۱-نگرش ودید منفی به خود و دیگران ۲-حس عدم تعلق ۳-ترس کمال گرایانه از شکست .
ترس از عدم تعلق به دیگران در افراد دلسرد ممکن است به صورت ناامیدی و یأس، قدرت طلبی و دیگر رفتارهای خود تخریب آشکار شود. ترس از اشتباه کردن ممکن است باعث تمایل به کمال گرایی شود (داگلی، کمپبل، کولیک و داگلی، ۱۹۹۹).
دلگرمی و تشویق
تشویق پاداشی است که برای یک موفقیت به دست آمده و تکمیل شده پرداخت میشود. تا زمانی که فرد به موفقیتی دست نیافته است تشویق نمیشود اما دلگرمی میتواند زمانی که موفقیتی به دست نیامده، به فرد داده شود. دلگرمی میتواند شامل تلاش، پیشرفت و حتی نشان دادن علاقه باشد. دلگرمی نشانه قدرشناسی از تلاشهاست، دلگرمی پاداش نیست بلکه تصدیق کردن است. دلگرمی چیزی است که میتوان آن را آزادانه ارائه نمود زیرا همه کس شایسته دلگرمی دادن است (دنیک مایر و مک کی، ۱۹۸۳). نتایج این دو روش کاملاً متفاوت است؛ با تشویق شدن و پاداش گرفتن نوجوان میآموزد که ارزش خود را با توجه به کاری که میکند اندازه بگیرد. فرد برای آنکه مورد تکذیب قرار نگیرند راه راضی کردن و خشنود سازی را میآموزد. از خطرات تشویق این است که فرد ممکن است تشویق را با ارزش شخصی خود مقایسه کند. این میتواند زمینه ساز شکست باشد ممکن است فرد انتظارات غیر واقعبینانهای برای خود درنظر گیرد و ارزش خود را با هرچه کاملتر انجام دادن کارها مقایسه کند و به این نتیجه برسد که زمانی تشویق نشود ارزشمند نیست. اگر توجه فرد به راضی کردن دیگران باشد ممکن است تصمیمی بگیرد که لزوماًً به سود خودش نباشد. دلگرمی به نقاط قوت افراد توجه دارد. فرد دلگرم میتواند تواناییهای خود را شناسایی کند و به احساس اعتماد و مفید بودن برسد. افراد وقتی دلگرم میشوند میتوانند بپذیرند که کامل نباشند؛ با آنکه میدانند صد درصد بی عیب ظاهر شدن دشوار است ولی تلاش خود را میکنند و مسئولیت در قبال رفتارشان را بر عهده میگیرند (دنیک مایر، ۱۹۸۹، ترجمه قراچه داغی، ۱۳۹۰).
جایگاه دلگرمی در رویکرد آدلری
صرف نظر از جهت گیری فرد، به هر حال فرایند دلگرمی یکی از جنبههای بسیار مهم درمان آدلری است که ممکن است به طور مفیدی در رویکرد مشاوره مورد استفاده قرار بگیرد. ویژگیها و روشهای دلگرمی کمک میکند تا یک محیط خوش بینانه، قدرت دهنده و رشد دهنده برای مراجعان ایجاد شود. مکانی که آن ها ناتوانی را به جای توانایی احساس کنند (واتس و پیترزاک[۹۸]،۲۰۰۰).
چون آدلریها مراجعان را بیمار نمیدانند، به دنبال درمان چیزی نیستند به بیان دقیقتر، درمان یک فرایند دلگرمی است. درایکورس از ضرورت اساسی دلگرمی در مشاوره بیان کرد که مشکلات موجود مبتنی بر دلسردی هستند و بدون دلگرمی، بدون بازیابی اعتماد به خود، مراجع نمیتواند امکان انجام با کارکرد بهتر را ببیند در سراسر فرایند مشاوره، زبان دلگرمی تعیین کننده است (واتس و گارزا[۹۹]،۲۰۰۸). آدلر و آدلریهای بعدی، دلگرمی را یک جنبه تعیین کننده پرورش رشد انسانی تلقی میکنند. این امر به ویژه در زمینهی مشاوره صحیح است. آدلر با تأکید بر اهمیت دلگرمی در درمان بیان کرد که روی هم رفته در هر گام درمان ما نباید از مسیر دلگرمی منحرف شویم (واتس و پیترزاک،۲۰۰۰). درایکورس نیز با وی هم رأی بود و بیان کرد: مهمترین چیز در هر درمانی دلگرمی است. به علاوه بیان کرد که موفقیت درمان، عمیقاً به توانایی درمانگر برای ایجاد دلگرمی وابسته است و شکست عموماً به علت ناتوانی درمانگر در دلگرم کردن رخ میدهد (واتس، ۲۰۰۸).
کاربرد دلگرمی
دلگرمی به افراد برای داشتن اعتقادی راسخ الهام میبخشد و کمک میکند تا آن ها بتوانند برای یافتن راه- حلها کار نموده و در یافتن چالشهای پیش رو تلاش کنند. در واقع به نوعی، دلگرمی دستیابی به شجاعت است (لمبرجر و دولارهاید[۱۰۰]، ۲۰۰۶). دلگرمی اصولاً به جای نتیجه بر تلاش یا بهبود و پیشرفت متمرکز است. دلگرمی شناخت، پذیرش و انتقال ایمان به فرد برای این حقیقت محض است که او وجود دارد. شخص برای اینکه انسان کاملی باشد، مجبور نیست بهترین باشد. با دلگرمی، فرد فارغ از نتایجی که به دست میآورد، احساس ارزشمندی میکند. دلگرمی فعلها را از فاعلها جدا میکند لذا چیزی به عنوان فرد خوب یا بد وجود ندارد (ایوانز، ۲۰۰۵).
آدلر بیان کرد که وقتی تحسین وتقویت بیرونی با دلگرمی جایگزین میشود، فرد توانایی نگاه کردن به عقاید اشتباه خود را به دست خواهد آورد و یک فرایند خود ارزیابی حاصل خواهد شد این خود ارزیابی به نوبه خود منجر به ارزش نهادن برای خود میشود به جای اینکه فرد بیش از حد نگران ارزش گذاشتن توسط دیگران، به ویژه اشخاص مرجع یا صاحب نفوذ باشد (ویستون و سکستون[۱۰۱]، ۱۹۹۸).
چگونگی تطبیق و کنار آمدن افراد با مشکلات و مسائل زندگی، به رفاه فردی و اجتماعی بومی بر میگردد و به ما امکان میدهد تا منابع دلسردی و دلگرمی را ببینیم. بسته به حضور یا فقدان دلگرمی خلاقیت فردی یک راه را انتخاب میکند و انتخابهای افراد مختلف نیز متفاوت است. یکی ممکن است که علاقه اجتماعی و دیگری ممکن است که علاقه فردی را برگزیند. علاقه فردی روشی است که ممکن است به دلسردی بینجامد. دلسردی نگرش، احساس و عقیدهای است که فرد در هر روشی بدون مشارکت و همکاری نمیتواند به موفقیت دست یابد و تلاشهای وی به شکست ختم میشوند. افراد دلسرد معتقدند که آن ها قادر نیستند که با زندگی به طور مؤثری کنار بیایند و در نتیجه نگرش منفیشان، نمیتوانند به تلاش مناسب دست بزنند و در نتیجه موفق نخواهند شد. فرد دلسرد ممکن است که دائماً به دنبال تأیید دیگران باشد و ارزش خود را در آن ببیند. بدون توجه به اینکه به چه چیزی دست یافتهاند برای فرد دلسرد شده، هرگز تأیید کافی نمیباشد. ترس و سایر افکار منفی میتواند باعث ایجاد دلسردی شود. دلگرمی فرآیندی به سمت زندگی مثبت و موفقیت آمیز است، هنگامی که ما به جنبه روانشناختی آن مینگریم، دلگرمی فرایند تقویت نیروی روانشناختی فرد است. از دیدگاه علمی دلگرمی نگرشی است که میتواند برای ایجاد اعتماد و موفقیت و نیز حمایت، تقویت کننده باشد. این مسئله دلگرم کننده است که فرد تسهیلگر، باعث ایجاد دلگرمی و قدرت در افرادی میشود که برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود با مشکلات و موانعی روبرو هستند (یانگ، میلرن و بلاگن[۱۰۲] ۲۰۰۹).