۱- اخلاق
علم اخلاق عبارت است از فنی که درباره ی ملکات انسانی بحث میکند : ملکاتی که مربوط به قوای ثباتی ، حیوانی و انسانی است و ملکات خوب و ارزشمند را از ملکاتی و اوصاف زشت و منفی جدا میسازد تا انسان با آرامش خود به ملکات ارزشمند سعادتعلمی و عملی خود را به کمال رساند و رفتار و اعمال شایسته ای داشته باشد ؛ چنان که رضایت و تحسین افراد جامعه را به سوی خود جلب کند .
۲- تزکیه
« تزکیه » تربیت و رشد دادن چیزی به شکل مطلوب و شایسته است .
۳- هدایت
هدایت عبارت است از دلالت به هدف با نشان دادن راهی که آدمی را به غایت مطلوب برساند و آن خود نوعی به مطلوب رساندن و ایصال الی المطلوب است . حقیقت هدایت به خداوند متعال قایم است.
علامه طباطبایی تعلیم و تربیت را مفهوم واحد دانسته آن ها را جداگانه بررسی و تعریف میکند . تعلیم ، هدایت و ارشاد ذهن فراگیر به وسیله ی معلمی آگاه است تا مطالبی را که فراگیری آن ها برای دانش آموز دشوار است ، بیاموزد ؛ بنابرین ، تعلیم آسان کردن راه و نزدیک کردن مقصد است ؛ نه ایجاد کردن آن ها .
۳-۲-۴مفهوم تربیت معنوی:
و به زعم بهشتی تربیت، دارای هشت زمینه و ساحت است. به عبارت دیگر، هشت نوع تربیت داریم: تربیت دینی، تربیت اخلاقی، تربیت عرفانی، تربیت اجتماعی، تربیت جنسی، تربیت عاطفی، تربیت عقلانی و تربیت بدنی. مقصود ما از تربیت معنوی، تربیت جامعی است که در برگیرنده تربیت دینی، اخلاقی و عرفانی است. تربیت دینی:ارائه و یاد دادن مجموعه گزارهها و رفتارهای آگاهانه و هدفدار مربوط به دین؛ به گونهای که افراد در زندگی و رفتار خود به آن آموزهها متعهد و پایبند شوند.تربیت اخلاقی:این مفهوم، به تازگی رایج شده و پیش از این، کاربرد مشهور و معروف آن، تهذیب نفس و تزکیه اخلاقی بوده است؛ اما به موجب ورود اندیشههای تربیتی متفکران غربی در جامعه اسلامی، اصطلاح «تربیت اخلاقی» نیز رفتهرفته شهرت یافته است. مقصود از تربیت اخلاقی، آموزش اصول و ارزشهای اخلاقی و تلاش در جهت پرورش گرایشها و فضیلتهای اخلاقی است.تربیت عرفانی:مقصود از تربیت عرفانی این است که آدمی در راه پرورش تواناییهای باطنی خویش، از مراتب پست و حضیض دنیای حس و ماده عبور کرده و از چنگ نفس اماره رهایی یابد و ایمان و اخلاص و عشق به خدا را تجربه کند؛ همزمان با پیمودن منازل، حالات و مقامات، جذبهها، نفحهها و حالات روحانی را دریابد و به فنای فیالله و بقای بالله باریابد.( بهشتی، ۱۳۸۷)
۳-۲-۴-۱انسان شناسی علامه طباطبایی
از آنجا که نوع نگرش هر محقق به ماهیت انسان تاثیر بسزایی بر دیدگاه های تربیتی او دارد ، بیش از بررسی دیدگاه های تربیتی علامه طباطبایی (ره) نخست ، گذری اجمالی به دیدگاه های وی در زمینه ی انسان شناسی ، معرفت شناسی و ارزش شناسی خواهیم داشت تا راه برای استنباط دیدگاه های تربیتی ایشان فراهم گردد ابتدا به طور مختصر ، به ویژگی هایی که علامه طباطبایی از انسان ارائه کرده ، اشاره میکنیم :
۱- انسان موجودی است که از تن و روان ترکیب یافته است . این دو ، پیوسته در زندگانی دنیوی همراه و ملازم یکدیگرند . هنگام مرگ ، روح از بدن جدا شد ، سپس انسان به نزد خدا باز میگردد .
۲-انسان صاحب ابزاری است که او را قادر میکند بر جهان آگاهی یابد . خداوند متعال نوع انسان را که آفرید قوای ادراکی در او به ودیعت نهاد و چشم و گوش و . . . قوای باطنی برایش قرار داده ، او را نیروی فکر عطا فرمود که بتواند به وسیله ی آن ، از حوادث گذشته و آینده اطلاع یابد .
۳- انسان موجودی صاحب علوم عملی است ؛ مجموعه ای از باید ها و نباید ها که آدمی به اقتضای قوا ، امکانات و نیازهای خود به وجود می آورد و آن ها را واسطه ی استکمال خود قرار میدهد . این علوم محصول احساسات درونی آدمی است که تحت تاثیر نیازها و ویژگی های دستگاه های بدن آدمی آن ها را به وجود می آورد . این علوم ابزاری است که از جنس فکر تا در میدان کار و کوشش تصرف و تسخیر طبیعت موفق باشد . (صالحی و یار محمدی،۱۳۸۷)
۴- انسان موجودی استخدام گیر است . شاید یکی از اساسی ترین نظریه های انسان شناسی علامه طباطبایی همین است . به نظر میرسد ایشان در مورد طبیعت آدمی به دو سرشت اولیه و ثانویه اعتقاد دارد و این ویژگی یعنی استخدام ، از سرشت اولیه آدمی است به سخن دیگر ، آدمی به سرشت اولیه موجودی منفعت جو است و تمامی عمل ها و حرکت هایش در جهت منافع و مصالحش است .
۵- انسان طبعاً مدنی و اجتماعی است . آدمی به سبب روح استخدام گری که دارد ، به اجتماع روی می آورد و اینکه ایشان می فرماید آدمی طبعاً مدنی است به همین معنا است : « بنابرین ، لزوم اجتماع مدنی و عدالت اجتماعی امری است که بشر ناچار از پذیرفتن آن است . »
۶- انسان دارای فطرت است ، « فطرت » از واژه های کلیدی اندیشه ی انسان شناسی علامه طباطبایی است . وی درباره فطرت چنین می فرماید :
« انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات فطرتی دارد که او را به سوی تکمیل نواقص و رفع حوایج هدایت نموده ، آنچه را نافع برای اوست و آنچه را برایش ضرورت دارد ، به او الهام میکند ؛ پس انسان فطرتی ( خلقتی ) خاص دارد که او را به نسبتی خاص ، به زندگی هدایت میکند و راه معینی دارد که به هدف و غایتی خاص منتهی می شود (طباطبایی، ۱۳۷۲،ص۲۰۰)
۳-۲-۴-۲ارزش شناسی علامه طباطبایی
ارزش ها بخشی از تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد . نظری اجمالی به ارزش شناسی علامه طباطبایی به محقق در تبیین ماهیت تعلیم و تربیت کمک میکند . از دیدگاه علامه طباطبایی ارزش ها ، گزاره ها و مفاهیمی است که در حوزه ی ادراک های عملی یا اعتباری قرار میگیرد . این مفاهیم و گزاره ها ، ساخته و پرداخته ی دستگاه شناختی آدمی است که برای ارضای نیازها و کسب کمال و سعادت تهیه می شود . به زعم ایشان این ادراک ها محصول قوه خیال با وهمیه است .
حیات دنیوی آدمی تحت تاثیر دو اصل اساسی است که عبارت است از :
الف – کوشش برای حیات
ب – انطباق یا احتیاج ها
بر اساس اصل انطباق با احتیاج ها که بر تمامی شئون نفسانی و جسمانی اش حاکم دست ، آدمی تلاش میکند آنچه را برایش مفید است . جذب و آنچه را برایش ضرری دارد . دفع کند . در جمع بندی نهایی ، در خصوص دیدگاه ارزش شناسی علامه طباطبایی می توان گفت که از نظر وی ، ارزش ماهیتاً ذهنی بوده ، وجودی مستقل از ما ندارد و ذهن تحت تاثیر احساسات و با رعایت گرفتن مفاهیم ماهوی و اعتباری عام ، به وضع اعتباریات اقدام می کند . این ها با مفاهیم و ادراک های حقیقی تفاوت اساسی دارد . وضع این اعتباریات به قصد پیامد ها آن صورت میگیرد که رفع نقص و کسب کمال و سعادت است . در حقیقت ، پیامدهای اعتباریات محمل توجیه آن ها است . (صالحی و یار محمدی،۱۳۸۷)