به نظر اریکسون، فرایند رشد تحت کنترل اصل اپی ژنتیک رسش قرار میگیرد، این اصل که مراحل رشد به وسیله عوامل ارثی تعیین میشوند، اما همچنین عوامل محیطی و اجتماعی که با آنها مواجه میشویم بر شیوه های تحقق مراحل رشد تعیین شده ژنتیکی تاثیر میگذارند. بنابرین رشد شخصیت هم تحت تاثیر عوامل زیستی و هم عوامل اجتماعی قرار دارد (شولتز، ۲۰۰۱).
ج ) نظریه مارسیا
مارسیا (۱۹۸۰، ۱۹۹۰؛ به نقل از برزونسکی، ۲۰۰۵) دیدگاهی ساخت و ساز گرایانه از ((هویت خود )) دارد. وی هویت را به عنوان یک ساختار خود درونی با سازمانی پویا از سائق ها، توانایی ها، عقاید و تاریچه فردی تصور میکند (مارسیا، ۱۹۸۰؛ به نقل از برزونسکی، ۲۰۰۵).
مارسیا بر اساس مطالعاتی که با دانشجویان دانشگاه انجام داد، به دلیل پیچیدگی مفهوم هویت آن را از چند بعد و زاویه مورد بررسی قرار داد. مارسیا بر اساس دو متغیر فرآیندی اکتشافی و تعهد چهار نوع وضعیت هویتی را مفهوم سازی کرد.
این چهار وضعیت عبارتند از ۱ – هویت مغشوش (سردرگمی). ۲ – هویت دیررس (وقفه). ۳ – هویت زودرس (بازدارندگی). ۴ – هویت موفق (اکتساب شده).
دوره هویت از دیدگاه مارسیا عبارتند از:
هویت مغشوش[۱۰۴]
به حالت بلاتکلیفی در زندگی اطلاق می شود. در این وضعیت هویتی، اگر هم تعهدات نسبت به دیگران یا مجموعه ای از باورها و اصول وجود داشته باشد، بسیار کم است. در عوض تأکید عمده بر نسبیت و غنیمت شمردن لحظه است. فرد از هیچ حوزه ای از لذت فردی چشم پوشی نمی کند، هسته اصلی در شخصیت فرد وجود ندارد، نقشهای اجتماعی آزموده می شود و سریعا” رها می شود، شخص خود بلاتکلیف و سر گردان به نظر میرسد. در وضعیت مغشوش، فرد هیچ گونه انتخاب ثابتی در مورد تعهدات خود ندارد و به جستجو و اکتشاف نمی پردازند (کراگر، ۱۹۹۶؛ به نقل از شهر آرای،۱۳۸۴).
افرادی که هویت مغشوش و پراکنده دارند، فاقد جهت روشنی هستند. آنها پای بند ارزشها و اهداف نیستند و برای رسیدن به آن ها تلاش هم نمیکنند. آن ها ممکن است هیچ گاه گزینه ها را کاوش نکرده باشند یا این کار را بسیار تهدید کننده و توانکاه بدانند (اسنید و ویتبون[۱۰۵]، ۲۰۰۳). این افراد معمولا فاقد اهداف تحصیلی و شغلی ثابت هستند و از سطوح پایین مهارت تحصیلی، خویشتن داری و خود مختاری تحصیلی برخوردارند (برزونسکی، ۱۹۹۲، ۱۹۹۸).
هویت زودرس
افرادی که هویت زودرس[۱۰۶] دارند، خود را به ارزش ها و اهدافی متعهد ساخته اند، بدون این که گزینه های دیگری را بررسی کرده باشند، در عوض آن ها هویت حاضر و آماده ای را میپذیرند و ضبط میکنند که یک فرد مقتدر آن را برایشان برگزیده است (اسنید و ویتبون،۲۰۰۳).
فرد دارای وضعیت باز دارندگی یا زودرس، اگر با موقعیتی روبرو شود که در آن ارزشهای والدین یا دیگران کارایی نداشته باشد، به سختی احساس ترس می کند. این افراد به میزان زیادی همخوانی، انعطافپذیری و وابستگی به مراجع قدرت از خود نشان می دهند. آنها تکانشی هستند و استقلال و اعتماد به نفس کمی نشان می دهند (برزونسکی،۱۹۹۸).
هویت دیررس[۱۰۷]
اغلب ناشی از تصمیم گیری دردناک و عمدی در مورد موضوعاتی مانند مدرسه، دانشگاه یا شغل اول است. هدف ایجاد مقداری فضای تنفسی برای جستجوی کامل تر خود روان شناختی و واقعیت عینی است. در این جا نیاز است که فرد به بررسی و آزمون خود در تجارب خود بپردازد تا دانش عمیقی درباره خود به دست آورد. تعهدات، موقتا بنا به دلایل معقولی کنار گذاشته می شود. بنابرین دیررسی، رها کردن آماده نیست به گونه ای که شخص بدون هدف سر گردان شود، بلکه دوره فعال جستجوی هدف و آماده شدن برای تعهدات است. برخی از این افراد در تلاش های هویتی خود هیجان زده و مضطرب به نظر میرسند، حال آن که برخی دیگر کاملا” متفکر و آرام به نظر میرسند (مارسیا، ۱۹۹۳؛ نقل از شهر آرای،۱۳۸۴). بسیاری از آن ها از لحاظ درون روانی مشکلاتی در جدا ساختن خود از والدین به خصوص والد جنس مخالف خود دارند (کراگر، ۱۹۹۶؛ به نقل از شهرآرای،۱۳۸۴).
هویت موفق[۱۰۸]
به آخرین مرحله شکل گیری هویت اطلاق می شود. این وضعیت از نظر تحولی پیشرفته ترین وضعیت تلقی می شود، زیرا افراد دورهای از جستجوگری و اکتشاف فعال را پشت سر گذاشته و تعهدات روشنی ایجاد کردهاند (شهرآرای، ۱۳۸۴). افرادی که هویت کسب شده دارند، قبلا گزینه ها را بررسی کرده و به یک رشته ارزشها و اهداف که خودشان آنها را برگزیدهاند، پایبند هستند. آنها احساس سلامت روانی میکنند، در طول زمان از احساس یکسانی برخوردارند و میدانند که چه راهی را در پیش گرفته اند (اسنید و ویتبون، ۲۰۰۳).
افراد با هویت موفق خود فرمان بوده و از اعتماد به نفس بیشتری نسبت وضعیت های هویتی دیگر بر خوردارند و اضطراب کمتری دارند. آنها غالبا در مورد آن چه میدانند و میخواهند در زندگی خود انجام دهند، دید و احساس خوبی دارند و نسبت به نظریات و تجربیات جدید گشوده برخورد میکنند (پاپینی و همکاران، ۱۹۸۹؛ به نقل از حسامپور، ۱۳۸۴).
انواع سبکهای پردازش هویت
برزونسکی (۱۹۹۸) معتقد است نوجوانان در رویارویی با مسائل مربوط به خود و هویت، سه جهت گیری متفاوت یا سه سبک پردازش هویتی مختلف را انتخاب میکنند که عبارتند از: سبک اطلاعاتی[۱۰۹]، سبک هنجاری[۱۱۰] و سبک سردرگم اجتنابی[۱۱۱].
سبک اطلاعاتی
سبک هویتی که بیشترین انطباق با خود را به همراه دارد، سبک اطلاعاتی است. نوجوانانی که از سبک اطلاعاتی استفاده میکنند، به طور فعال به جستجو و ارزیابی اطلاعات مربوط به خود می پردازند. آن ها تمایل دارند به بررسی راه حل های چندگانه و جستجو درباره نقش های گوناگون بپردازند. افراد با سبک هویت اطلاعاتی در برخورد با موضوعات مربوط به هویت سنجیده عمل کرده و تلاش ذهنی زیادی نیز نشان میدهند هدفمند به جستجو و ارزیابی مبادرت ورزیده و نسبت به اطلاعات مربوط به خود اعتماد و اطمینان لازم را نشان میدهند. استفاده از سبک هویت اطلاعاتی با نیاز به شناخت، پیچیدگی شناختی، تعمق درباره خود، مقابله مسئله دار،بهزیستی ذهنی، سازگاری، وظیفه شناسی رابطه مثبت نشان میدهد (گودرزی و شاملی، ۱۳۸۹)، همچنین نگرش آنان نسبت به ساختار ((خود)) شان همراه با تردید است و این سبک مواد زیر را لحاظ میکند:
جستجوی اطلاعات و مقابله متمرکز بر مسئله (برزونسکی، ۱۹۹۲)، جستجوی فعال، تعهد انعطافپذیر (برزونسکی و نی میر، ۱۹۹۴)، نیاز به شناخت (برزونسکی، ۱۹۹۳) و سطح بالای عزت نفس (نوری، برزونسکی، ۱۹۹۷).
در این سبک به علت تاکیدی که بر جستجو و اکتشاف وجود دارد، به نظر میرسد مبنای وضعیت های هویت موفق باشد. نوجوانانی که از سبک هویت اطلاعاتی استفاده میکنند خود باز خورد دهنده، وظیفه شناس، پذیرای تجارب جدید، مسئله مدار و وقت شناس و حساس در تصمیم گیری هستند (برزونسکی،۱۹۹۰).
سبک هنجاری