٩- افراد خیلی خلاق درباره کارشان بسیار پر احساس هستند.آن ها میتوانند شدیداًٌ عینی گرا و خیلی خوب باشند.
١٠- افراد خلاق،حساس و روشنفکر اغلب در معرض سختی و رنج،در کنار مقدار زیادی بهره کشی هستند (سیکزنت میهالی،٢٠٠٧ ).
٣-١ – ٢- ویژگی های مدیران خلاق :
١- تمرکز بر یک موضوع و یک کار: با توجه به اینکه اثربخشی خلاقیت بسته به سادگی و تمرکز دارد،افراد خلاق عمدتاًٌ بر یک کار متمرکز میشوند.افراد خلاق،خلاقیت های اثربخشی خود را از جا های کوچک شروع میکنند.خلاقیت به دانش و مهارت و تمرکز نیاز دارد.این واضح است که افرادی استعداد بیشتری برای خلاقیت دارند.اما این استعدادها در یک زمینه محدود و مشخص است.در حقیقت نوآوران به ندرت در بیش از یک زمینه فعالیت دارند و این در تمام موفقیت های نوآورانه آن ها صدق میکند (سلطانی،١٣٨٢ ).
٢- دارای روحیه علمی و پژوهشی هستند: مدیران خلاق با مسائل و امور مربوط به سازمان و حتی زندگی شخصی برخورد اصولی و علمی داشته و تحقیق و پژوهش را برای حل مشکلات کارساز می دانند و این به خاطر این است که استفاده از ره حل های جدید موجب صرفه جویی شده و زودتر می توان به نتیجه رسید (سلطانی، ١٣٨٢).
٣- حد بالایی از قابلیت خطر کردن دارند: خلاقیت خصیصه آدم هایی است که جرات خطر کردن دارند.برای مثال در علوم،پژوهشهای خلاق کم و بیش همیشه مستلزم قمار کردن های حساب شده است ولی کارهای عادی را می توان بدون خطر کردن چندان انجام داد.فرد حرفه ای در هیچ عرصه ای،علم یا بازار بورس به دنبال ” بحث موفقیت پنجاه پنجاه” است.به عکس،جویای موقعیتی است که در آن بتواند کاری کند تا دانش برتر به بار نشیند.گاه این دانش برتر حاصل پشتکار در کسب قطعه هایی بیش از اکثر افراد دیگر است.گاه تصادفی حاصل می شود اما هر گونه که حاصل شود بعید است که عنصر خطر را به کلی حذف کند.عملکرد خلاق مستلزو دست زدن به خطرهای حساب شده هم است.که در آن ها هم دقت محاسبات بر دانش برتر استوار شده است (سلطانی،١٣٨٢ ).
۴- دارای روحیه نقادی بالایی هستند : از جمله خصایص مدیران خلاق این است که خود از جمله افراد انتقاد کننده بوده و انتقاد پذیر هستند و روحیه نقادی را از طریق ارائه اطلاعات به کارکنان،توجه و پذیرش نظرات کارکنان،ایجاد انگیزه نقد و ارائه راه حل،انجام نظرسنجی از کارکنان،استقرار سیستم پیشنهادات در سازمان،اشاعه میدهند.وقتی روحیه نقادی در تک تک کارکنان ایجاد شد این امر به عنوان باورهای مشترک درآمده و در سازمان نهادینه میگردد.نقد را می توان نرم افزاری برای توسعه فکر و ظرفیت ذهنی و علمی بشر دانست.در نقادی،افکار و مباحث علمی و سازمانی مختلفی مورد بحث قرار گرفته و از دل آن ها اندیشههای نو پرورش مییابد و به عنوان راهکارهای عملی مشکلات سازمان را حل میکنند و در نهایت در دل نقادی،خلاقیت های فردی شکل میگیرد و افراد خلاق،سازمان را تبدیل به یک سازمان خلاق میکنند (سلطانی، ١٣٨٢).
۴- ١- ٢- موانع خلاقیت
ظهور خلاقیت که موهبتی الهی و همگانی است،مستلزم ایجاد بستر مناسب برای رشد و توسعه است.لذا برای گسترش این توانایی باید موانع و عوامل آن را نیز بررسی کرد تا بتوان فرصت لازم را برای رشد این توانمندی برای همه افراد جامعه فراهم آورد (امینی، ١٣٧۵).در اینجا سعی شده است به طور خلاصه به طبقه بندی موانع و عوامل بروز خلاقیت بپردازیم:
١- موانع شناختی
١- عادت : افراد در حل مسائل معمولاٌ روشی را به کار میبرند که بدانند با موفقیت همراه است.این روش در موارد مشابه تکرار می شود و فرد کم کم به آن عادت میکند.عادت موجب می شود که انسان در یک چارچوب خاصی قرار گیرد و کارهایش را طبق دستورالعمل معینی انجام دهد از این رو امکان نوآوری و یافتن راه حل ها و طرح های جدید کاسته میگردد (حسینی، ١٣٧۶).
٢- عدم انعطاف پذیری : انسانی که در قالب معینی فکر و عمل میکند،انعطاف ناپذیر میگردد.زیرا توان اندیشیدن درباره ی جهات مختلف مسئله را ندارد و تنها یک یا دو جهت را می بیند(حسینی، ١٣٧۶).
٣- رویگردانی از ابهامات : افراد اگر احساس کنند قادر به مقابله با موقعیت های مبهم،پیچیده و غیر ممکن نیستند از آن ها استقبال نمی کنند.به این ترتیب،فرصتی برای رویارویی با مسائل تازه و رسیدن به افکار خلاق را از دست میدهند.نیاز شدید و افراطی به نظم و ترتیب نمونه ای از این رفتار است و باعث می شود که همه چیز کاملاٌ مرتب باشد تا ابهام و اشکالی پیش نیاید.بدین ترتیب امکان بروز خلاقیت از بین می رود (حسینی، ١٣٧۶).
۴- اتکا بر مفروضات : افراد معمولاٌ هنگام حل مسائل،مرزها و محدودیت های خاصی را قطعی فرض میکند و همچنین مانع از بروز خلاقیت در آن ها میگردد(حسینی، ١٣٧۶).
۵- تفکر منفی : این حالت ممکن است نسبت به خود و دیگران به صورت احساس ناتوانی،کم ارزشی،بدبینی،عیب جویی و نا امیدی ظهور یابد که مانع جدی برای تفکر خلاق است.خودسانسوری و بی توجهی به ایده ها و افکاری که میتواند سازنده و مؤثر باشد.نمونه هایی آشکار از منفی گرایی است در بسیاری از مواقع،ایده های تازه ای که میتواند تبدیل به طرح خلاق و مفیدی شود به سبب برخوردهای منفی برای همیشه نابود میگردد.در این مواقع،فرد به خود نهیب می زند که این افکار بچگانه است،احمقانه و مسخره به نظر میرسد،عملی نیست،اصلاٌ به من چه مربوط است و… همچنین این عبارات ممکن است از طرف دیگران بیان شود که در هر دو حالت امکان بروز هر گونه خلاقیت را از بین میبرد (حسینی، ١٣٧۶).
٢- موانع عاطفی
١- ترس از شکست و اشتباه : ترس از شکست باعث می شود انسان فقط به دنبال اموری برود که احتمال موفقیت در آن ها زیادتر باشد،لذا از هر کاری که مستلزم خطرپذیری و ریسک باشد،دوری میکند.در حالی که خلاقیت مستلزمخطرپذیری بالا است. این ویژگی هرچند به عنوان یک مانع فردی و عاطفی قلمداد می شود،اما به سبب نوع برخوردهایی که از ابتدا با افراد شده است،به مرور شکل میگیرد.زیرا معمولاٌ به موفقیت ها پاداش داده می شود و شکست ها باعث سرخوردگی میگردد.از طفولیت به کودکان آموخته می شود که اشتباه نکنند.در حالی که شکست،ضرورت دستیابی افکار و ایده های نو و خلاق است (حسینی،١٣٧۶ ).
٢- عدم اعتماد به نفس : بسیاری از مواقع افراد توانایی ها و استعداد های شگرفی دارند اما عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقشان میگردد.ممکن است آن ها افکار و ایده های زیادی داشته باشند اما با تردید به آن ها می نگرند و احساس میکنند نظریات آن ها ارزش زیادی ندارد.حتی جرات نمی کنند که آن ها را به زبان بیاورند.باور نداشتن به خویش کم کم منجر به سرکوب و زایل شدن تواناییهای فرد میگردد و قدرت آزاد اندیشی و تعمق را از او میگیرد.بسیاری از مواقع،عدم رشد خلاقیت،نتیجه موانع عاطفی مانند کمرویی و زودرنجی و اولویت قائل شدن به نظر دیگران به دلیل عدم اعتماد به نفس است (حسینی،١٣٧۶ ).
٣- موانع اجتماعی
١- مطابقت : منظور از مطابقت،همرنگ جماعت شدن است.مطابقت به علت نگرانی از متفاوت بودن از دیگران و تنها ماندن رخ میدهد و بدین ترتیب امکان ابتکار و ارائه روش های تازه محقق نمی گردد (حسینی،١٣٧۶ ).