انسان مانند بقیه موجودات در طبیعت برای بیان عقاید و افکار و احساسات خود از رنگها استفاده می کند. واکنش انسان نسبت به رنگها بستگی به اتفاقات و الگوهای اطراف دارد. البته این واکنشها به شخصیت فردی هر کس نیز وابسته است (عبدی زاده،۱۳۸۹).
ارتباط درک ما از زیبایی با رنگ، بسیار ساده و فوری است و اگر هم هیچ شناخت تئوریک نسبت به رنگ نداشته باشیم به طور غریزی در موقعیتی قرار داریم که رنگ به راحتی در ما نفوذ میکند و عمق و گرمای آن با بعضی از احساسات و تاملات ما آمیخته می گردد. ما اگر خیلی زود یعنی هنگامی که کودک نیاز به شناخت علمی و تکنیکی ندارد او را مجبور به شناخت آن کنیم ممکن است باعث از بین رفتن تمایلات خودبه خودی او برای به کارگیری رنگ بشویم. از نظر آموزشی بهتر است به کودک دقت لازم برای پدید آوردن ارتباط فردی او با رنگها بدهیم تا نیروی ابتکار او عقیم نگردد.
به طور کلی برای بچه های زیر ۱۳سال به منظور ایجاد محیطی شاد و درخشان رنگهای زرد و نارنجی و قرمز انتهای طیف رنگی پیشنهاد می شود. رنگهای سرد کمک به بزرگی یک سالن و فضای عمومی می نماید. رنگهای روشن و زنده در راهروها و نردبانهای مارپیچ باعث تحریک دانش آموزان جهت مراعات در حرکت می شود و سالنهای ورزشی بهتر است تنهای سرد یا خنثی داشته باشند جهت کاهش آشفتگی (محمودی، ۱۳۸۴،ص).
ولی طریق احساس و ادراک کودک در همه سنین یکسان نیست و با گذشت زمان تغییر می کند، جهت رویایی تدریجا کم می شود و جایش را به جهت عقلانی می دهد.
لمس رنگها میتواند برای کودکان شادی بخش باشد، رنگ فاکتور مهی در فضای کودک است. چراکه تصور و فهم کودک پیشرفت بهتری را در یک محیط هیجان انگیز دارد. رنگهای خنثی میتوانند خسته کننده باشند ولی باید دقتی کرد که نباید از رنگهای روشن خیلی دور شد. رنگ تند باعث می شود فضا دارای بار اضافی شود که این قضیه میتواند باعث استرس و بی خوابی و کابوس در کودکان شود. رنگ سفید و رنگ چوب فضای آرامی را برای کودک مهیا می کند زیرا حس فضا و روشنایی را بالا میبرد (سولداد، ۱۹۹۸،ص۲۵).
اهمیت رنگ
به طور کلی میتوان گفت عامل رنگ در فضاهای کودکان از چند نظر اهمیت دارد:
۱٫کودکان از نظر روانی به طور شهودی به صورتهای گوناگون در مقابل رنگ عکس العمل نشان می دهند.
۲٫رنگ در تعریف فضا به خصوص فضای مربوط به کودکان از نظر فرم و تکنیک نقش بسزایی دارد.
۳٫رنگ مقدار روشنایی داخلی فضا را کنترل می کند و ناراحتیهای ناشی از تیرگی را کاهش می دهد(کاشانی، ۱۳۸۴،ص ۳۲).
کودک اصولا از ماههای اول زندگی اش رنگها را میشناسد و این قوه ممیز را میتوان در مجموع عکس العملهای جسمی و عاطفی او احساس کرد. به همین دلیل است که اساس رنگها و نیز طرز استفاده از آن توسط کودک هرگز با نظر بزرگسالان که دارای تقسیم بندی عینی در مورد رنگها هستند مطابقت نمی کند. کودکان به دلیل محدود بودن تکاملشان کمتر از بزرگسالان قوه تمیز دادن دارن و برخلاف آن ها موفق به تشخیص دقیق رنگها نیستند. اغلب اتفاق میافتد که کودکان ۶ ساله رنگ آبی و بنفش و قرمز را با هم اشتباه می کنند و به همین دلیل ادراک کلی در مورد رنگ است که کودکان کمتر از رنگهای غیر متعارف استفاده می کنند و اغلب رنگهای کاملا واضح و شفاف را به کار می گیرند و با وجود این تقریبا همیشه هم نتیجه زیبایی عایدشان می شود.
بین نقش رنگ و زندگی عاطفی کودک با در نظر گرفتن دوران تکاملی او یک حالت متوازی وجود دارد. در دوران کودکی در فاصله سنین سه تا شش سالگی که کودک بیشتر تحت تاثیر فشارهای درونی است، علاقه وافری به رنگ دارد و آن را مقدم بر شکل ظاهری میداند و به تدریج هر قدر که از وابستگی او به رنگ کم می شود علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزونی مییابد. در کودکستان بیشتر کودکان ترجیح می دهند از رنگهای گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکانی که در خانه تحت نظارت شدید قرار دارند، رنگهای سرد را انتخاب می کنند که در این موارد علت اصلی به مشکلات عاطفی و روانی کودک مربوط می شود. همه مردم تمایز بین رنگهای گرم(قرمز، زرد، نارنجی) و رنگهای سرد( سبز، آبی، بنفش) را میشناسند. از نظر روانی این دو گروه رنگ عمیقا با هم توفیر دارند. رنگهای گرم تحریک کننده، سبب فعالیت و جنب و جوش، الهام دهنده روشنی و شادی زندگی و مولد حرکت هستند. در حالیکه رنگهای سرد برعکس موجب حالتهای انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلفیق کننده غم واندوه هستند. بنابر نظر کاند نیسکی رنگ یک ارزش ذاتی دارد و دارای خصوصیات حرکت و صدا است(کاشانی، ۱۳۸۴،ص ۳۴).
تاثیر رنگ بر عملکرد کودک
رنگها تاثیر زیادی بر حالات خلقی و روانی انسان دارند و از آنجا که انسان پیوسته با رنگها در ارتباط است، رنگها اهمیت بسیار پیدا می کنند. ورزش نیز با رنگهای مختلف در ارتباط است.
چشم انسان، دستگاه پیچیده مخصوص دریافت محرک نور است. در ساختار چشم یک سیستم سه بخشی مسئول حس بینایی وجود دارد: یک سیستم با درک شکل سروکار دارد، سیستم دوم مسئول درک رنگ است و سیستم سوم با درک حرکت موقعیت و سازمان بندی فضایی سروکار دارد.
درک رنگها خود حاصل احساسات متنوعی است. رنگها خود ناشی از احساسات و افکارند و نتیجه درک آن ها باعث هوشیاری و دقت عمل احساسات مختلف میشود.
kopacz, 2003, p 47))
راز و رمز رنگ ها
در فرهنگهای مختلف، رنگها معانی متفاوتی را بیان می کنند.در زمانهای بخصوص در دوره های معینی از تاریخ، رنگها مفهوم خاصی داشتند. به عنوان مثال سفید برای یونانیها اصلی ترین رنگ به شمار می رود و ارغوانی مقدس ترین رنگ نزد رومیان بوده است. تحقیقات نشان می دهد که رنگ از ابتدای تاریخ به قلمرو و سمبلها وارد شده است و در افسانه ها، قهرمانان، مذاهب، مراسم و… جای گرفتهاند. همه افرادی که ذهنی به سامان و خلقی به هنجار داشته باشند از رنگ لذت میبرند. رنگ برای التذاذ و انبساط دائمی قلب انسان آفریده شده است و والاترین آثار خلقت به حد کمال از رنگ برخوردارند و رنگ نشان بارز کمال آن ها است. رنگ با حیات در جسم انسان و با نور در آسمان و با پاکی و سختی در خاک وابسته است(شعرباف، ۱۳۷۴، ص ۱۰).
لئوناردو داوینچی هنرمند و دانشمند دوره رنسانس بر اساس مشاهدات خود از عکس العملهای بصری رنگها چنین نتیجه گیری کرد که هنگامی که رنگها در کنار یکدیگر قرار می گیرند، واکنشهای خاصی را بروز می دهند این پدیده بعدها به نام کنتراست همزمان با تبیین متقارن شناخته شد. او دریافت اصولا زمانی که رنگها در کنار یکدیگر قرار می گیرند. رنگهای مکمل بر قدرت یکدیگر میافزایند. وی تغییرات آسمان و اثرات آن را بر رنگ اجسام، چه نزدیک و چه در دوردست متحرالشکل خواند و گفت: رنگها بر اساس محیطی که اطراف آن ها را فراگرفته است به نظر می آیند نه آن چه که خود هستند.(feisne, 2001)