکنند. بچه هایی که مهارتهای هوش هیجانی خود را افزایش میدهند، میزان مکتبگریزی، تنبلی، و رفتار بزهکارانه خود را کاهش میدهند. کودک از هر جا که شروع کند، افزایش هوش هیجانی او باعث خواهد شد تا روابطش با همکلاسیهایش بهبود یابد. اگر از نظر هوش هیجانی الگوی فرزندان باشید، آن ها مهارتهای مورد نیاز خود را برای کنار آمدن با دیگران رشد خواهند داد و موفقیت بیشتری را تجربه خواهند کرد؛ موفقیتی که در بزرگسالی نیز نیز ادامه خواهد داشت(برادبری ۱۳۸۴).
در جوامع دموکراتیک، تربیت فرزندانی خوشبخت، مهمترین مسئولیت والدین به شمار میرود. برای خوشبختی کودک، عاملی حیاتیتر از پدر و مادری خوشبخت وجود ندارد و برای موفقیت جامعهای دموکراتیک، عاملی حیاتیتر از وجود شهروندانی خوشبخت نمیتوان یافت. کودکان خوشبخت در آینده به شهروندانی خوب بدل میشوند، چرا که هرگز به رفتارهای ضداجتماعی که موجب تخریب جامعه میشود، روی نخواهند آورد(هین ،۱۳۸۴).
۲-۱-۱۰ -۳هوش هیجانی و سلامت:
هوش هیجانی رابطه بسیار نزدیکی با سلامت روانی و سلامت جسمانی دارد. به همین علت که هوش هیجانی در حوزه هایی، مثل روانشناسی، مشاوره و راهنمایی، پزشکی و روان پزشکی، سخت مورد علاقه، تحقیق و مطالعه قرار گرفته است.