۲-۲-۲ تاریخچه پیدایش مفهوم فرسودگی زناشویی :
اولین نوشته هایی که در آن از فرسودگی یاد شده است، مربوط به شکسپیر[۴] در سال۱۵۹۹ میباشد. نخستین بار در سال ۱۹۷۴ فریدون برگر در مقاله ای راجب مشاوران مراکز ترک اعتیاد، واژه فرسودگی را مطرح کرد. فریدون برگر فرسودگی را خاص شاغلین در حرفه هایی میدانست که با خدمات انسانی سروکار داشتند، از جمله پزشکان ، پرستاران ، درمانگران ، معلمان و افسران پلیس.
در سال ۱۹۶۷ مسلش[۵] فرسودگی را یک سندرم روانشناختی دانست. (داورنیا،۱۳۹۲).
پس از مسلش چرنیس [۶]فرسودگی را نوعی واکنش مزمن به استرس تعریف کرد.(متیلا،۲۰۰۶، به نقل از خاکسار،۱۳۹۳).
اگرچه در ابتدا فرسودگی با تأکید بر روابط میان فردی بین دهنده و گیرنده خدمات و تنها به حرفه هایی که با خدمات انسانی سروکار داشتند وناگزیر از برقراری ارتباط مستقیم و چهره به چهره با مخاطبین بودند، مربوط می شد.اما با انجام تحقیقات در این مورد،این مفهوم در مشاغلی که جهتگیری انسانی کمتری داشتند مانند مشاغل فنی نیزبکار برده شد. به تدریج محققان علائم فرسودگی را به فضاهای غیر شغلی از قبیل ازدواج و زندگی زناشویی، ورزش و تحصیل و دانشگاه تعمیم دادند. (داورنیا،۱۳۹۲).
پاینز[۷] اولین کسی بود که فرسودگی را به حوزه های غیر شغلی و سایر جنبههای زندگی تعمیم داد و اولین کسی بود که فرسودگی زناشویی را مطرح کرد.(غلامی پور،۱۳۹۰).
همچنین، والر[۸] (۱۹۳۸) محققی بودکه پیشنهاد داد طلاق ممکن است ریشه در سر خوردگی زوجین داشته باشد .سرخوردگی و فرسودگی زناشویی، کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی ، بی علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی بجای عواطف مثبت همراه است .(کایزر،۱۹۹۶).
از اواسط دهه ی۱۹۷۰ تاکنون فرسودگی موضوع پژوهشهای بسیاری بوده است. به طوری که تنها در دهه اخیر حدود ۲۰۰۰ پژوهش درمود آن منتشرشده است که حاصل آن ها ارائه تعاریف گوناگونی از فرسودگی است .علت تنوع و گستردگی تعاریف، وجود ابهام و آشفتگی زیاد در تعیین دقیق شرایط فرسودگی است. این ابهام و پبچیدگی باعث ایجاد رقابت در مفهوم سازی های مختلف شده است که از نظر دقت و جامعیت در تعیین مؤلفه های فرسودگی باهم متفاوتند.(خاکسار،۱۳۹۳).
۳-۲-۲ مفهوم فرسودگی زناشویی:
در لغت : فرسودگی درفرهنگ لغت باواژه یTo burn out آورده شده،به معنی شکست خودن،خسته شدن و تمام شدن سوخت.
دراصطلاح : فرسودگی استعاره یاکنایه ای است که معمولاًبرای توصیف یک حالت یافرایند خستگی که مشابه است با خاموش شدن یک آتش یافرونشاندن یک شمع به کار می رود.(نیازپور،۱۳۸۸).
فرسودگی واژه ای است که به تازگی به حوزه ی خانواده راه یافته است، و از خستگی جسمی، روانی و عاطفی در روابط بین زو جین حکایت میکند. (غلامی پور ،۱۳۹۰).
سه واژه ی مهم و کلیدی که دی بسیاری از متون در کنار فرسودگی و یا بجای آن به کار می رود، عباتند از:
دلزدگی یا دلسردی زناشویی، که مشخصه ی بارز آن ناامیدی و خشم نسبت به همسر و زندگی زناشویی است. دلزدگی و دلسردی به دنبال آگاهی از معایب و نقاط ضعف همسر و اینکه رابطه ی زناشویی آن گونه که انتظار داشته اند پیش نمی رود، پدید میآید. (پاینز،۱۹۹۶،ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱).
سرخوردگی یا بی عاطفگی زناشویی، از دست دادن تدریجی دلبستگی عاطفی است و شامل کاهش توجه به همسر، بیگانگی عاطفی و افزایش احساس بی علاقگی نسبت به همسر است.(کایزر، ۱۹۹۳ ؛به نقل از کوهی،۱۳۸۸ ؛ به نقل از خاکسار،۱۳۹۳).
بی اشتیاقی زناشویی، عبارت است از به کارگیری راهبردهای شناختی و رفتاری به منظور فاصله گرفتن فیزیکی و روانشناختی از همسر، که میتواند معادل تسلیم شدن و استیصال کامل و فرسودگی زناشویی باشد. (مولر، ۲۰۰۸؛ به نقل از خاکسار،۱۳۹۳).
اما به طور کلی، در اغلب متون روانشناسی به جای فرسودگی، واژه ی دلزدگی به کار گرفته شده است، بنابرین این دو واژه در اصطلاح به یک معنی به کار برده میشوند.
علی رغم رقابت و بعضی تناقضاتی که در تعریف فرسودگی زناشویی وجود دارد، در اینکه فرسودگی یک اتفاق درونی و یک تجربه ی روانشناختی منفی است توافق نظر وجود دارد. (فریدون برگر،۱۹۸۹ ؛ به نقل از چانفسکی، ۲۰۱۰ ؛ به نقل از خاکسار ، ۱۳۹۳).
فرسودگی شامل احساس خالی شدن هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش رضایت شخصی میباشد.(وندنبرگ و هوبرمن ، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از صدیقی ، ۱۳۸۷). فرسودگی نوعی واکنش شناختی _عاطفی استرس است. به بیان دیگر،فرسودگی پیامد بالقوه ی در معرض قرار گرفتن طولانی مدت با عوامل استرس است.(لیتر،۱۹۹۱ ؛ به نقل از آدامز، ۲۰۱۰؛ به نقل از خاکسار،۱۳۹۳). دلزدگی یا فرسودگی نتیجه ی درگیری طولانی مدت در موقعیت هایی است که ازنظر عاطفی و احساسی مطالبات زیادی دارند. چنین موقعیتهایی معمولاً به علت فاصله ی زیاد بین توقعات و واقعیت بروز میکنند.در واقع فرسودگی با مجموعه ای از رویاها وانتظارات آغاز می شود، هنگامی که این رویاها محقق نمی شوند و در عوض با تنبیه و تجارب استرس زا مواجه میشوند، نتیجه فرسودگی است. این موضوع با زوجین، والدین و بچه ها مرتبط است. (نیازپور،۱۳۸۸). دمروتی، بیکر[۹] و شوفلی (۲۰۰۱) فرسودگی را یک سندرم اطلاق میکنند که آمیزه ای از خستگی و بی اشتیاقی را شامل می شود. آن ها معتقد که خستگی نتیجه ی فشارهای جسمی، روانی و هیجانی طولانی مدت است. بی اشتاقی زمانی اتفاق می افتد که فرد نسبت به خود و پیرامونش نگرش های منفی پیدا میکند. فرسودگی حالتهای ناشی از یک سندرم است که از درگیری طولانی مدت با روابط یاورانه ناشی می شود.(کتپری،۲۰۱۰ ؛ به نقل از خاکسار، ۱۳۹۳). اندرسون [۱۰]و پاینز (۱۹۸۸)، فرسودگی را به عنوان یک حالت خستگی جسمی، عاطفی و ذهنی که در شرایط درگیری طولانی مدت همراه با مطالبات عاطفی ایجاد می شود، میدانند. در این تعریف خستگی ذهنی با کاهش انرژی، خستگی مزمن، ضعف وتنوع وسیعی ازشکایت های جسمی وروان تنی مشخص می شود. در حالی که، خستگی عاطفی شامل احساسات درماندگی ،ناامیدی و فریب می شود، خستگی ذهنی به رشد نگرش منفی نسبت خود وکار وزندگی وهمسر برمی گردد.(داورنیا،۱۳۹۲). ازنظر لینگرن(۲۰۰۳)، فرسودگی از پا افتادن جسمی و عاطفی و روانی است که از عدم تناسب بین واقعیت و توقعات ناشی می شود. انباشته شدن فشارهای روانی تضعیف کننده عشق، افزایش تدریجی خستگی و یکنواختی و جمع شدن رنجش های کوچک به بروز فرسودگی کمک میکند.(یوسفی و باقریان،۱۳۹۰).