باوجوداینکه، ماستن (۲۰۰۴) با بررسی تأثیر تجربه بر زمان واکنش در آزمون درک خطر به این نتیجه رسید که علیرغم وجود سریعترین عکس العملها در بین رانندگان تازه کار، اما کندتر بودن پاسخگویی آن ها به آزمونهای درک خطر ویدئویی بیانگر این موضوع است که تجربه راننده سرعت عمل وی را در اینگونه آزمونها بالا میبرد.
مطالعات زیادی در اینباره وجود دارد که نشان می دهند که سطح تجربه رانندگی می تواند بر راهبردهای جستجوی دیداری که مرور صحنه در حین رانندگی به کار گرفته میشوند، تأثیر بگذارد. پژوهش مورانت و راکول[۱۶۶] (۱۹۷۰، ۱۹۷۲) بیان کردند که رانندگان تازه کار نسبت به رانندگان باتجربهی همتا شده، فاقد تواناییهای دیداری هستند (به نقل از کروندال، چاپمن، فلپس و آندروود، ۲۰۰۳). پژوهشگران در مطالعات بسیاری به این نتیجه رسیده اند که تجربه، آگاهی رانندگان را از خطرات بالقوه بهبود میبخشد و حرکات چشمی راننده را به مکانها و موقعیتهایی که احتمال خطر در آنجا بیشتر است، هدایت می کند. توانایی پیش بینی خطرات بالقوه، از طریق راهبردهای جستجوی دیداری توسعه مییابند، چنانچه راننده تجربه لازم را داشته باشد می تواند از طریق راهبردهای جستجوی دیداری، اطلاعات ترافیکی را ارزیابی کند (فالکمر و جرجرسن[۱۶۷]، ۲۰۰۵). رانندگان تازه کار نسبت به باتجربهها بررسی و جستجوی کمتری دارند و از آینهها کمتر استفاده میکنند (هاورث، سیمونز و کووالدو، ۲۰۰۰؛ بایلی[۱۶۸]، ۱۹۹۴). همچنین، در هنگام اسکن جاده، کمتر می توانند نگاه گذرا[۱۶۹] روی اشیاء داشته باشند و اغلب نگاهشان در یک بازه زمانی کوتاه روی اشیاء ثابت[۱۷۰] میشوند، و روی اشیاء ثابت نسبت به اشیای محرک بهاحتمال بیشتری، خیره میمانند. کاولر[۱۷۱] (۱۹۸۹) گزارش کرد که انتظارات شناختی مبتنی بر تجربه، می توانند پیش بینی حرکات چشمی را تحت تأثیر قرار دهند. کروندال و آندروود (۱۹۹۸) نشان دادند که رانندههای باتجربه می توانند جستجوی دیداری خود را بر اساس نیازهای موجود در جاده تغییر دهند (انعطافپذیرند) در مقابل، رانندههای تازه کار تمایل دارند همان الگوی جستجوی خود را در شرایط مختلف حفظ کنند و برای همه نوع جادهها راهبردهای انعطافناپذیری را به کار برند. چاپمن و آندروود (۱۹۹۸) نشان دادند که رانندگان باتجربه در الگوهای جستجوی دیداریشان با توجه به موقعیتهای مختلف انطباق ایجاد میکنند و این در حالی است که رانندگان تازه کار تمایل دارند از یک الگوی جستجوی دیداری یکسان برای انواع جادهها استفاده کنند، و طول مدت تثبیت یا تمرکز در آن ها معمولاً طولانیتر است. همین راهبردهای انعطافپذیر رانندگان باتجربه ممکن است توضیحدهنده این باشند که چرا آن ها در آزمون درک خطر بهتر عمل میکنند (کروندال، چاپمن، فلپس و آندروود، ۲۰۰۳).
از طرف دیگر، بندا و هویوز (۱۹۸۳؛ به نقل از بورووسکی، شینار و اورون-گیلاد، ۲۰۱۰) دریافتند که رانندگان باتجربه به جزئیات توجه بیشتری دارند. در مقابل، رانندگان تازه کار در محیط رانندگی به جزئیات بیاهمیت توجه بیشتری دارند. مایهوی و سیمسون (۱۹۹۵) دریافتند که رانندگان تازه کار نسبت به باتجربهترها، به نواحی محدودتر جاده توجه[۱۷۲] دارند و این هم در مورد مسیر اصلی جلوی رو صحیح است و هم در موردتوجه به محیط پیرامون صادق است (به نقل از ماستن، ۲۰۰۴). بندا و هویوز (۱۹۸۳) بیان میکردند که رانندگان باتجربه یک درک کلیگرایانهتری به تکتک جزئیات موجود درصحنه دارند (به نقل از بورووسکی، شینار و اورون-گیلاد، ۲۰۱۰). رانندگان تازه کار کمتر احتمال دارد که نگاه کلگرایانهای به محیط رانندگیشان داشته باشند، یعنی تمایل دارند ویژگیهای موجود در محیط رانندگی را به صورت مستقل در نظر بگیرند و همینطور به تکتک ویژگیها، مستقل از ویژگیهای دیگر، پاسخ دهند (بندا و هویوز، ۱۹۸۳؛ دیری، ۱۹۹۹؛ میلچ، گلنکراس و هارتلی، ۱۹۸۹؛ به نقل از ماستن، ۲۰۰۴؛ بورووسکی، شینار و اورون-گیلاد، ۲۰۱۰؛ سومر، ۲۰۱۱). در این راستا نیز پژوهشهایی نشان دادند که در مقایسه با رانندگان باتجربه، رانندگان تازه کار در هریک از مراحل فرایند درک خطر، شامل جستجوی مؤثر جاده، تشخیص خطرات بالقوه و انجام یک عکسالعمل مؤثر برای پیشگیری از تصادفات، با شکست مواجه شدند (گریسون و گروگر، ۲۰۰۰؛ سومر، یونال و بیردال، ۲۰۰۷).