“
هوش درون فردی و هوش میان فردی. گاردنر (۱۹۸۵) معتقد است هوش درون فردی ظرفیتی است برای شکل دادن مدلی دقیق از خویشتن و توانایی استفاده از این مدل برای عملکرد مؤثر در زندگی و هوش میان فردی توانایی فهم دیگران است، اینکه چه چیز آن ها را تحریک میکند و آن ها چگونه کار میکنند. فروشندگان، سیاستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران دینی موفق همگی افرادی هستند با هوش هیجانی بالا.
در هر حال از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ پژوهش در زمینه هوش اجتماعی، دستخوش تحول بوده است و دیدگاه های مختلفی به وجود آمده اند که هوش اجتماعی را به عنوان توانایی ارتباط با دیگران، دانش میان فردی، توانایی قضاوت درست درباره احساسات، خلق ها و انگیزه های دیگران، عملکرد اجتماعی مؤثر و مهارت رمزگشایی نمادهای غیر کلامی تعریف کردهاند.
در سال ۱۹۸۵ بار- ان برای اولین بار واژه EQ یا بهره هیجانی را وضع کرد. وی بیان میکند پرسش ساده من در ابتدا آن بود که آیا عواملی وجود دارد که تعیین کننده توانایی یک شخص برای اثر بخش بودن در زندگی باشد؟ سپس دریافتم که افراد میتوانند هوش عمومی بالایی داشته باشند و در عین حال موفق نباشند. با این فرضیه، بار- آن یک سری عوامل را شناسایی کرد که بر آن موفقیت ها اثر داشتند. پس از آن وی ابزاری برای ارزیابی آن عوامل ایجاد کرد. این ابزار پرسشنامه ای بود که به پرسشنامه هوشی – عاطفی[۵۱] مشهور است. (کنستانتین[۵۲]۲، ۲۰۰۹).
در نهایت پس از تحولات فوق، سالووی و مایر[۵۳]۳(۱۹۹۰) مفهوم جدیدهوش هیجانی رامعرفی کرده و آن را به این صورت تعریف کردهاند: توانایی شناسایی هیجان های خود و دیگران و تمایز بین آن ها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمال فرد. به این ترتیب هیجانی که سالها ارزش محوری خود را از دست داده بود ، دوباره در یک سلسله تغییر و تحولات نظریه ها به عنوان عنصر اساسی قابل توجه علت شناسی رفتارهای انسان ازجمله موفقیت ها و شکست ها که سالها به هوش عقلانی نسبت داده می شد، مطرح شد.
تشکیل این تئوری توسط سالووی و مایر باعث شد که دانیل گلمن پرفروش ترین کتاب سال ۱۹۹۵ ایالات متحده را تحت عنوان هوش هیجانی به چاپ رساند. به این ترتیب هوش هیجانی پا به عرصه وجود نهاد و در دنیای علم جای خود را باز کرد(شریفی درآمدی،۱۳۸۶).
نظریه های هوش هیجانی:
اصطلاح هوش هیجانی، از سوی سالووی و مایر در سال ۱۹۹۰ به عنوان شکلی از هوش اجتماعی، مطرح شد. الگوی اولیه آن ها از هوش هیجانی، شامل سه حیطه یا گستره از توانایی می شد:
۱٫ ارزیابی و ابراز هیجان: ارزیابی و ابراز هیجان در خود، با دو بُعد کلامی و غیر کلامی، همچنین ارزیابی هیجان در دیگران با ابعاد فرعی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می شود.
۲٫ تنظیم هیجان در خود و دیگران: تنظیم هیجان در خود به این معنا است که فرد تجربه فرا خلقی، کنترل، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معنا است که فرد تعامل مؤثر با سایرین (برای مثال، آرام کردن هیجاناتی که در دیگران سبب درماندگی است) را دارد.
۳٫ استفاده از هیجان: استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل و مسئله گشایی است (به نقل از حسن زاده و سادتی، ۱۳۸۸).
مایر، سالووی و کارسو[۵۴]۱ (۲۰۰۴)، مدل اصلاح شده ای از هوش هیجانی را تدوین کردند که این مدل، هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و هیجانی بررسی میکند. این مدل در یک الگوی کاملاً یکپارچه عمل میکند، با وجود این، مدل مورد نظر از چهار شاخه یا مؤلفه تشکیل می شود که هر یک طبقه ای از توانمندی ها را که بر اساس پیچیدگی و به صورت سلسله مراتبی منظم شده اند، نشان میدهد. این چهار شاخه عبارتند از :
۱٫ ادراک هیجانی: در بر گیرنده شناسایی و درون دهی اطلاعات از سیستم هیجانی است.
۲٫ تسهیل سازی هیجانی از افکار: به طور کلی، تسهیل هیجانی شاخه تفکری، در بر گیرنده استفاده هیجان برای بهبودی فرایندهای شناختی است، حال آنکه شاخه فهم هیجانی، در بر گیرنده پردازش شناختی هیجان است.
۳٫ فهم هیجانی: در برگیرنده پردازش آتی و جلوتر از اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مسئله است.
۴٫ مدیریت هیجان: در رابطه با خود و دیگران است.
یکی دیگر از نظریه پردازان مدل مختلط هوش هیجانی، بار – ان (۱۹۹۷) است. بار- آن هوش هیجانی را به این صورت تعریف میکند: «یک دسته از مهارت ها، استعدادها و تواناییهای غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی، افزایش میدهد». بنابرین، هوش هیجانی، یکی از عوامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی است و مستقیماً بهداشت روانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. هوش هیجانی، با سایر تعیین کننده های مهم (توانایی موفقیت فرد در مقابله با اقتضاهای محیط) از قبیل: آمادگی های زیست – پزشکی، استعداد هوش شناختی و واقعیت ها و محدودیت های محیطی در تعامل است. مدل بار- آن، از هوش هیجانی چند عاملی و مربوط به استعدادهایی برای عملکرد است تا خود عملکرد (یعنی استعداد موفقیت تا خود موفقیت). این مدل، همچنین فرایند مدار است تا نتیجه مدار، ماهیت جامع این مدل مفهومی بر اساس گروهی از مؤلفه های عاملی (مهارت های هوش هیجانی) و روشی که آن ها تعریف میشوند، قرار دارد.(جلالی، ۱۳۸۱).
مؤلفه های هوش هیجانی:
مؤلفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آن ها عبارتند از:
الف) مؤلفه های درون فردی: تواناییهای شخص را در آگاهی از هیجان ها و کنترل آن ها مشخص میکند.
۱٫ خودآگاهی عاطفی[۵۵]۱: میزان آگاهی فرد از احساسات خویش و درک و فهم این احساسات را بررسی میکند.
۲٫ جرئت مندی[۵۶]۲: ابراز احساسات، باورها، افکار، دفاع منطقی و مطلوب از حق و حقوق خویشتن را مورد بررسی قرار میدهد.
۳٫ حرمت نفس[۵۷]۱: توانایی خود آگاهی و درک پذیرش خویش و احترام به خود را بررسی میکند.
۴٫ خودشکوفایی[۵۸]۲: توانایی تشخیص استعدادهای ذاتی و استعداد انجام کارهایی که شخص میتواند و میخواهد و از انجام آن ها لذت میبرد، بررسی میکند.
۵٫ استقلال عمل[۵۹]۳: توانایی خود رهبری، خویشتن داری فکری و عملی و رهایی از وابستگی های هیجانی را بررسی میکند.
ب) مؤلفه های سازگاری: انعطاف پذیری، حل مسئله و واقع گرایی شخص را مورد بررسی قرار میدهد:
۱٫ آزمون واقعیت: توانایی ارزیابی رابطه بین تجربه عاطفی و عینیت های موجود را بررسی میکند.
۲٫ انعطاف پذیری: توانایی همسازی با هیجان ها، افکار و رفتارهای فرد را در شرایط، موقعیت ها و متغیرهای مختلف بررسی میکند.
۳٫ حل مسئله: توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، خُلق و کاربست راه حل های مؤثر را مورد مطالعه قرار میدهد.
ج) مؤلفه های خلق و خوی عمومی (کلی): نشاط و خوش بینی فرد را مورد بررسی قرار میدهد:
۱٫ خوش بینی: توانایی توجه به جنبههای روشن تر زندگی و حفظ نگرش مثبت را، حتی هنگام وجود احساسات منفی و ناخوشایند، مورد بررسی قرار میدهد.
۲٫ نشاط: توانایی احساس رضایت از زندگی، احساس رضایت از خود و دیگران، سرزندگی و ابراز احساسات مثبت را بررسی میکند.
د) مؤلفه های میان فردی: تواناییهای شخص را برای سازگاری با دیگران و مهارت های اجتماعی بررسی میکند:
۱٫ هم حسی: توانایی آگاهی از احساسات دیگران و تحسین آن احساسات را بررسی میکند.
“