به اعتقاد اکثر متفکران، فساد یک بیماری انکارناپذیر در همه حکومتهاست و مختص یک قاره، منطقه یا گروه قومی خاصی نمیباشد. فساد در رژیمهای دمکراتیک و دیکتاتوری، اقتصادهای سوسیالیستی، سرمایه داری و فئودال نیز یافت می شود و آغاز اقدامات فساد آمیز مربوط به زمان حال نیست. بلکه تاریخ آن به قدمت جهان است. از این رو قدمت فساد به اندازه قدمت مفهوم دولت است. در واقع هرجا که قدرت و ثروت متمرکز میشود و هر جا دولتی وجود دارد، فساد نیز وجود دارد.(ربیعی، ۱۳۸۳، ۱۵)
در طول تاریخ همواره ارتباط معکوسی بین استفاده صحیح از قدرت و قلمرو گسترش فساد وجود داشته و هنگامی که از قدرت به طور مطلوب استفاده شده فساد کاهش یافتهاست. حکومتها و دولتها از قرنها پیش با مشکل سوءاستفاده کارگزاران دولتی روبرو بوده اند در متون باستانی نیز اشارات متعددی به این پدیده شدهاست نشان میدهد که حکومتها همیشه نگران سوءاستفاده شخصی صاحبمنصبان و کارگزاران دولتی از موقعیت و امتیاز شغلی بودهاند. جرایمی نظیر اختلاس، ارتشاء و جعل و… جرایم جدیدی نیستند و قدمتی به اندازه تشکیل دولتها دارند. فراهم شدن موقعیت، منجر به ارتکاب جرم میگردد و مسئولیت و اختیاراتی که طبق قانون به کارمندان دولت تفویض میشود زمینه مساعدی را برای سوءاستفاده فراهم میکند. هزینه های اضافی متعددی که این جرایم به جامعه و دولت تحمیل میکنند باعث شدهاست کارشناسان علوم سیاسی اجتماعی و اقتصادی در دهه های اخیر به پدیدههای تخلفات اداری و ابداع روش های مؤثر و کم هزینه برای مقابله با آن توجه نشان دهند.(فرج پور،۱۳۸۳، ۹)
هنگامی که مونتسکیو فیلسوف فرانسوی، در قرن هجدهم نظریه تفکیک قوا را مطرح کرد، هدف وی مبارزه با فساد بود. کارکرد قانوناساسی همواره در این جهت بوده است که به سهیمشدن در قدرت سازمان دهد تا بر نحوه اجرای آن نظارت داشته باشد و مانع سوءاستفاده از قدرت شود.(سافارونی،۱۳۷۵،۳۱)
شواهد فراوانی وجود دارد مبنی بر این که هر چقدر به پایان سده بیستم نزدیک میشویم، موضوع فساد به عنوان یکی از مسائل فراگیر دهه آخر این قرن، اهمیت بیشتری مییابد(هیود،۱۳۸۱،۱۵۴) و رویکرد روغنکاری چرخدندههای توسعه برای حل مسئله فساد اهمیت خویش را از دست میدهد و این دیدگاه که فساد بیش از هر چیز همچون ماسهای عمل میکند که منجر به اخلال در روند چرخدندههای توسعه میشود، رونق پیدا میکند. بدینترتیب امروزه مبارزه با فساد در صدر شعارهای انتخاباتی قرارگرفته و احزاب رقیب و رقبای سیاسی بدین وسیله از میدان به در میشوند.(ربیعی،۱۳۸۳،۱۳)
اما واقعیت امر این است که امروزه این پدیده در مقایسه بین دو دسته کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه، در بین کشورهای دسته دوم بیشتر و شایعتر است و اکثر مطالعات و بررسیهایی که راجع به فساد صورتگرفته به نحوی به این کشورها مربوط میشدهاست. این کشورها اغلب از ساخت سیاسی شدیداًً متمرکز عشیرهای و غیردمکراتیک برخوردارند. دولتهای آسانگیر، تمرکز شدید و بسیار ناکارآمد قدرت سیاسی، سوءاستفاده مقامات دولتی از قدرت سیاسی، سوءمدیریت، سیاسی بودن تخصیص منابع، نظام سیاسی – اقتصادی مبتنی بر افراد، اقتصادهای شدیداًً تنظیم شده توسط بوروکراتها، اطلاعات ناقص، عدم تقارن شدید اطلاعات، قوانین ضعیف و ناکارآمد، عقب ماندگی و ناکارآمدی تکنولوژی نظارت و نظام انگیزشی مخدوش، واقعیت اساسی بسیاری از کشورهای در حالتوسعه است که همگی از نشانگرهای فساد هستند.(خضری،۱۳۸۱،۲۱۱)
در این جوامع با توجه به شرایط بالا نشانه های فساد را به وضوح می توان مشاهده کرد. نشانه هایی همچون:
-
- همه قسمتها و بخشهای دولت تابع و تسلیم در برابر یک عامل اجرایی (حاکم) قدرتمند و غیر پاسخگو قرارگرفتهاند و نمیتوان برای تصمیمگیریها روال منطقی و قابلپیشبینی را ترسیم کرد.
-
- سیستم بانکداری، اعتبار و سرمایهای برای اعمال غارتگرانه به حساب میآید.
-
- باور عمومی و کلی بر این است که برای کسب و اخذ یک نوع از خدمات (اجتماعی) باید به آن شخص پولی، فراتر از حدود مقرر در قانون بپردازد.
-
- یک سیستم غیردمکراتیک یا یک سیستم سیاسی دمکراتیک اما ناکارآمد و غیر مؤثر حاکمیت دارد.(ربیعی،۱۳۸۳،۱۷)
-
- یک رویه و سیستم کنترل و نظارت شدید بر رسانه ها و مطبوعات اعمال میشود درصورتی که میتوان از آن ها به عنوان یک اهرم نظارت عمومی بهرهجست.
-
- رشد اقتصادی ارقام پایینی را تجربه کرده و درآمد سرانه از روند مطلوبی برخوردار نیست.
-
- هزینه های نظامی و پلیسی بالا و سنگین و هزینه های اجتماعی کم و پایین است.
- نسبتهای بدهی فراتر از حد استانداردهای بدهیها بوده و مشخصات سهم بدهیهای خارجی در تولید ناخالص داخلی بالا است.
بنابرین جای شگفتی نیست که اغلب پژوهشگرانی که روی پدیده فساد (سیاسی) مطالعه میکنند، در زمینه کشورهای جهانسوم و در حالگذار متخصص اند.(دلاپورتا،۱۳۷۵ ،۱۸)
مطالعات نشان میدهد که فساد در ابعاد و سطوح مختلف شامل فساد اداری، مالی، سیاسی و فساد «بالانشینان یقه سفید» و «حقوق بگیران گرسنه» از یکسو خود نتیجه توسعهنیافتگی و عقبماندگی محسوب میشود و از سویی دیگر مانعی برای رسیدن به جامعهای سالم و رشدیافته است. (ربیعی،۱۳۸۳ ،۲۱)
تجربه های به دست آمده از کشورهای مختلف نشانگر این است که فساد اداری امری پیچیده و متنوع است. از این رو مبارزه با آن نیز امری مستمر و پیچیده میباشد، در حقیقت فساد (چه در ابعاد اداری و چه در دیگر ابعاد) مانند عفونت است که اگر به اندام و پیکر جامعه راه یابد، آن را یکی پس از دیگری عفونیکرده و از کار میاندازد و چه بسا گسترش این عفونت کل پیکره جامعه را فاسد کند.
بدینترتیب اصطلاح فساد اداری که آن را در برابر سلامت اداری به کار میبرند، مدت زیادی است که مورد توجه اندیشمندان و صاحبنظران مختلف سازمانی قرارگرفته و آن ها تلاش کردهاند با ارائه تعاریفی منطبق با اصول سازمانی در جهت رفع آن گام بردارند که وجه اشتراک اغلب تعاریف ارائه شده درباره فساد در دستگاه های دولتی را میتوان مصادیقی همچون رشوه، اختلاس و سوءاستفاده از موقعیتهای شغلی، برای نفع شخصی، کلاهبرداری، پارتی بازی، بی عدالتی، باجخواهی، ایجاد نارضایتی برای اربابرجوع (ذینفع) سرقت اموال و دارایی سازمان، فروش اطلاعات محرمانه سازمان به دیگران و نظایر آن چه به صورت فردی یا گروهی و سازمان یافته پدیدار می گردد، دانست.