ه-اختیار قاضی در امکان اعطاء مهلت وصدور حکم اعسار
در طرح دعوای اعسار، مدعی اعسار مدیونیت ذمه وی به موجب حکم قطعی دادگاه یا اجرائیه صادره از مراجع ثبتی و یامستفاد از رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲ به موجب سند رسمی مسجل گردیده است وحتی ممکن است مدیون در چهارچوب اجرای ماده ۲محکومیتهای مالی در حبس به سر ببرد ولی چون خود راناتوان از پرداخت دین میداند ویا اینکه دفعتاً واحده توانایی پرداخت دین موضوع حکم واجرائیه را ندارد با تقدیم دادخواست مبنی بر صدورحکم اعسار از دین مشخص ومعین وارائه دلایل مبنی بر عدم دسترسی به مال خود یا عدم کفایت دارایی برای پرداخت آن دین، (که از جمله این دلایل حسب عنایت به اکثرآراء صادره در خصوص اعسار، شهادت شهودمی باشد) محکمه را با تکلیف خاص مبنی بر رسیدگی به وضع مالی وتوانایی وی برای پرداخت دین موضوع دادخواست اعسار میکند، در محاکم نیز اگر چه اعسار وعدم توانایی برای پرداخت دین از طریق دلایل دیگر نیز قابل اثبات است ولی نظر به ماده ۲۳ قانون اعسار که مقرر میدارد:«مدعی اعسارباید شهادت کتبی لااقل چهارنفراز اشخاصی که از وضع معیشت وزندگانی او مطلع باشند به عرض حال خود ضمیمه نماید.
در شهادت نامه مذکور باید اسم وشغل و وسایل گذران مدعی اعسار وعدم تمکن اوبرای پرداخت محکوم به یا دین با تعیین مبلغ آن تصریح شود » در صورتی که شهادت شهود مستند اثبات ادعای موصوف نباشد این ادعا به اثبات نخواهد رسید وحتی محاکم وارد رسیدگی به این ادعا نخواهند بود وگاهی به عنوان رفع نقص از خواهان ارائه مستندات خود از جمله استشهادیه و معرفی شهود به محکمه را برای اثبات ادعای خود درخواست خواهند نمود، به عبارتی دیگر با طرح این دعوا مطابق مقررات وارائه دلایل لازم واثبات خواسته نزد محکمه، دادگاه مکلف به صدور حکم اعسار خواهد بود وعدم استناد وتوجه به این دلایل از موارد تخلف قضائی خواهدبود، در شرایطی که در بحث اعطاء مهلت نه دعوایی به معنای خاص وبااین عنوان نزد محکمه مطرح میگردد ونه اینکه تکلیفی به ارائه دلیل خاص ومشخص ومعین از جانب درخواست کننده به محکمه وجود دارد که تنها مستند دادگاه برای اعطاء مهلت به مدیون صرفاً ناتوانی مادی وی در تأدیه دین نیست، بلکه برعکس ممکن است درخواست کننده از لحاظ مالی متمکن نیز باشد ولی نظربه پرداختهای متعددی که در زمان درخواست دارد در راستای عدم تضرربه مدیون محکمه بادرخواست وی مبنی بر اعطاء مهلت موافقت نماید، همچنان ممکن است محکمه بادرخواست وی موافقت نیز ننماید، به عبارتی دیگر با درخواست اعطاء مهلت، برعکس دادخواست اعسار، برای دادگاه تکلیف مبنی بر رسیدگی به موضوع درخواست از لحاظ ماهیتی ایجاد نمی شود، بلکه بر حسب صراحت ماده ۲۷۷ق.م«…حاکم«میتواند» نظر به وضعیت مدیون مهلت عادله یاقرار اقساط دهد». چرا که، چه بسا ضرورتهایی که بر اساس آن ها درخواست کننده اعطاء مهلت را در خواست میکند از دیدگاه سنجش عادلانه قاضی محکمه برای تعادل پرداختها ودریافتهای داین و مدیون ونظر به وضعیت هردوی آن ها عادلانه نباشد.
با توجه به تحلیل فوق اگر چه در صورت اقامه صحیح دعوا وارائه دلایل کافی در دعوا اعسار، محکمه مکلف به صدور حکم اعسار مدعی خواهد بود ولی با توجه به عدم لزوم دادن دادخواست وتشریفات رسیدگی دردرخواست اعطاء مهلت ونیز عدم لزوم ارائه و اقامه دلیل خاص به محکمه، ظاهراًً محاکم در اختیار اعطاء مهلت وتمدید مهلت پرداخت دین از جانب مدیون عادی اختیارات موسع تری دارند هرچند این اختیاردرخصوص برات وسفته به موجب مواد ۲۶۹و۳۰۹ قانون تجارت برای محاکم مشروط به رضایت صاحب سند تجاری شده است.[۱۱۱]
بر این اساس است که بعضی از حقوق دانان اظهار داشته اندکه: «اصل غیر تمدید بودن برات به منظور حمایت از حقوق دارنده در ماده ۲۶۹ (ق.ت) پیشبینی شده است تا واحدهای تولیدی، صنعتی یا خدماتی که نیازهای خود را به طور نسیه با صدور برات تهیه مینماینددر سررسید برات مبلغ آن را پرداخت کنند. در حالی که چنین الزامی در حقوق مدنی وجود ندارد زیرا ماده ۲۷۷ ق.م. میگوید «….حاکم میتواند نظر به وضعیت مدیون مهلت عادله یا قرار اقساط دهد».[۱۱۲]
و-رویه قضایی محاکم
از مطالب پیش گفته وعنایت به آرای صادره از محاکم اینچنین برداشت میگردد که محاکم ورویه قضایی نیز در مقام تفکیک وتفاوت اعسار واعطاء مهلت دچار اختلاف نظر وتفاوت هستند، عدهای اعسار را یک قاعده کلی میدانند که شامل اعسار از محکوم به، دین وخواسته وحتی گاهی حق میشود واعطاء مهلت یکی از آثار وضعی که در صورت ثبوت اعسار نزد محکمه توسط دادگاه به مدیون برای پرداخت دین ویا محکوم به به او داده میشود، دسته دیگراگر چه اعسار را نظر به صراحت قانون محکومیتهای مالی واعسار، نسبت به محکوم به میدانند ولی باز اعطاء مهلت را یکی از آثار اعسار میدانند به عبارتی به شرطی اعطاء مهلت میدهند که قبلاً اعسار مدیون صادرشده باشد ویا برای درخواست اعطاء مهلت شرایط شکلی
-
- -حسن عمید،فرهنگ فارسی عمید،انتشارات امیرکبیر تهران،چاپ بیست و سوم۱۳۸۱،ص ۱۰۶۴٫ ↑
-
- – محمد روشن، بررسی فقهی و حقوقی اعسار، افلاس و ورشکستگی، تهران، انتشارات فرودسی،۱۳۸۴، ص ۲۳٫ ↑
-
- – سید محمد رضا گلپایگانی, مجمع المسائل، قم: درالقرآن الکریم، بی تا، ج ۲، ص۹۳٫ ↑
-
- – اسماعیل ابن حمادالجوهری، الصحاح ،قاهره: دارالعلم الملایین، چاپ اول، ۱۹۵۶ م، ج۵، ص ۲۱۱۷ و ۲۱۱۸، به نقل از محمد روشن منبع پیشین، ص ۲۴٫ ↑
-
- – همان، ص ۱۹۹۶ ↑
-
- – حسن عمید، ص ۱۰۶۴٫ ↑
-
- – محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، چاپ یازدهم، انتشارات گنج دانش، تهران ۱۳۸۰، ش ۲۵۲۹٫ ↑
-
- – محمد جعفر جعفری لنگرودی، مبسوط، انتشارات گنج دانش، چاپ اول، تهران ۱۳۷۸، جلد ۲، ص ۱۳۰۳٫ ↑
-
- – همان، جلد ۳، ص ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲٫ ↑
-
- – ابوهلال العسکری (متوفی ۳۹۵ هـ.ق)، الفروق الغویه، (قم: بی تا، چاپ اول، ۱۴۱۲هـ.ق)، ص ۴۲۵ و ۴۲۶٫ ↑
-
- – سید حسین صفایی، دوره مقدماتی حقوق مدنی، قواعد عمومی قراردادها، چاپ اول، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۲، جلد دوم، ص۱۴و۱۵٫ ↑
-
- – عبدالحمید اعظمی زنگنه، حقوق بازرگانی، ( به اهتمام خلیلیان)، چاپ چهارم، تهران ۱۳۵۳، ص ۳۲۳٫ ↑
-
- – حسینقلی کاتبی، حقوق تجارت، چاپ هشتم، تهران، انتشارات گنج دانش، ۱۳۷۹، ص ۲۹۵٫ ↑
-
- – ربیعا اسکینی، حقوق تجارت، ورشکستگی و تصفیه امور ورشکسته، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سمت، پاییز ۱۳۸۰ ، ص ۳۶ و ۳۷٫ ↑
-
- – روح الله موسوی خمینی، تحریرالوسیله، ج ۲، کتاب دین ، مسأله۱۷٫ ↑
-
- – سوره بقره-آیه. ۲۸۰٫ ↑
-
- – روح الله موسوی خمینی، مسأله ۱۶٫ ↑
-
- – زین الدین بن علی ، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه ، چاپ نجف ، ج۴، ص۴٫ ↑
-
- – ربیعا اسکینی، حقوق تجارت، کلیات، معاملات تجاری، تجار و سازماندهی فعالیت تجاری، چاپ سوم ، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۲، ص ۶۰٫ ↑
-
- – ماده ۲قانون تجارت: «معاملات تجارتی از قرار ذیل است:۱-خرید یا تحصیل هرنوع مال منقول به قصد فروش یا اجاره اعم از اینکه تصرفاتی در آن شده یا نشده باشد.