کارکنان امور مالی دانشگاه علوم پزشکی فارس
به وسیله: مجتبی محبوبینژاد
چکیده
در این تحقیق به بررسی تاثیر رفتار شهروندی سازمانی، هوش هیجانی بر رضایت شغلی کارکنان امور مالی دانشگاه علوم پزشکی فارس پرداخته و به نتایجی دست یافت. به منظور بررسی این متغیرها تحقیقی به روش توصیفی از نوع همبستگی در دانشگاه علوم پزشکی فارس انجام شد. نمونه پژوهش شامل ۱۱۰نفر از کارکنان یاد شده بود که با روش سرشماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رفتار شهروندی سازمانی، هوش هیجانی و رضایت شغلی استفاده شد. ضریب آلفای پرسشنامه های مذکور به ترتیب ۸۸۹/۰، ۸۷۹/۰و ۸۶۵/۰ محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل اجرایی پژوهش با بهره گرفتن از روش ضریب همبستگی و آزمون خطی رگرسون چند گانه انجام پذیرفت. در نهایت نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که بین متغیرهای رفتار شهروندی سازمانی، هوش هیجانی، و رضایت شغلی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج حاکی از آن است که مؤلفه های هوش هیجانی میتواند رفتار شهروندی را پیشبینی نماید ضمن اینکه تمامی مؤلفه های هوش هیجانی با رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری دارد.
کلید واژه ها: رفتار شهروندی سازمانی، هوش هیجانی، رضایت شغلی
فصـل اول
کلـیات پژوهـش
مقدمه:
در دوران کنونی، سازمانها جایگاه والا و برجستهای در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع پیدا کردهاند. بسیاری از فعالیتهای اساسی و حیاتی مربوط به زندگی مردم در سازمانها انجام میگیرند و زندگی بدون وجود سازمانهای گوناگون آموزشی، صنعتی، بازرگانی، خدماتی، سیاسی، نظامی و غیره غیرمقدور است. با وجود این نیل به موفقیت و پیشرفت همه جانبه و تأمین رفاه آسایش به صرف وجود سازمانها تحقق نمییابد، بلکه برای این منظور به سازمانهای کارآمد و اثربخش نیاز است(شکر کن ,۱۳۷۹).
توسعه هر سازمانی تا حد زیادی به کاربرد صحیح نیروی انسانی بستگی دارد. بنابرین از موضوعات مورد توجه در مدیریت نیروی انسانی در سازمان، تأمین نیروها و ایجاد انگیزه برای بالابردن کیفیت کار آنان است. شغل هر فرد باید تأمین کننده قسمتی از نیازهای مادی، روانی و اجتماعی او باشد. از آنجا که تلاش هر سازمان به حداکثر رساندن تولیدات و کیفیت خدمات است، بنابرین باید این هدف به جدیت تمام دنبال شود. تولیدات هر سازمان منوط به آموزش نیروی ماهر و متخصص در زمینههای گوناگون میباشد و بالا بردن کیفیت مهارتهای این نیروها نیز از اهداف هر سازمان میباشد و نیز برای رسیدن به چنین هدفی داشتن نیروی ماهر و باانگیزه سرشار از انرژی لازم و حتمی میباشد.(پاشا،۱۳۸۴).
پس نیروی انسانی به عنوان مهمترین و با ارزشترین سرمایه سازمان، عوامل متفکر و توانمندی هستند که میتوانند با بهینه استفاده کردن سایر منابع، سازمانی قدرتمند و پویا ایجاد نمایند. بدیهی است کارمند با انگیزه میتواند به کمک اراده و تجربههایش خود همه چیز را به نفع جامعه، محیط کاری و خود تغییر دهند. (ادریس و رئیسی اردلی، ۱۳۸۳).
مفهوم رفتار شهروندی سازمانی اولین بار توسط بیتمن و ارگان در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی به دنیای علم ارائه شد. تحقیقات اولیه که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند. اما اغلب نادیده گرفته میشد. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابی سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازهگیری میشدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار میگرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. (بینستوک، ۲۰۰۳)
(اعمال رفتار شهروندی سازمانی)که در محل کار اتفاق میافتند را اینگونه تعریف میکنند:
مجموعهای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش سازمان میشوند. (اپلبام و همکاران، ۲۰۰۴)
با توجه به تعریف بالا از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار میرود پیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازماین به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کاکنانی است که در سازمان فعالیت میکنند در اثر این رفتارهای آنان اثربخشی سازمانی بهبود مییابد.
در بررسیها و تحقیقات پیشین رفتار شهروندی سازمانی، پژوهشهای انجام شده)استوار،۱۳۸۷و هادی زاده،۱۳۸۷و گرلیوز ۲۰۰۸) نشان میدهد که متغیرهای مختلفی با رفتار شهروندی رابطه داشته که در میان آن ها توجه ویژهای به رضایت شغلی و احساس و نگرشهای مثبتی است که کارکنان نسبت به شغل خود دارند.
دنیای کنونی با شتاب فزایندهای در حال صنعتی شدن است. این امر ضرورت نوآوری، انعطافپذیری، بهرهوری و پاسخگویی را برای بقا و موفقیت سازمانها بیشتر میکند. از این رو، استانداردهای جدیدی باید برای سازمانها تدوین گردد تا پاسخگوی چالشهای جهانی بوده و زمینه مناسبی را برای کارکنان فراهم کند تا بتوانند از مناسبترین مهارتها برخوردار باشند. از این رو، روانشناسان تأکید دارند کارکنان سازمانها باید فراتر از وظایف رسمی خود عمل کنند. با توجه به تعامل فراوان و رو در رو با مشتری و همچنین ماهیت خدمات، این مفهوم در بخشهای خدماتی اهمیت بیشتری دارد (گارگ و راستوگی، ۲۰۰۶).
یکی از مهارتهایی که میتواند به کارکنان در این راه کمک کند، «رفتار شهروندی سازمانی» است. این مقوله به رفتارهای فردی اشاره دارد که برخاسته از بصیرت افراد بوده و علاوه بر اینکه کارایی و اثر بخشی عملکرد سازمان را افزایش می دهند، مستقیم و به صورت صریح، از طریق سیستم رسمی پاداش تشویق نمیشوند (اورگان، ۱۹۸۸؛ بورنز و کارپنتر، ۲۰۰۸).
رفتار شهروندی سازمانی، حرکت کردن به ورای حداقل عملکرد مورد انتظار است (بورنز و کارپنتر، ۲۰۰۸) (موران، ۲۰۰۳).
از سوی دیگر، تحقیقات دانشمندان گوناگون مانند «گلمن»، «بویاتزیس و همکارانش» و … نشان میدهد، یکی از عواملی که نقش بسیار مهمی در انجام موفق وظایف شغلی دارد، «هوش هیجانی»است (گولمن، ۱۹۹۵و۱۹۹۸؛ بویاتزیس و همکاران، ۲۰۰۰). افراد دارای هوش هیجانی بالا، هنر تعامل و مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران را دارا هستند.
این مهارتها محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت میکند و فرد را در هر گونه فعالیت اجتماعی و ارتباط صمیمانه با دیگران، موفق میکند. چنین افرادی با شناخت و بصیرت درونی که نسبت به تمایلات عاطفی خود و دیگران دارند، بهترین عملکرد را در موقعیتهای مختلف زندگی بروز میدهند (عیوضی، ۱۳۸۵).
همه آنچه در بالا بدان اشاره شد، به خوبی گواه این مهم است که هوش هیجانی میتواند به عنوان یکی از پیش نیازهای توفیق کارکنان در بروز رفتار شهروندی سازمانی، قلمداد شود.