فصل دوم
ادبیات تحقیق
۲-۱- مقدمه
کاربرد فراوان اینترنت و جذابیت های آن سبب شده است که در سالهای اخیر، پدیده ای با عنوان “اعتیاد به اینترنت” ظهور یابد. افراد در این حالت ساعتها و روزها وقت خویش را صرف ارتباط درون شبکه ای میکنند، توان قطع این ارتباط را ندارند و علاقه ای به ترک کامپیوتر نشان نمی دهند. در حالی که در همین راستا فعالیتهای زندگی واقعی و روابط اجتماعی آنان از هم فرو می پاشد(یانگ و تانگ، ۲۰۰۴)[۲۶].
انوارزاک اظهار میکند که افراد معتاد به اینترنت مانند دیگر معتادان به جای اینکه کامپیوتر را به خدمت بگیرند، اجازه میدهند تا کامپیوتر بر آن ها تسلط داشته باشد. علایم فیزیکی، مانند وعده های غذایی نامرتب، جراحات در اثر فشار روانی مکرر، چشمان خشک و بی اشک، سردرد و کمر درد، در آن ها ظاهر شود. (سول، لوری، شل، ۲۰۰۲)[۲۷].
در این فصل هدف، بررسی تاریخچه، میزان شیوع و سبب شناسی اعتیاد به اینترنت و ویژگی های شخصیتی مرتبط به آن میباشد با تکیه بر تمایل استفاده از اینترنت. ازاین جهت که میخواهیم بدانیم افرادی که تمایل به استفاده از اینترنت دارند چه ویژگی های شخصیتی خواهند داشت وآیا این تمایل استفاده از اینترنت بر روی اعتیاد اینترنتی اثری دارد یا خیر و مشخص کنیم افراد با چه اهدافی جذب اینترنت میشوند. ابتدا در بخش اول به تعریف شخصیت و نظریه های آن میپردازیم و در بخش دوم، اینترنت و اعتیاد اینترنتی را تعریف میکنیم و در آخر تمایل استفاده از اینترنت را بیان میکنیم.
۲-۲- شخصیت[۲۸] (تعاریف و نظریه ها )
درزبان روزمره مردم یکدیگررا با عباراتی مانند «بسیاربا شخصیت »یا«دارای شخصیت خوب»توصیف میکنند. معمولاً این راهی است برای بیان این مطلب که فرد مورد نظر به مجموعه متنوعی از رفتارهای جالب توجه اجتماعی را از خود نشان میدهد. اما درزبان یک روانشناس گفتن اینکه فرد از شخصیت«بیشتر»یا «کمتر»برخوردار است، کاملاً،بی معنی خواهد بود. هرچند جنبههای فردی شخصیت، از قبیل درجه برونگرایی را می توان اندازه گرفت، اما خود شخصیت مفهومی گسترده و پیچیده است که به کمیت در نمی آید.
مسئله قضاوت اخلاقی درباره ی اینکه چه ویژگیهایی به وجود آورنده ی شخصیت خوب یابد است. مورد نظر ما نیست گرچه این نکته روشن است که وجود خاصی از شخصیت یک فردمی تواند از دید اجتماع کم و بیش مطلوب باشد. برخی از نظریه پردازان شخصیت را به معنای کلیه ی صفات پایدار یک فرد تلقی کردهاند، درحالی که دیگران این واژه را در مورد ویژگیهای قابل مشاهده ای که ماهیت بارز شناختی ندارند به کار برده اند. یعنی اینکه شخصیت شامل ویژگیهایی نظیرهوش و استعداد نیست.
بعضی از پژوهشگران که در این حوزه نیزبه تحقیق اشتغال دارند شخصیت را بر حسب تجارب فرد از جهانی که در آن زندگی میکند تعریف میکنند، درحالی که در نوشته های نظریه پردازان دیگر به تجاربفردی اشاره ی کمتری شده است (یا حتی اشاره نشده است)در این آثار،رفتار فردی مورد تأکید قرار گرفته است. با توجه به این چندگانگی دیدگاه ها می توان چنین نتیجه گرفت که شخصیت تعریف ساده و صحیحی ندارد و هرکس تعریف خود را بر اساس آنچه از نظر او مهم است و با توجه به کاربردی که ازنظرشخصیت درذهن دارد، انتخاب میکند.
بدین ترتیب اگرگرایش به رویکرد فروید داشته باشید ممکن است اهمیت نقش ناخودگاه را در تعریفی که از شخصیت می کنید بگنجانید. اما یک تعریف رفتار گرا بر اساس رفتارهای آموخته و قابل مشاهده خواهد بود (شکلتون و فلچر). برای اینکه شخصیت را دقیق ترتعریف کنیم می توان به منبع آن نگاهی بیاندازیم. شخصیت از واژه ی لاتین پرسونا گرفته است که به نقابی اشاره دارد که هنرپیشهها درنمایش به صورت خود می زدند. پی بردن به اینکه چگونه پرسونابه ظاهربیرونی اشاره دارد یعنی، چهره ی علنی که به اطرافیانمان نشان میدهیم، آسان است. تعریفی از شخصیت در یکی از واژه های استاندارد با این استدلال موافق است. این تعریف میگوید: شخصیت جنبه ی آشکار منش فرد به گونه ای که بر دیگران اثرمی گذارد است. در دههی۱۹۶۰،والترمیشل[۲۹]۱روانشناس، باعث مجادلهای درروانشناسی شد که درباره تأثیر نسبی متغیرهای شخصیتی پایدارمثل صفات و نیازهای متغیرهای مربوط به موفقیت بررفتار بود. (میشل، ۱۹۷۳، ۱۹۶۸ ـ به نقل از شولتز ). یک تعریف معمول و نسبتاً کلی که مورد توجه اغلب روانشناسان است را به عنوان تعریف شخصیت بیان میکنیم: «شخصیت به جنبههای نسبتاً ثابت و با دوام یک فرد که او را از دیگران متمایز میکند و درعین حال پایه ای برای پیشبینی در مورد رفتار آینده اوست، اطلاق می شود ». (رایت[۳۰]۲و همکاران ۱۹۷۰ـ به نقل از شکلتون و فلچر ). تعریف دیگر از شخصیت که می توان نام برد و از کارهای تحقیقاتی نشأت گرفته است تعریف کاتل است: «شخصیت آنچه رفتار را دریک موقعیت معینو با یک حالت عاطفی معین تعیین میکند (کاتل، ۱۹۶۵، به نقل ازشکلتون و فلچر ).
شخصت به مجموعه ویژگیهای جسمی و روانی و رفتاری گفته می شود که هر فرد را از دیگری متمایز میکند (اتکینسون، به نقل از نوری، ۱۳۷۷). شخصیت را به عنوان الگوی منحصربه فرد و نسبتاً پایدار، افکار، احساس ها و اعمال نیز تعریف میکنند (هافمن و همکاران ۱۹۶۷).
۲-۳- نظریه ویژگی های شخصیت
نظریه ویژگی های شخصیت یکی از مهم ترین محدوده های نظری در مطالعه شخصیت است. بر اساس این نظریه، شخصیت افراد از خصوصیات وصفات گسترده ای ترکیب یافته است. برای مثال، در نظر بگیرید که خودتان چگونه شخصیت یک دوست نزدیکتان را توصیف میکنید. به احتمال زیاد، از تعدادی از ویژگی های او مانند اجتماعی بودن، مهربانی و خونسردی نام می برید. منظوراز «ویژگی» یک خصوصیت نسبتاً پایدار است که باعث می شود افراد به شیوه های خاصی رفتار کنند. نظریه ویژگی های شخصیت بر خلاف سایر نظریه های شخصیت مانند نظریه های روانکاوانه و انسان گرایانه، بر تفاوت های بین افراد تمرکز دارد. ترکیب و تعامل ویژگی های مختلف است که شخصیت یک فرد را تشکیل میدهد و این برای هر شخص، یگانه و منحصر به فرد است. نظریه ویژگیهای شخصیت بر تعیین و اندازه گیری این خصوصیات فردی شخصیت تمرکز دارد.
۲-۴- سه بعد شخصیت آیزنک
هانس آیزنک، روان شناس انگلیسی، مدلی برای شخصیت، بر پایه تنها سه ویژگی عمومی بنا کرد:
۱) برون گرا
شخص برون گرا،انرژی حیاترابه خارج از خود و به سوی رویدادهای خارجی، اشخاص و موقعیت ها معطوف میکند. و سنخ برون گرا به شدت زیرنفوذ نیروهای محیطی قرار دارد و در گسترهی وسیعی از موقعیت ها مردم آمیز و دارای اعتماد به نفس است. (یونگ، ۱۹۲۷ ـ به نقل از شولتز). برونگرایان در واکنش های زیستی خود نسبت به سر و صدا نیز از درونگرایان متفاوتند (درونگرایان به سر و صدا واکنش بیشتر نشان میدهند)و هر کدام، در صورتی که سر و صدا به قدر دلخواهشان باشد، بهترین عملکرد را خواهند داشت (گین[۳۱]۱، ۱۳۶۳).
۲)درون گرا