ماهیت مکان و فضا در دنیای دیجیتالی کاملا دگرگون شده است. امروز، دنیای واقعی با دنیای مجازی چنان در هم فرو رفته که تفکیک آن دو بسیار دشوار شده است. زمان، مفهوم مکانمند گذشته را ندارد. فرهنگها به شدت در هم ادغام شده و خلوص مکانی و زمانی دیروز خود را از دست دادهاند. بنابرین، طبیعی است که هویت در بند مکان- زمان و فرهنگ مکانمند و زمانمند در فضای جدید دچار بحران شود(پراپروتنیک، ۲۰۰۴). شاید بتوان بحرانهای ناشی از گمنامی را در دو دسته تقسیم کرد: یک دسته بحرانهای کلی ناشی از مواجهه انسان با فضای مجازی است که از آن به اضطراب دیجیتالی یاد میکنند و دوم، بحرانهای ناشی از هویتهای مجازی.
عاملی (۱۳۸۲) اضطراب را به سه دوره: اضطراب طبیعی، صنعتی و دیجیتالی تقسیم میکند. اضطراب دیجیتالی اضطرابی است که ناشی از ظهور صنعت ارتباطات همزمان و انفجار اطلاعات و مواجهه با انبوهی از دانستنیها و ندانستنیهاست که انسان را گرفتار ناتوانی در مدیریت ارتباط و بیتعادلی هم در حوزه ارتباطات درون فردی و هم در حوزه ارتباطات بین فردی میکند که جهان بیرونی و عینی انسان را تشکیل میدهد. وی ادامه میدهد: جهان مجازی درون خود، انسان را با فضاهای جدیدی مواجه کردهاست که برای بعضی قابل فهم است و برای بخش عظیمی، جمعیت جهان منشأ گمگشتگی، غربت، تنهایی، تضاد و سردرگمی است.
علاوه بر این، عدم انطباق جهان مجازی با جهان واقعی زمینهساز اضطرابهای جدیدی است که در گذشته تجربه نشده است. بحرانهای ناشی از هویتهای ساختگی با توجه به این که فرد معمولاً امکان انتخاب هویت های دیگری دارد که در نظر دیگران مطلوب تر یا خاصتر جلوه میکند، به وجود میآید. در این صورت، فرد هنگام استفاده از امکانات ارتباطی مجازی، هویت واقعی خود را که در سراسر زندگی واقعی با آن درگیر است، کنار میگذارد و با هویت جدیدی مواجه می شود. به این ترتیب، معناهای جدیدی وارد ذهن فرد می شود و هویت جدیدی در کنار هویت واقعی و قدیم او قد علم میکند که ذهن فرد را درگیر و دچار بحران میکند؛ زیرا این دو هویت در وضعیت همزمانی قرار می گیرند و فرد نمیتواند به راحتی مفاهیم و خصایص هویتی جدید را با هویت قدیمی و همیشگیاش تطبیق دهد و یا اساساً ممکن است میان آن ها تعارض پدید آید. این بحران احتمالا خستگی، تنش، فشار عصبی و ناکامی را برای فرد به همراه میآورد. این بحران به خصوص برای کسانی به شکل جدیدتر مطرح می شود که تغییرات هویتی فراوان در فضای مجازی برای خود ایجاد میکنند و تطابق و هماهنگ کردن این تغییرات با هویت واقعی برای شان دشوارتر می شود. همچنین کسانی که در جهان واقعی امکان برخی رفتارهای ناهنجار اجتماعی یا ار تباطات خاص را ندارند، در این فضا این امکان را به دست میآورند و ممکن است در وضعیتی قرار گیرند که اعمال آن ها در قالب هویت مجازی با هنجارهای اجتماعی زندگی واقعی به شدت در تعارض باشد؛ به این ترتیب، دچار بحران بزرگتری خواهند شد(خلقتی،۱۳۸۷).
۲-۱۳ فضای مجازی و بحران هویت در ایران
در بررسی بحران هویت ناشی از فضای مجازی شبکه های اجتماعی در ایران، نمیتوان بحران های هویتی ناشی از دوران گذار جامعه ایران را نادیده گرفت. به اعتقاد نگارندهگان، جامعه ایران امروز با دو گونه بحران هویتی با دو منشأ و علل مختلف رو به رو است. مطالعات گسترده در خصوص بحرانهای دوران صنعتی شدن در جوامع مختلف نشان میدهد این گونه جوامع در معرض بحرانهای ناشی از تغییرات ساختاری در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، سیاست و اجتماع قرار می گیرند. جامعه امروز ایران در عین حال که بحرانهای هویت ناشی از یک دوره تاریخی را با خود حمل میکند، در سه دهه اخیر با بحرانهای دوره تاریخی فراصنعتیبدون آن که به طور طبیعی وارد این دوره شده باشد نیز رو به رو شده است. با توجه به خاصیت و کارکردهای فناوریهای نوین ارتباطی به خصوص شبکههای اجتماعی، ورود آثار کنترل ناپذیر و بحرانزای این دوره از سوی حاکمیت به سهولت صورت گرفته و عواقب ناشی از آن وارد جامعه امروز شده است. این شرایط درمجموع وضعیتی را پدید آورده است که میتوان گفت درحال حاضر، با نوعی از بحرانهای هویت همپوشان مواجه هستیم.
استفاده از اینترنت و این اواخر مخصوصاً شبکه های اجتماعی در میان ایرانیها به طور غیر قابل توجهی افزایش یافته و بررسیها نشان میدهد این روند کماکان ادامه دارد. اینترنت، به ویژه در میان جوانان ایرانی شیوع زیادی دارد و فاصله آن با سایر نسلهای قدیمتر فاحش میباشد. بنابرین، عجیب نیست که بیشتر تحقیقات انجام شده در مورد اینترنت نشان میدهد اکثریت کاربران اینترنت در ایران به نسل جوان تعلق دارد.
بنابر یک تقسیم بندی نسلی، نسل سوم بیشترین کاربران اینترنتی در ایران بوده و بیش از نسلهای دیگر در معرض آثار ناشی از اینترنت، از جمله مسائل هویتی و بحران هویتی قرار می گیرند. فارغ از شکافهای به وجود آمده ناشی از فرایند رسانه های نوین، شکاف نسلی موجود ناشی از تحولات ساختاری و جمعیتی جامعه ایران باعث شده است انتقال ارزش ها و آموزه ها در قالب سنت از نسلی به نسل دیگر با اختلال رو بهرو شود. این پدیده از یک سو، به روند انتقال فرهنگ آسیب میرساند و از سوی دیگر، حافظه تاریخی را مختل میسازد و بدین ترتیب، انتقال تجربیات سیاسی و فرهنگی دوره های پیشین به زمان حاضر با دشواری انجام می شود(ربیعی،۱۳۸۷).
یکی از ویژگی ها و نیازهای ضروری جامعه جوان ایرانی، کسب هویت اجتماعی(دینی و ملی) است و هویت اجتماعی جوانان، در صورتی کسب می شود که نظام اجتماعی از طریق نهادهای واسط خانواده ، مدرسه، رسانه های جمعی و دولت، زمینههای لازم را برای کسب هویت اجتماعی آنان فراهم کند. در این صورت، آحاد جامعه نسبت به نظام اجتماعی خود، احساس هویت اجتماعی خواهند کرد و به طور طبیعی، گرایش های آنان که به سه سطح ایستاری(شناختی و ارزشی)، کنشی (هنجاری و رفتاری) و نمادی (ظاهری) تقسیم می شود بر اساس الگوها و هنجارهای نظام اجتماعی شکل خواهد گرفت(اوت و شومیکر،۱۳۷۶).