شواهد معتبری دال بر اختلال و اشکال در تعقیب یا ردیابی اشیاء متحرک با چشم در افراد مبتلا به اسکیزوفرنیک وجود دارد. بر اساس مطالعاتی در دانشجویان مبتلا به اختلال اسکیزوتایپال نیز اشکال در ردیابی اشیاء متحرک با چشم داشتند.
همچنین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی دارای اختلالات فکر، بیشتر احتمال دارد که اختلالات حرکات تعقیبی چشم را داشته باشند و تقریبا” نیمی از خویشاوندان نزدیک آن ها نیز اختلالات عملکرد در حرکات تعقیبی چشم را دارند. علاوه بر این، آزمونی هایی که در حرکات تعقیبی چشم کمترین دقت را داشتند بیشترین احتمال بروز اختلال شخصیت اسکیزوتایپال را داشتند (سیور و همکاران، ۱۹۸۴، به نقل از کالات، ۲۰۰۵، ص۲۲۱).
بر اساس دیدگاه پیوستاری ویژگی های روان پزشکی، صفات اسکیزوتیپی و روان پریشی اسکیزوفرنی به عنوان نقاط مختلفی بر روی یک پیوستار مفهوم سازی شده اند که بر طبق مفروضه های مدل استرس – آسیب پذیری مبین درجاتی از خطر میباشند و مطابق با آن ابعاد مشابهی برای اسکیزوفرنیا و اسکیزوتیپی پیشنهاد شده است. بررسی ها پیشنهاد کردهاند که علائم خوشه های اسکیزوفرنیا در سه بعد قرار دارند (بیلدر[۷۰] و دیگران، ۱۹۸۵، لیدل[۷۱]، ۱۹۸۷). این ابعاد شامل ۱) نشانگان فقر روانی حرکتی که با علائم منفی اسکیزوفرنیا مشخص میشوند. ۲) نشانگان اختلال در واقعیت آزمایی که شامل علائم مثبت اسکیزوفرنیا میباشند ۳) نشانگان آشفتگی که با اختلال تفکر، غرابت رفتاری و عاطفه نامتناسب مشخص میشوند. به طریقی مشابه اسکیزوتیپی هم تظاهرات چند بعدی دارد که شبیه خوشه های نشانه ای اسکیزوفرنیا میباشد (ولما[۷۲] و بوش[۷۳]، ۱۹۹۵). سه بعد که شبیه ابعاد اسکیزوفرنیا هستند، در اسکیزوتیپی هم مطرح میباشند: ۱) بعد مثبت ۲) بعد منفی / بین فردی و ۳) بعد آشفتگی (روزا و دیگران،۲۰۰۰ ، به نقل از خسروانی، ۱۳۸۹، ص۳۸).
در واقع، این تشابهات پیشنهاد میکنند که اسکیزوتیپی با اسکیزوفرنیا در یک پیوستار قرار دارند، اگر چه تفاوت هایی هم ممکن است وجود داشته باشد(چپمن و دیگران ،۱۹۹۴، به نقل از خسروانی، ۱۳۸۹، ص۳۸).
۲-۲-۱- مسیر بینایی
بینایی یکی از ابعاد حسی مهم در بدن است که دارای سیستم پیچیده ای در بدن انسان میباشد. ادراک بینایی و تحلیل اطلاعات بینایی بخش نسبتا” وسیعی از مغز آدم را به خود اختصاص داده است.
به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعاتی بینایی، این اطلاعات وارد ناحیه قشر بینایی (V1) میشوند و از آن جا برای تجزیه و تحلیل های اختصاصی تر (مانند رنگ، شکل و حرکت) به مناطق دیگری از قشر بینایی (V5,V4,V3) وارد میشوند. در ناحیه V1، دو مجموعه از سلول ها تشکیل دو مسیر متفاوت را میدهند که همان گذرگاه سلولی مگنو[۷۴] و گذرگاه سلولی پارو[۷۵] است. گذرگاه سلولی مگنو که عموما” اطلاعات مرتبط با حرکت را منتقل میکند و در انتقال رنگ های بی فام نقش دارد، از یک سو به مسیر شکمی[۷۶] منتشر می شود که در شناسایی اشیاء مبهم است و از سوی دیگر به مسیر پشتی[۷۷] منتشر می شود که در ادراک مکان (مکان یابی فضایی) و حرکت نقش مؤثری را بر عهده دارد.
اما در بیشتر اوقات گذرگاه سلولی مگنو درون داده های خود را به مسیر پشتی منتشر میکند که از آن جا به لوب آهیانه ای ختم می شود. بنابرین، عموماً این گذرگاه در ادراک حرکت نقش دارد. هم چنین ، چون تارهای عصبی موجود در گذرگاه سلولی مگنو ضخیم هستند، سرعت انتقال اطلاعات در این گذرگاه بالا میباشد.
گذرگاه سلولی پاروو که عموماً اطلاعات مرتبط با رنگ را منتقل میکند و در رمزگذاری اشیاء نیز نقش دارد، درون داده های خود را به مسیر شکمی منتشر میکند و در انتها وارد لوب گیجگاهی می شود. بنابرین، این مسیر بیشتر در شناسایی اشیاء و تغییرات تدریجی روی داده در آن ها سهیم است، اما بر خلاف گذرگاه مگنو، دارای تارهای عصبی نازک میباشد که منجر به انتقال کند و آرام اطلاعات می شود (کارلسون، ۲۰۰۱، ص۱۳۲).
گذرگاه مگنوسلولار و پارووسلولار تفاوتهای عملکردی مشخصی دارند. برای مثال، عصب های مگنو سلولار، به طور ترجیحی به محرکهای دارای بسامد فضایی پایین پاسخ میدهند، در حالی که رشته های عصبی پاروو به طور ترجیحی به محرک های دارای بسامد فضایی بالا پاسخ می دهند. عصب های مگنوسلولار همچنین به طور متفاوتی به حرکت و به سطوح پایین تباین روشنایی حساس هستند. در تباین پایین، عصبهای مگنوسلولار عملکردهای نیرومند غیر خطی نشان میدهند، در حالی که سلولهای پاروو در سطوح تباین کمتر از ۱۶%، ضعیف پاسخ می دهند. در عوض این سلولها، در تباینهای بالاتر پاسخهای خطی نشان می دهند. بنابرین، در سطوح پایین تباین، اطلاعات دیداری به طور اولیه از طریق گذرگاه مگنوسلولار به قشر مخ برده می شود، در حالی که هر دو گذرگاههای مگنوسلولار و پاروسلولار در تباینهای بالاتر درگیرند وسهم نسبی آن ها به ویژگیهای محرکها، از قبیل بسامد فضایی، وابسته است.
تحقیقات اخیر نشان دادهاند که مسیرهای پشتی و شکمی ادامه ساده سیستم های زیر قشری مگنو و پاروو نیستند. یک درون داده قوی از مگنوسلولار به مسیر شکمی می رود هم چنین مسیر پشتی نیز از پارووسلولار و کونیوسلولار درون داده دریافت میکند (اسکاتن[۷۸] و اسکولیس[۷۹]، ۲۰۰۶).
از لحاظ عملکرد تفاوت اساسی بین سه مسیر مگنوسلولار، پارووسلولار و کونیوسلولار این است که سیستم های پارووسلولار و کونیوسلولار اطلاعات رنگ را حمل میکنند. در قشر بینایی، ترکیب قابل توجهی از داده ها از سه سیستم زیر قشری وجود دارد (سینکیچ و هورتون[۸۰]، ۲۰۰۵).
۲-۲-۲-گذرگاه بینایی مگنوسلولار و پارووسلولار
گذرگاه عصبی مگنوسلولار یک مسیر بینایی است. در مسیربینایی سه مسیر اصلی وجود دارد: مگنوسلولاز، پارووسلولار[۸۱] و کونیوسلولار.
آکسون های شبکیه از میان اعصاب بینایی صعود کرده و به هستههای زانویی جانبی پشتی[۸۲] در تالاموس میرسند. این هسته ها متشکل از شش لایه هستند و هر یک از آن ها فقط از یک چشم اطلاعات دریافت میکنند. اجسام سلولی نورون های موجود در دولایه داخلی بزرگ تر از چهار لایه بیرونی است. از این جهت، دو لایه داخلی را لایههای مگنوسولار (بزرگ سلولی) و چهار لایه بیرونی رالایه های پارووسلولار (کوچک سلولی) مینامند، که این لایههای سلولی در هستههای زانویی پشتی یافت میشوند. این دو دسته لایههای سلولی متعلق به دو سیستم مختلف هستند که هر یک برای تحلیل اطلاعات بینایی متفاوتی اختصاصی یافته اند.
نورون های موجود در هستههای زانویی جانبی، آکسون هایشان را از طریق انشعاب های بصری به قشر اولیه بینایی که اغلب به قشر مخطط معروف است میفرستند (کارسون، ۱۹۹۲،ص۱۳۱).