به طور کلی می توان رهبری تحول گرا توانایی شخصی برای پیشبینی، ساخت آینده، انعطاف پذیری، تفکر استراتژیک و کار با دیگران که فرصتهای متغیری را برای ایجاد یک آینده قابل وصول برای سازمانها شناسایی میکند (دوکت و مک فارلان،۲۰۰۳).
رهبری تحول گرا فرایند نفوذ آگاهانه در افراد یا گروه ها برای ایجاد تغییر و تحول نا پیوسته در وضع موجود و کارکردهای سازمان به عنوان یک کل است(اوشاگبمی ۲۰۰۴، ص ۱۹).
تئوری رهبری تحول گرا نخست توسط برنز (۱۹۷۸) به منظور تمایز بین آن دسته از رهبران که روابط قوی و انگیزشی با زیردستان و پیروان برقرار میکنند و آن دسته از آن ها که به طور گسترده ای متمرکز بر مبادله یا تعامل برای ایجاد نتایج اند به وجود آمد. او مشخص کرد که یک رهبر تحولگرا، به دنبال انگیزه های بالقوه در پیروان و ارضای نیازهای بالاتر آنان است. رهبران تحول گرا، رابطه انگیزشی متقابلی را برقرار میکنند که پیروان را به رهبران تبدیل میکند. بنابرین رهبری تحول گرا، تعاملی و دوسویه است(دوکت و مک فارلان،۲۰۰۳). رهبران تحول گرا بر تحول و مبادلاتی که بین رهبر و کارکنان اتفاق می افتد اهمیت زیادی قائل بوده و در مقررات سازمان هایشان آن چه را که مورد انتظار بوده و به آن پاداش داده می شود،کاملا شفاف بیان کردهاند.(ایسنبیس،۲۰۰۸).
باس و آوولیو(۱۹۹۳)بیان میکنند که رهبری تحول گرا هنگامی اتفاق می افتد که رهبر علاقه ای را میان همکاران و پیروان خود برمی انگیزد که کارشان را از یک دیدگاه جدید نگاه کنند.رهبر تحول گرا یک آگاهی از رسالت یا بینش سازمان ایجاد کرده و همکاران و پیروان را برای سطوح بالاتر توانایی و ظرفیت توسعه میدهد.علاوه بر این،رهبر تحول گرا همکاران و پیروان را تحریک میکند که فراسوی منافع خودشان،به منافعی توجه کنند که به گروه نفع برساند(معایر حقیقی فرد و دیگران،۱۳۸۹).
۲-۱-۳ رابطه رهبری و مدیریت
درباره رابطه و نسبت رهبری و مدیریت، برخی مدیریت را اعم از رهبری دانسته ، رهبری را جزئی از وظایف مدیرت انگاشته اند. در مقابل برخی دیگر رهبری را اعم از مدیریت دانسته ،مدیریت را یکی از وظایف رهبری می دانند و سرانجام عده ای دیگر آن دو را یکی دانسته ، یا برای هر یک وظایفی برشمرده اند.
در یک عبارت کلی ، رهبری در مفهوم سازمان آن ، به عنوان جزئی مجزا و مستقل از مدیریت مطرح نبوده، بلکه یکی از وظایف عمده و اصلی آن به شمار می رود. در عین حال ، مطالعات مفصلی در مورد تفاوت های این دو گروه صورت پذیرفته که از آن جمله می توان به تحقیقات پروفسور جان کاتر در دانشگاه هاروارد (کاتر، ۱۹۹۰) و یا رابرت هوس از دانشگاه پنسیلوانیا (هوس، ۱۹۹۷)اشاره کرد.
۲-۱-۴ تعاریف رهبری و سبک رهبری
در تعاریف مدرن، رهبری عبارت است از فرایند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنان برای همکاری با یکدیگر در جهت تحقق اهداف سازمانی. اگر چه بسیاری از مدیران رهبرند و بسیاری از رهبران مدیر ولی فعالیت رهبری و مدیریت یکسان نیست . توانایی تأثیرگذاری مدیران بر مبنای اختیار رسمی است که از پست سازمانی آنان ناشی شده است.اما رهبران میتوانند بر عملکرد دیگران تأثیر گذارند بدون اینکه قدرت تأثیر گذاری آنان از اختیار رسمی ناشی شده باشد . در این تعاریف خصوصیاتی مانند هوش،بلوغ ، اجتماعی و وسعت دید، انگیزه های توفیق طلبی و نیل به اهداف و انسانگرایی را به رهبران نسبت میدهند.به طور کلی وظایف و نقش های رهبری عبارتند از:
۱ – رویارویی: رهبر باید بتواند آینده سازمان را برای خود و دیگران تصویر کند و بدین ترتیب دیدگاهی از آینده را در میان افراد تحت تاثیرش به وجود آورد. این موضوع کاملاً بدیهی است، چرا که در غیراین صورت انگیزه ای برای افراد پیرو باقی نمی ماند.
۲ – برقرارکننده ارتباط: رهبری را تصور کنید که منظری جذاب و شفاف را در ذهن خود دارد، اما قادر به برقراری ارتباط برای درمیان گذاشتن آن با دیگران نیست. مهارت پایین ارتباطاتی برای یک رهبر، بدون شک، شکست او را در پی خواهد داشت.
۳ – کننده کار: رهبر در هنگام لزوم بایـــد اقــدام کننده و کننده کار باشد. این افـراد منتظـر نمــی مانند تا واقعه ای رخ دهد و سپس شروع به کار کنند، آن ها خود وقایع را شکل میدهند. کنندگان کار خود را در معرض دیگـران قرار میدهند؛ دیگرانی که دنباله روی رهبران خواهند شد.
۴ – تسهیل کننده: رهبر در این نقش به دیگران کمک میکند تا کارهایشان را راحت تر و سریعتر انجام دهند؛ راه های جدیدی را پیش رویشان میگذارد، از آن ها حمایت، به ایشان اعتماد و جو وفاداری و صداقت را در سازمان ایجاد میکند.
۵ – یکپارچه کننده: رهبر توانایی آن را دارد تا اجزا و موضوعهای مختلف را در کنار هم گرد آورد و یک کل کارآمدتر پـدید آید. او به رابطــه ها و پیوندهایی می اندیشد که به ذهن دیگران خطور نمی کند. به تعبیر دیگر، رهبر دارای نگرشی سیستمیک است و از آن برای یکپارچه کردن سازمانها و افراد منفصل استفاده میکند.
۶-رویایی عمل گرا: برای اطمینان از آنکه رهبر با رویاهای خود در ابرها سیر نکند، صفت «عمل گرا» را نیز به وی می افزایند. بااین ترتیب، رویاهای او دست یافتنی و مسیررسیدن به آن ها برای دیگران شفاف می شود.