افرادی که از دیدگاه انسانگرایانه درباره معنویت اظهار نظر کردهاند معمولاً نظری مثبت یا حداقل خنثی اتخاذ کردهاند (کشمیری و عرب احمدی، ۱۳۸۶).
۲-۵-۳) دیدگاه روانشناسی فرافردی نسبت به معنویت:
روانشناسی فرافردی معمولاً شاخه ای از روانشناسی انسانگرا محسوب می شود. اما به نظر میرسد که این رشته استحقاق آن را دارد که به عنوان یک مکتب روانشناسی منحصر به فرد نیز بررسی می شود. رویکردهای فرافردی سه نیروی اولیه را مطرح میکنند و در عین حال از مفاهیمی که انسان را فقط موجودی شهودی، عرفانی، روانی و معنوی می دانند فراتر می رود. اما مهمتر از همه این است که در این رویکرد، انسان به عنوان موجودی وحدت پذیر و دارای توانایی بالقوه برای رشد جامع، کلیۀ استعدادهایش به شمار میآید. (هندریکس و وینهولد ۱۹۸۲). به هر حال نقش درمانگر فرافردی این نیست که واقعیت و اصالت تجربه معنوی مراجع خود را انکار کند. این مسئولیت بر عهدۀ مراجع است که تجربۀ خود را مورد بررسی قرار دهد و مفهوم آن را دریابد.
۲-۵-۴) رویکردهای التقاطی و یکپارچه:
از نوشته های پین و همکاران، قطعاً به این نتیجه میرسیم که می توان انتظار داشت که بر رویکردهای التقاطی و ترکیبی بهترین چشم انداز را در زمینۀ یکپارچه ساختن معنویت و درمان ارائه دهد. مدل رابطۀ درمانی پنج سطحی کلارکسون که در سال ۱۹۹۰ ارائه شده نیز رویکردی است ترکیبی که روانشناسی عوامل فراروانی را نیز شامل می شود. هر چند تکیه و تمرکز اصلی رویکرد التقاطی و یکپارچه، بر درمان کوتاه مدت است که احتمال دارد باعث شود توجه دقیق به مسائل معنوی کاهش یابد. با این حال توجه به مسایل معنوی در حال افزایش است.
۲-۵-۵) دیدگاه اِلکینز درباره معنویت
الکینز و دیگران پدیدۀ معنویت را دارای یک ساختار چندبعدی می دانند که شامل نه بخش عمده می شود. این اجزاء به طور خلاصه به قرار زیر است:
بعد روحانی یا فرامادی: که به عنوان خدای مشخص فرد، خود فراتر یا بعد فرامادی تجربه می شود.
معنا و هدف در زندگی: به این معنا که خلاء وجودی را می توان با زندگی معنادار پر کرد.
داشتن رسالت در زندگی: فرد معنوی نوعی احساس وظیفه و تعهد دارد.
تقدس زندگی: زندگی مشحون از تقدس است و فرد معنوی می تواند تجربه هایی نظیر حیرت و اعجاب، تحسین و شکفتگی را حتی در موقعیت های غیرمذهبی نیز داشته باشد و دیگر اینکه سراسر زندگی مقدس است.
اهمیت ندادن به ارزش های مادی: رضایت نهایی را، درمادیات بلکه در مسائل معنوی و روحی می توان یافت.
نوع دوستی: به معنای تحت تأثیر درد و رنج دیگران قرار گرفتن، داشتن احساس عدالت اجتماعی و اینکه همۀ ما بخشی از آفرینش هستیم.
آرمان گرایی: فرد، جهانی بهتر را در ذهن به تصویر می کشد و تمایل دارد که این آرمان را برآورده سازد.
آگاهی از تراژدی: درد، مصیبت و مرگ قسمتی از زندگی هستند و به آن رنگ و روح می بخشد.
اثرات معنویت: معنوی بودن واقعی موجب تغییر همه جنبههای بودن و نحوۀ زیستن می شود. (کشمیری و عرب احمدی، ۱۳۸۷).
۲-۶) پیشینه هوش معنوی
هوش معنوی موضوع جالب و جدیدی است که مطالب نظری و نیز یافته های پژوهشی و تجربی درباره آن بسیار اندک است این موضوع جزء عرصه هایی است که تحقیقات چندان منسجم و نظام مندی برای شناخت و تبیین ویژگی ها و مؤلفه های آن در حد و اندازه انواع دیگر هوش صورت نپذیرفته است با این حال، تازگی ها این موضوع نظر بسیاری از صاحبنظران و محققان را به خود جلب کردهاست. از جمله این تحقیقات ٬ در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ م ٬ بر روی ۵۴۹۰ نفر از مردم سراسر جهان نشان داد که هم بستگی قویی میان عملکرد هوش معنوی و سن افراد وجود دارد.این بدان معنای نیست که دستیابی به مهارت های هوش معنوی به صورت خود به خود و با افزایش سن صورت میگیرد، بلکه گویای این مطلب است که افراد، با افزایش سن میتوانند مهارت های هوش معنوی را برگزینند و فراگیرند. به سخن دیگر،با گذشت زمان و بالا رفتن سن، افراد میتوانند به سطوح بالاتری از SQ دست یابند. همچنین نتایج تحقیقات نشان داد که زنان نسبت به مردان نمرده بالاتری برای هوش معنوی دارند و مسیحیان و پروتستان ها نسبت به کاتولیک ها از SQبالاتری برخوردارند و همین طور سفیدپوستان در مقایسه با نژادهای دیگر، نمرات بهتری داشتند(ویلکس ورث (۲۰۰۴
پژوهش های گوناگون نشان داده است که میان هوش معنوی و هدف زندگی، رضایت از زندگی و سلامت ٬ هم بستگی بالایی وجود دارد.المر و همکارانش در بررسی تحقیقات انجام گرفته در مورد آثار معنویت بر سلامت فرد، دریافتند معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است و افرادی که دارای جهت گیری معنوی هستند ٬ هنگام رویارویی با جراحت ٬ به درمان بهتر پاسخ میدهند و به شکل مناسب تری، با آسیب دیدگی و نقص عضو کنار میآیند(به نقل از: امنز( ۲۰۰۰ همچنین شواهد نشان میدهد تمرین های معنوی، افزایش دهنده برخی ویژگی های فردی است که برای بهره گیری از هوش معنوی سودمندند.این ویژگی ها عبارت اند از خردمندی ٬ تمامیت(کامل بودن)٬ دلسوزی، دیدگاه کل نگر داشتن، ذهن باز و انعطاف پذیری(زهر و مارشال، ۲۰۰۰).
جورج (۲۰۰۶) در پژوهشی با نام(استفاده عملی از هوش معنوی در محل کار) دریافت که مدیران با هوش معنوی میتوانند روش متفاوت در اداره افراد و هدایت آن ها بیابند او ویژگی های مهم هوش معنوی را اطمینان فردی ٬ اثرگذاری ٬ برقراری ارتباطات ٬ درک بین فردی ٬ اداره تغییرات و حرکت از مسیرهای دشوار برشمرد. او معتقد است که استفاده از هوش عقلانی ٬ منطق و تجزیه و تحلیل ٬ برای تصمیم گیری های مهم و همچنین به کارگیری هوش هیجانی، برای درک و کنترل هیجانات و احساسات فردی و احساسات دیگران نیزالزامی است.
۲-۷) تعاریف هوش معنوی
هوش معنوی مجموعه ای از قابلیت های سازگارانه ذهنی است که بر اساس جنبههای غیر مادی و متعالی واقعیت قرار گرفته به خصوص آن جنبههای که مرتبط با طبیعت وجودی فرد،معنا سازی فردی، تعالی و حالات مبسوط هوشیاری است. این فرایند ها نقش سازکارانه در تسهسل معنی سازی فردی، حل مسئله و استدلال انتزاعی دارند(کینگ،۲۰۰۸)
هوش معنوی مرتبط با آفریننده جهان است . این هوش توانایی شناخت اصول زندگی ، قوانین طبیعی و معنوی و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین میباشد(سیسک،۲۰۰۸)
نوبل(۲۰۰۱) هوش معنوی را پتانسیل ذاتی و استعدادی درونی در بشر توصیف میکند و آن را بیانگر عملکرد ذهنی انسان میداند چون ما انسانها با کمک هوش معنوی به مسائل مربوط به هستی می اندیشیم تا ارتباط درونی آن ها را بیابیم.
هوش معنوی هوشی است که ما را قادر میسازد تا به حل مسائل معنایی و ارزشی خود بپردازیم و همچنین هوشی است که میتوانیم اعمال و زندگی خویش را به وسیله آن در بافتی وسیع تر ، غنی تر و با معنا تر قرار دهیم( زوهر و مارشال،۲۰۰۰)
هوش معنوی را به عنوان فهم عمیق سوالات مذهبی و بصیرت همراه با سطوح چند گانه هوشیاری میداند(وگان،۲۰۰۱)
ویگلزروت(۲۰۰۴) هوش معنوی را معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و توانایی به دست آوردن قدرتی تعریف میکند که ما را برای رسیدن به رویاهایمان یاری میدهد.