آیتکن و کامرتون، قدرت نقدشوندگی را توان تبدیل اوراق بهادار به پول نقد در پایینترین سطح هزینه های مبادلاتی تعریف میکنند.
در جامعترین تعریف نقدشوندگی بازار عبارت است از توانایی انجام معاملات در حجم بالا، با حداکثر سرعت، حداقل هزینه و حداقل اثر قیمت، این تعریف برروی چهار بعد از نقدشوندگی تمرکز دارد:حجم معاملات، سرعت معاملات، هزینه معاملات و اثر قیمت.
یکی از مهمترین کارکردهای بازار سرمایه، تامین نقدشوندگی است. در حقیقت بازارهای ثانویه ضمن فراهم کردن نقدشوندگی، از طریق کشف قیمت و توانایی انتقال ریسک، باعث کاهش هزینه سرمایه میگردند. فرناندز (۱۹۹۹) از قول «کینز» بیان میکند که نقدشوندگی، توسط یک معیار مطلق قابل اندازهگیری نیست. در متون مالی گاهی برای رساندن مفهوم، به جای واژه نقدشوندگی از واژه بازارپذیری یا قابلیت خرید و فروش استفاده میشود، زیرا هر چه تعداد خریداران و فروشندگان بالقوه یک دارایی بیشتر باشد، آن دارایی نقدشوندگی بیشتری دارد. (نوبهار، ۱۳۸۸).
نقدشوندگی معیارهای زیادی دارد، که هیج کدام قادر به اندازهگیری تمام ابعاد آن نیستند روبین در سال ۲۰۰۷ معیارهای نقدشوندگی را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
الف) معیارهای مبتنی بر معامله: شامل حجم معاملات، فراوانی معاملات، ارزش سهام معامله شده، تعداد روزهای معاملاتی، نرخ گردش سهام، درصد سهام شناور آزاد، زمان انتظار معامله، رتبهی نقدشوندگی،
ب) معیارهای مبتنی بر سفارش: شامل تفاوت قیمت پیشنهادی عرضه و تقاضا، تفاوت عرضه و تقاضای مؤثر و عمق بازار.
ویس (۲۰۰۴) چهار بعد نقدشوندگی را اینگونه مشخص نموده است:
زمان انجام معامله: که به صورت توانایی انجام معامله به صورت آنی در قیمت جاری بازار تعریف میشود.
استحکام: که به صورت توانایی خرید و فروش دارایی در تقریبا یک قیمت و زمان تعریف میشود.
عمق: که توانایی خرید یا فروش میزان شخصی از یک دارایی بدون تحت تأثیر قرار دادن قیمت تعریف میشود.
برگشتپذیری: که به صورت سرعت بازگشت قیمتها به سطوح قبلی، پس از تغییر در قیمت با انجام معاملات بزرگ تعریف میشود.
سرمایهگذاران، اوراق بهادار با نقدشوندگی بالا را ترجیح میدهند. یعنی اوراقی که بدون از دست دادن ارزش و به سادگی قابل تبدیل به وجه نقد باشند. بنابرین اگر همه خصوصیات یکسان باشند، اوراقی که نقدشوندگی پایینتری دارند، باید بازده بالاتری داشته باشند تا مشتری را جذب کنند. ممکن است برخی سرمایهگذاران، اوراق بهادار کوتاهمدت را به بلندمدت ترجیح میدهند؛ زیرا اوراق بهادار با سررسید کوتاهمدت، نقدشوندگی بیشتری دارند. بدین ترتیب سرمایهگذاران تنها در صورتی اوراق بلندمدت نگهداری میکنند که با بازدهی اضافی ناشی از درجه نقدشوندگی پایین جبران شود. اگر چه اوراق بلندمدت را میتوان پیش از سررسید نقد کرد، اما قیمت آن ها به تغییرات نرخ بهره حساس تر است. معمولا اوراق بهادار با سررسید کوتاهمدت، نقدشوندگی بالاتری دارند، چون احتمال اینکه بدون از دست دادن ارزش به وجه نقد تبدیل شوند، بیشتر است. اوراق بهاداری که سررسید آن ها کوتاهمدت است و یا بازار ثانویه فعالی دارند، نقدشوندگی بالاتری دارند. در این راستا بازارهای ثانویه به منظور افزایش قدرت نقدشوندگی سرمایهگذاریها برای سرمایهگذاران ایجاد شدهاند تا وجوه سرمایهگذاری بلندمدت را به ویژگی نقدشوندگی نزدیک نموده و اطمینان دستیابی سریع به وجه نقد حاصل آید. این قابلیت در بازار سهام شرکتهایی که طرحهای بلندمدت دارند محدود است و کمتر ایجاد میگردد. سرمایهگذارانی که به نقدینگی سریع نیاز داشته باشند احتمالا از بازار سرمایهگذاری های بلندمدت خارج شده و به بازار کوتاهمدت با سود کم روی میآورند. این موارد را میتوان از دلایل تأسیس شرکت های سرمایهگذاری دانست که میتوانند با تنوع در سرمایهگذاری و افزایش میزان سرمایه و تعداد سهامداران قدرت نقدشوندگی سهام خود را در بازار افزایش دهند. سرمایهگذارانی که تا سررسید به وجوه خود نیازی ندارند. اوراق با نقدینگی پایینتر را خرید میکنند. اما بعضی از سرمایهگذاران حاضرند روی اوراق با بازده کمتر اما با درجه نقدشوندگی بالا سرمایهگذاری کنند. بازارهای سهام با نقدشوندگی بالا، باعث میشوند تا سرمایهگذاران پرتفولیوی خود را به سرعت و با کمترین هزینه تعدیل کنند. نقدشوندگی بالا باعث تسهیل پروژه های سرمایهگذاری شده و ریسک آن ها را کاهش میدهد. بنابرین میتوان گفت که نقدشوندگی تاثیری مثبت بر توسعه بازار سهام خواهد داشت چرا که حجم بالاتری از پساندازهای مردم وارد بازارهای سهام خواهد شد.
۲-۳-۱) اندازهگیریهای مختلف نقدشوندگی
یکی از موانع تحقیق تجربی در خصوص نقدشوندگی دارایی، دشواری اندازهگیری آن میباشد. چون بازار سازمانیافتهای برای دارییهای شرکت وجود ندارد و مظنه روزانه را همان طور که برای اوراق بهادار وجود دارد، مشاهده نمیشود. لذا دادهای برای اندازهگیری نقدشوندگی که در ادبیات زیر ساختاری بازار مورد استفاده قرار گیرد، وجود ندارد و بایستی به مزایده و پرسش مظنه مبتنی باشد. با وجود محدودیتهای فوق، چندین اندازهگیری بالقوه از نقدشوندگی دارایی شرکت وجود دارد:
الف) نسبت آلدرسون و بتکر
آلدرسون و بتکر (۱۹۹۵) از ضریب یک منهای نسبت برآورد شرکت از ارزش داراییها در زمان تصفیه، به ارزش داراییها به شرط تداوم فعالیت، به منظور اندازهگیری هزینه های تصفیه استفاده کردهاند. این معیار، در صورتی که برآوردها بدون تعصب صورت گیرد، به عنوان یک تضمین خوب برای نقدشوندگی دارایی به حساب میآید. اما برآوردهای مدیریتی از ارزش شرکت در تصفیه و ارزش آن به شرط تداوم فعالیت، ذهنی است و تحت شرایط گوناگون، متفاوت است.
ب) نسبت آلمدیا و کامپلو
آلمدیا و کامپلو (۲۰۰۴) در تحقیق خود از نسبت خرید تجهیزات به کار رفته به مجموع خرید تجهیزات برای شرکتهای موجود در یک صنعت، برای اندازهگیری خاص بودن دارایی که به طور بالقوه با نقدشوندگی دارایی در ارتباط است، استفاده کردهاند. خاص بودن دارایی، بینشی را فراهم میکند که بازار دست دوم فعال برای داراییهای شرکت در کجا است و اینکه یافتن خریدار برای داراییها آسان است یا خیر؟ مطلب مهم در مورد این معیار، این است که افزایش در خرید تجهیزات جدید که نسبت را کاهش میدهد به معنی کاهش در نقدشوندگی دارایی نیست. افزایش در خرید تجهیزات جدید میتواند، علامت افزایش نقدشوندگی برای داراییها در صورت وجود تقاضای بیشتر برای داراییها باشد.
ج) نسبت سیبیلکو
سیبیلکو (۲۰۰۵) در تحقیق خود جهت اندازهگیری نقدشوندگی دارایی از سطح نقدشوندگی دارایی در صنعت، استفاده کردهاست. این موضوع که در یک صنعت، شرکتها از لحاظ ساختار سرمایه و موقعیت دارایی بسیار شبیه هستند اثبات شده است. وی سطح نقدشوندگی دارایی در یک صنعت را به کمک شاخص نقدشوندگی که ابتدا توسط شلینگ من و همکاران (۲۰۰۲) پیشنهاد شده است، به صورت زیر اندازه گرفته است: