تفاوتهای عملکرد افراد عادی و بیمار
نحوه فعالیت شکنج آنگولار چپ در افراد عادی و نارساخوان با هم متفاوت گزارش شده است (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴)؛ فعالیت این قسمت به همراه افزایش سن در خوانندگان قوی افزایش مییابد که چنین افزایشی در خوانندگان ناتوان دیده نمیشود. نواحی کرتکس آهیانه-گیجگاهی به همراه شکنج آنگولار چپ در اکتساب خواندن نقش اساسی و مهمی دارند. البته عملکرد شبکه های عصبی و مغزی زیر بنای خواندن، به تعامل بین رسش فیزیولوژیک، انسجام عصبی، سطح مهارت و ماهیت تکلیف مورد نظر بستگی دارد (ولف و همکاران، ۲۰۰۹). شبکه های مغزی درگیر در خواندن، انعطافپذیری خاصی دارند و اختلال آن ها در کودکان نارساخوان، ممکن است با اعمال رویکرد مناسبی برای خواندن قابل درمان باشد (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴).
نیمکرههای مغز برای خواندن به گونهای تخصصی شدهاند و هر نیمکره در قسمتی از خواندن نقش اساسی دارد. به عنوان مثال نقش اساسی در سیستم گیجگاهی-پسسری نیمکره چپ، رشد روان خواندن است (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴). طی خواندن، مغز انسان محتوای بازنمایی آوا شناختی، خط شناسی و معنایی لغات را در نظر میگیرد اما هر کدام از این بازنماییها در نیمکره تخصصی خود صورت میگیرد. در مقایسه بین بزرگسالان نارساخوان و هنجار، نیمکره راست افراد نارساخوان، حساسیت افزایش یافته بیشتری را به متغیرهای خط شناسی نسبت به گروههای هنجار نشان میدهد که این افزایش حساسیت نیمکره راست، به خاطر نبود رشد پردازش آواشناختی لغت در نیمکره چپ نارساخوانان ایجاد شده است (ری، متینو، اسپرسر و حیبیب، ۲۰۰۲). همچنین طی زمان هم حجم مغز و هم میزان شکنجهای آن در افراد نارساخوان، نسبت به افراد عادی کاهش بیشتری مییابد و مغز افراد نارساخوان دارای حجم کلی کوچکتر و شیارهای کمتری میشود (ناپلز، چنگ، کیتز، گریگورن، ۲۰۰۹).
به صورت یک نتیجهگیری کلی از این بحث میتوان گفت که در ناتواناییهای یادگیری به طور عمومی و در نارساخوانی به طور ویژه، نقش مغز و اختلالهای آن بسیار قابل توجه است. نواحی دارای بدکارکردی در نارساخوانی شکنج آنگولار چپ، لوب گیجگاهی چپ، پیش-پیشانی، پیشانی-گیجگاهی و پیشانی-آهیانهای، کرتکس هیپوکامپ و تالاموس نیمکره راست، تمپورال-آهیانهای، آهیانهای-گیجگاهی و گیجگاهی-پسسری در نیمکره چپ هستند. علل بدکارکردیهای مغز را میتوان در زمینههایی چون آسیب مغزی اکتسابی، اختلال عملکردی مغز که معلول وراثت است، نابهنجاریهای شیمیایی-زیستی، فقدان تغذیه کامل و کافی و سایر عوامل محیطی مؤثر بر رشد و تحول مغز جستجو کرد (پورسید، پورسید و قرایی، ۱۳۸۹).
عوامل توام با نارساخوانی
مشکلات خواندن بیشتر، اما نه همیشه، با مشکلات دیگری همراهند که این نارساییها ابزاری لازم در نارساخوانی مشاهده نمیشوند و اگر هم وجود داشته باشند درجات متفاوتی دارند و تنها آن ها را نمیتوان نشانه قاطع نارساخوانی دانست.
اختلالهای جانبی شدن: برخی از پژوهشگران (دویل، ۱۹۹۶) بر این باورند که کمینه بخشی از نارساخوانی را میتوان با توجه به مشکلاتی که در برتری جانبی وجود دارند، تبیین کرد. این نکته محرز است که در بیشتر افراد، به هنگام انجام فعالیتهای مرتبط با زبان، نیمکره چپ مغز نقش اصلی را ایفا میکند اما دلایلی وجود دارند که نشان میدهند اگر نواحی گفتار در دو نیمکره، کم و بیش هم اندازه باشند، مغز کوشش میکند تا همزمان به تحلیل گفتار در هر دو نیمه بپردازد، تعداد بیشتری از پیامها را از راه جسم پینهای از سمت چپ به سمت راست منتقل کند و همین بار سنگین ارتباطی موجب میشود تا تفسیرها دچار اغتشاش شوند. از اینجا است که فرد نارساخوان برای درک گفتار دیگران، مطلب خوانده شده یا بیان پاسخ خویشتن، به مدت زمان بیشتری نیازمند است. الیس (۱۹۸۴) معتقد است که اگر میتوانستیم تمامی عوامل محیطی را به منزله علل نارساخوانی خارج از میدان قرار دهیم، بیتردید باید علت این اختلال را در ساختار ارگانیکی فرد جستجو میکردیم. از آنجا که نیمکره چپ مسئولیت بیشتر فرایندهای گفتاری را بر عهده دارد و همچنین بدین علت که نارساخوانیهای اکتسابی در پی ضایعات نیکره چپ بروز میکنند، پس طبیعی به نظر میرسد که علل سرشتی نارساخوانی را در این نیمکره جستجو کنیم (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
عدم تسلط بر مفاهیم راست و چپ: به عقیده بارنسلی (۱۹۷۰) ضرورت توجه به جهت برخی از حروف برای متمایز کردن آن ها از یکدیگر وهمچنین لزوم دنبال کردن خطوط در یک جهت قراردادی مشخص، این فرضیه را مطرح کردهاست که ناتوانی در خواندن به علت مشتبه ساختن یا معکوس کردن حروف ممکن است ناشی از عدم تسلط بر مفاهیم راست و چپ باشد (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
اختلالهای سازمان یافتگی فضایی-زمانی: مشکلات فرد نارساخوان در مشتبه کردن حروفی که از لحاظ شکل مشابه و از زاویه فضایی متفاوتند، در همشدگی مفاهیم “بالا و پایین”، “راست و چپ”، “جلو وعقب”، فرضیه ناتوانی وی در تحلیل یک محرک پیچیده و وجود مشکلاتی در ادراک روابط ثابت بین عناصر مختلف را مطرح کردهاست و در نتیجه بین مؤلفههای سازمانیافتگی فضایی، ادراک فضا مؤلفهای است که بیشترین تحقیقات را در مورد خواندن به خود اختصاص داده است. خواندن مستلزم همخوانی نمادهای نوشتاری با واجها نیز هست. به عبارت دیگر فرد باید بتواند بین الگوی ادراک شده شنیداری و دیداری همخوانی برقرار سازد تا بتواند ضربآهنگ ارتجالی جمله را دریافت کند اما نارساخوانها دارای مشکلاتی در این قلمرو هستند (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
تأخیر زبان گفتاری: تأخیر زبان و نارساگویی در بیشتر موارد مشکلات یادگیری زبان نوشتاری را در پی دارند و در سوابق مبتلایان به نارساخوانی-نادرستنویسی، تأخیر زبان گفتاری نیز دیده میشود تا جایی که برخی از مولفان بر این باورند که حتی در صورت آشکار نبودن تأخیر زبان، باید وجود آن را پذیرفت چون به هنگام بروز مشکلات وابسته به خواندن، نشانه های اخیر زبان نیز همواره آشکار میشوند. وجود تأخیر زبان گفتاری در اغلب نارساخوانها، آن ها را در یک دور باطل قرار میدهد بدین معنا که اگر تأخیر زبان مشکلاتی از نوع نارساخوانی را در پی دارد، مشکل یادگیری خواندن نیز به نوبه خود موانعی را در راه غنای زبان گفتاری ایجاد میکند. بنابرین تعیین سهم هر یک از این عوامل بسیار مشکل است (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).