تحقیقات نشان داده که خانواده هایی با گفت و شنود بالا معمولاً ارتباطی باز ایجاد میکنند. آنها مخالفتها و ابراز احساسات را تشویق میکنند که این کار، افزایش عزّت نفس و لذت از ایجاد ارتباطات وسیع با دیگران و درگیر شدن در ارتباطات و تعلق خاطر به بودن در جمع را به دنبال دارد. در مقابل در خانواده های با جهتگیری همنوایی بالا، از ارتباطات باز اجتناب میکنند و فرزندان در این خانواده ها از ارتباط با دیگران اجتناب میکنند.
۵-۳- مرحله سوم: پیشبینی احساس شادی و احساس تنهایی بر اساس نیازهای روانشناختی بنیادی با کنترل الگوهای ارتباطی خانواده (نقش واسطهگری نیازهای روانشناختی بنیادی)
سومین سؤال پژوهش حاضر چنین بود که آیا الگوهای ارتباطی خانواده، میتواند احساس شادی و تنهایی را در فرزندان با واسطهگری نیازهای روانشناختی بنیادی پیشبینی کند؟
نتایج آزمون آماری رگرسیون چندگانه نشان داد که با وارد شدن متغیر واسطهای نیازهای بنیادی روانشناختی، بعد گفتوشنود به طور مثبت و معنادار احساس شادی، و به طور منفی و معنادار احساس تنهایی خانوادگی را پیشبینی کرد. بعد همنوایی نیز به صورت مثبت و معناداری تنهایی خانوادگی و تنهایی اجتماعی را پیشبینی کرد. علاوه بر این، نتایج حاکی از کاهش بتا در بعد گفتوشنود و همنوایی از مرحله اول به مرحله سوم است. این موضوع نشان دهنده آن است که متغیر نیازهای روانشناختی بنیادی، نقش واسطهگری بخشی یا نسبی را بین بعد گفتو شنود و همنوایی از الگوهای ارتباطی خانواده و احساس شادی و تنهایی ایفا میکند. همچنین، ابعاد شایستگی و وابستگی، احساس شادی را به صورت معنادار و مثبت پیشبینی کردند و ابعاد خودپیروی و وابستگی با تنهایی اجتماعی رابطه منفی و معنادار؛ و وابستگی با تنهایی رمانتیک رابطه منفی و معنادار، دارند.
نتایج و یافته های این پژوهش در رابطه با سؤال مطرح شده، با تحقیقات انجام شده توسط گینزبرگ و برنشتاین؛ به نقل از استرایت، نیتزل، سیرز و هوک،(۲۰۰۱ )، شانک و پاجیرز (۱۹۹۶)، هانگ (۱۹۹۹)، کوروشنیا و لطیفیان (۱۳۹۰)، وی، شافی، یانگ و زاکالیک (۲۰۰۵) و دسی و ریان (۲۰۰۰) همسو میباشد اما با نتیجه تحقیق کوئرنر و فیتز پاتریک (۱۹۹۷)، همسو نیست.
همان طور که پیشتر گفته شد، محیطی که با حمایت خود، زمینه ارضای نیازهای بنیادی را فراهم کند، باعث لذّت بردن از اعمال و در نتیجه تنظیم خود مختار رفتار میگردد (گانیه، ۲۰۰۳). شلدون و الیوت[۱۶۲] و کسر (۲۰۰۱)، معتقدند که ارضای نیاز ها شرایط لازم را برای رشد روان شناختی، انسجام یافتگی و بهزیستی شخص فراهم میکنند و زیر بنای گسترهی وسیعی از رفتارهای ما را تبیین میکنند. گرونلینک، ریان و دسی، )۱۹۹۱( اعتقاد دارند، حمایت والدین از خودمختاری و استقلال کودکان در گفتوگوها و اقدامات مشترک آن ها، به خودمختاری در کودکان می انجامد و برای آن ها، پیامدهای مثبتی در پی دارد. پذیرش والدین، دادن فرصت انتخاب، تنوع تکالیف، داشتن تجارب، درگیری والدین و حمایت آن ها از خودمختاری کودکان نقش بسزایی در خودکارآمدی و احساس کفایت کودکان دارد. حمایت والدین، ابزار مهمی برای رشد احساس کفایت و شایستگی شخصی است.
همان طور که پیشبینی میشد، بعد گفتو شنود توانست تنهایی خانوادگی را به طور منفی و شادی را به صورت مثبت پیشبینی کند. این یافته ها با نتایج کوئرنر و فیتزپاتریک (۲۰۰۲)، هماهنگ است. او میگوید فرزندانی که در خانواده هایی با الگوی گفتوشنود بالا رشد میکنند، مهارتهای ارتباطی بهتری دارند که باعث میشود درباره نقشها، انتظارات، عقاید و احساسات خود با دیگران گفتوگو کنند. آن ها در عین حال که خانواده و حمایتشان را در کنار خود حس میکنند، مهارت ارتباطیشان اجازه میدهد خود را کارآمدتر تصور کنند و در موقعیتهای مختلف تصمیمات مناسبی اتخاذ کنند. همه اینها با عث میشود او کمتر دستخوش عواطف منفی مثل احساس تنهایی شود و بهزیستی و شادی بیشتری را تجربه نماید.
در این پژوهش، همنوایی با احساس تنهایی خانوادگی و اجتماعی رابطه مثبت داشت. اما در تحقیق کوئرنر و فیتزپاتریک (۱۹۹۷)، بین همنوایی خانواده و عواطف منفی در فرزندان آمریکایی رابطهای دیده نشده است. این موضوع را شاید بتوان با تفاوت فرهنگی بین جامعه ما و آمریکا توجیه کرد. فرهنگ هر جامعه بر خانواده و روابط بین فردی تأثیر بسزایی دارد. ما در فرهنگی زندگی میکنیم که برای ارتباطات جمعی ارزش زیادی قائل است در حالی که در کشوری مثل آمریکا، تأکید بر فرد گرا بودن است. کسی که در جامعهای فردگرا رشد یافته، برای افکار و عقاید و احساسات خودش بیشتر از عقاید جمع اهمّیّت قائل است در حالی که در فرهنگهای جمعگرا، بر عقاید و نظرات گروه تأکید میکنند. پس فرزند ایرانی که در خانوادهای با همنوایی بالا رشد میکند، مجبور به اطاعت از والدینش است و این امر باعث میشود از عقاید خودش دور شود، به عبارتی از من دلخواهش دور میشود و به من دلخواه دیگران تبدیل میشود. همه اینها باعث میشود عزّت نفس و احساس شایستگی او کمرنگ شده و نتواند با دیگران ارتباط خوبی برقرار کند و عواطف منفی مثل احساس تنهایی در او بالا بگیرد. همان طور که در نتایج دیدیم احساس شایستگی و توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران، با شادی رابطه مثبت داشت. این نتیجه مؤید این نکته است که اگر فرد بتواند خود واقعی و دلخواهش را به نمایش بگذارد، به عبارتی در خانوادهای باشد که این توانایی را از او سلب نکند، رابطه بیشتر و بهتری را میتواند با دیگران برقرار کند، استقلال و خود مختاری بیشتری را تجربه میکند و احساس شایستگی و عزّت نفس حاصل شده از آن باعث میشود احساسات مثبت او مثل شادی بیشتر شود و بهزیستی بیشتری را تجربه نماید.
۵-۴- بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک با متغیرهای پژوهش
برای پاسخ به این سؤال که آیا تعداد فرزندان و اختلاف سن فرزندان با والدینشان با متغیرهای پژوهش حاضر ارتباط دارد از روش همبستگی استفاده شد که نتایج نشان داد تعداد فرزندان خانواده با گفتوشنود رابطه منفی و با همنوایی رابطه مثبت؛ اختلاف سن با مادر با ابعاد گفتوشنود رابطه منفی و با تنهایی خانوادگی و تنهایی رمانتیک رابطه مثبت دارند. اختلاف سن با پدر نیز با ابعاد گفتوشنود، احساس تنهایی خانوادگی و رمانتیک رایطهی مثبت و با احساس شادی رابطه منفی دارد. نتایج این یافته ها با نتایج پژوهشهای کشاورز، مولوی و کلانتری (۱۳۸۷)، شاکریان (۱۳۸۸) و چنگ و فوراهام (۲۰۰۳) همسو بود.