۲-۱-۴-۲ الگوی دینداری لنسکی
گرهارد لنسکی از نخستین افرادی است که الگوی دینداری خود را در قالب سنجش ابعاد و شاخص های دینداری در اوایل دهه ۱۹۶۰ ارائه کردهاست. دین از نظر لنسکی عامل مؤثری است که اندیشه و عمل فرد را حتی درجوامع مدرن متأثر میکند. وی برای سنجش این تأثیرگذاری، مهمترین جنبههای دینداری، یعنی جهت گیری دینی و میزان درگیر بودن با گروههای دینی را مورد بررسی قرار داده است. لنسکی با بهره گرفتن از رویکردهای اجتماعی و شخصی، بیرونی و درونی، چهار بعد مختلف برای دینداری تعریف میکند. دو بعد از این ابعاد، با فعالیت های جمعی دینداری ارتباط دارند و به فعالیت های مشارکتی و نیز فعالیت های معاشرتی مشهور شده اند. دو بعد دیگر نیز با گرایشهای گوناگون دینی در ارتباط اند که راست کیشی عبودیتی نامیده میشوند. بررسی های اولیه با تأکید بر اهتمام دینی در شهر دیترویت در سال ۱۹۵۸ نشان دادند که، بین دو فعالیت دینی مشارکتی و معاشرتی و دو نوع جهت گیری راست کیش و عبودیتی رابطه بسیار کمی وجود دارد. وی با تأکید بر تحقیقات خود، معتقد است که این چهار بعد، کاملاً جدا و مستقل از هم هستند. لنسکی هر یک از ابعاد دینداری را اینگونه شرح میدهد: پایبندی معاشرتی مبتنی بر تعامل فرد با خانواده و دوستان و همکیشانی است که با او در دین و فرهنگ دینی سهیم هستند. در حالی که، پایبندی مشارکتی به مشارکت فرد در انجام فعالیت های دینی، به خصوص به صورت جمعی اشاره دارد. به عقیده لنسکی، جهت گیری عبودیتی یعنی همان ارتباط شخصی انسان دیندار با خدا، که موجب می شود فرد در تصمیمات مهم خود به خواست خدا، به طور جدی توجه کند. به نظر وی دو بعد راست کیشی و عبودیتی فرد را به خود دین متصل میکند و ابعاد مشارکتی و معاشرتی، فرد را به گروههای دینی پیوند می زند (گنجی،۶:۱۳۸۳).
لنسکی، راست کیشی را میزان پذیرش نظریه های دینی (احکام) و دستورهای مجامع دینی و عبودیت را جهت گیری فرد در عرصه خصوصی در عبادت میداند. منظور از بعد التزام مشارکتی نیز التزام فرد به چارچوب ها و ساختارهای رسمی و جمعی یک دین است که سنجش آن با توجه به متوسط فعالیت های نیایشی و فعالیت های رسمی عبادتی میسر می شود. لنسکی الگوی دینداری خود را از آزمون برروی کاتولیک ها، پروتستان ها و یهودیان به دست آورده است و یافته های پژوهشی وی با ساختار و محتوای دینی این سه شاخه از دینداران منطبق است (گنجی،۱۳۸۳).
۲-۱-۵نظریه های مربوط به دینداری
۲-۱-۵- ۱ نظریه دورکیم
امیل دورکیم (۱۹۱۷-۱۸۵۸) در اثرش “اشکال ابتدایی حیات دینی” تعریفی اجتماعی از دین به دست میدهد.
“دین نظامی است همبسته، متشکل از اعتقادات و اعمالی در برابر موجوداتی مقدس؛ یعنی مجزا و ممنوع التماس. این اعتقادات تمام کسانی را که بدان می پیوندند متحد میکند و پایه گذار اجتماعی است”. وی میگوید:” دین یک معنویت والاست و ما به هیچ وجه نمی توانیم آن را از زندگی فردی و اجتماعی خود جدا کنیم”. استدلالات مختلف دورکیم در زمینه دین او را به یک تعریف کلی می رساند: “دین به صورت اعتقاد به یک دنیای مقدس در برابر یک دنیای غیرمقدس (پلید) تعریف می شود” (فصلنامه فرهنگ،۸۰:۱۳۸۴)
تأکید دورکیم در همبستگی مکانیکی و ارگانیکی، وجدان جمعی و نظام هنجاری ،حائز اهمیت است. وی در همبستگی مکانیکی معتقد است که افراد مثل هم فکر میکنند و به لحاظ رفتاری تفاوت های اندکی با یکدیگر دارند. افراد در ارزش ها، مقدسات و … با یکدیگر مشترک اند و وظایف و کارویژه های اقتصادی یکسانی را انجام میدهند، اما در اثر تعامل های اجتماعی، تقسیم کار، تخصصی و پیچیده شدن کارها دیگر همبستگی مکانیکی جوابگو نخواهد بود. توافق بر سر عقاید و ایده های اخلاقی کمرنگ گردیده و تمایزات سر برمی آورند. بنا به تعبیر دورکیم “در جریان گذار از همبستگی سنتی به همبستگی جدید، نوعی گسیختگی (آنومیک) در زمینه ارزش های افراد پدید میآید. به عبارت دیگر، در این شرایط آدمی از سنّت های خود بریده اما به همبستگی جدید نپیوسته است” (اسمیت،۲۷:۱۳۸۳)
به عقیده دورکیم دین عامل همبستگی و ثبات اجتماعی و پایداری جامعه و مظهر قدرت جامعه است و نقش مثبت دین در حل و فصل مشکلات اجتماعی، در ایجاد یگانگی و در معنویتی که در جامعه به وجود میآید نیز بسیار اهمیّت دارد. به علاوه دین موجب ثبات، استمرار و پایداری جامعه می شود. وی برای دین چند عملکرد قائل است:
۱ -وحدت بخشیدن: دین اجزای جامعه را به یکدیگر متصل میکند و آن را به عنصری واحد بدل و سمبل های اساسی وحدت را فراهم میکند. به نظر وی، ریشههای تفکر و فرهنگ و حتی سازمان یافتن ذهن انسانی، مستقیماً وابسته به اعمال دینی اوست. از گفته های او بر میآید که مفاهیم زمان، مکان، عدد، ملیت و قدرت، همگی دارای طبقه بندی دینی هستند و در جوامع غیردینی اصلاً به وجود نمی آیند.
۲- احیا و تقویت قوا: مؤمنی که با خدا راز و نیاز میکند،نه تنها انسانی است که به حقایق جدیدی دست مییابد، بلکه انسانی است که خود را قدرتمند احساس میکند.او در درون خود نیروی بیشتری احساس میکند و توانایی بیشتری در غلبه بر سختی ها و مشکلات دارد.
۳-عملکرد تسکینی دین: منظور همان آرامشی است که انسانها با توسل به دین در رابطه با اجتماع خود کسب میکنند. به نظر دورکیم، عملکرد تسکینی، به ویژه در ایام نومیدی و اغتشاش اجتماعی، دارای اهمیت بسیار زیادی است و به همین خاطر، ما در بین افراد دیندار، کمتر جرم و جنایت، خودکشی، بزهکاری و…را میبینیم؛چرا که هر چه انسان متدینتر باشد، پرهیزکارتر می شود(فصلنامه فرهنگ،۸۱:۱۳۸۴)