آمیهود (۲۰۰۲): اعلام نمود که عدم نقدشوندگی مورد انتظار بازار دارای رابطه مثبت با مازاد بازده پیشبینی شده سهام است. او در تحقیق خود ادعا نموده است که بخشی از مازاد بازده مورد انتظار را می توان به وسیله صرف عدم نقدشوندگی بیان نمود. او نسبت قدر مطلق بازده سهام به حجم معاملات بر حسب دلار را معیار عدم نقدشوندگی در تحقیق خود مورد استفاده قرار داد. او ادعا نموده است که عدم نقدشوندگی تاثیر بیشتری بر صرف سهام شرکت های کوچک دارد.
مارشال و یانگ (۲۰۰۳): به بررسی رابطه بین نقدشوندگی و بازده سهام پرداختهاند. معیار های نقدشوندگی مورد استفاده در این تحقیق شکاف بین قیمت پیشنهادی خرید و فروش و نرخ گردش سهام میباشد. آن ها در مدل خود از عوامل بازده بازار و اندازه شرکت استفاده نموده اند. نتایج تحقیقات نشان میدهد که تأثیر عمل اندازه شرکت بر بازده سهام منفی است.
چان و همکاران (۲۰۰۳): تأثیر نقدشوندگی دارایی ها را در بازار استرالیا با بهره گرفتن از معیار نرخ گردش سهام در قیمت گذاری دارایی ها مورد بررسی قرار دادهاند. در این تحقیق از داده های ماهانه و عوامل کنترلی نظیر نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و اندازه شرکت و بازده مازاد بازار استفاده نموده اند.
تانگ و همکاران (۲۰۰۵): به بررسی ارتباط بین عوامل ریسک و بازده ها در بازارهای نوظهور آسیایی پرداختند. در این مطالعه مدل سه عاملی فاما و فرنچ در بازارهای نوظهور آسیایی(هنگ گنک، سنگاپور و تایوان) آزمون شده است. شواهد تجربی مطابق نتایج بررسی شرکت های آمریکای است که در آن مدل میتواند بیشترین انحرافات میانگین بازده ها را توضیح دهد. مهمترین عامل در تبیین بازده در این تحقیق، بازده اضافی بازار میباشد. اثر اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار محدود شده و در بعضی موارد بی معنی بوده است.
چن(۲۰۰۵):به بررسی صرف ریسک در قیمت گذاری دارایی ها در بازار آمریکا پرداخته است. وی در این تحقیق ابتدا به توضیح صرف نقدشوندگی با متغیرهای کلان اقتصادی با دیدگاهی طولانی مدت پرداخته و سپس تأثیر این عوامل را در قیمت گذاری دارایی ها مورد توجه قرار داده و آنگاه به بررسی پرتفوهای ساختگی در مدل سه عاملی فاما و فرنچ با متغیر های کنترلی نظیر اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار پرداخته است.
لانگستاف (۲۰۰۵)[۹۸]: نشان داد که تعداد بسیار زیادی از دارایی ها دارای خصوصیات نقدشوندگی کمی میباشند و همیشه نمی توان آن ها را فوراً معامله کرد. او در این تحقیق نقش عامل عدم نقدشوندگی را در قیمت گذاری دارایی ها مورد بررسی قرار داده است. در بازار سهام برخی دارایی ها دارای نقدشوندگی بالایی هستند، اما برخی دیگر در دوره های نسبتاً طولانی مورد معامله قرار می گیرند. عدم نقدشوندگی تأثیر بسیار چشمگیر بر تصمیم گیری پرتفوی بهینه دارد. او اعلام نمود که ارزش یک دارایی با نقدشوندگی بالا میتواند ۲۵ درصد بیش از ارزش یک دارایی غیر نقدشونده ارزش داشته باشد.
دوسکار(۲۰۰۶): مدلی برای بررسی رفتار نقدشوندگی و نوسان پذیری قیمت سهام ارائه میکند. در این مدل سرمایه گذاران پیشبینی میکنند هنگامی که تغییرات آن دارایی بالا باشد، صرف ریسک آن بالا است و بازده جاری آن دارایی پایین میآید، نرخ بازده دارایی های بدون ریسک نیز پایین است و بازار با عدم نقدشوندگی روبرو می شود (خرمدین، ۱۳۸۶).
مارسلو و همکاران(۲۰۰۶): عامل ریسک عدم نقدشوندگی در بازار سهام اسپانیا را در فاصله زمانی ۲۰۰۲-۱۹۹۴ مورد بررسی قرار دادهاند. آن ها در این تحقیق از عوامل کنترلی اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار به عنوان معیار عدم نقدشوندگی که توسط آمیهود (۲۰۰۲) پیشنهاد شده است، استفاده نموده اند. نتیجه این تحقیق نشان میدهد که عامل عدم نقدشوندگی به عنوان یکی از اجزای کلیدی قیمت گذاری دارایی ها باید مورد توجه قرار گیرد.
لیوو(۲۰۰۶): در مقاله خود نقش ریسک نقدشوندگی را در توضیح بازده مقطعی دارایی ها مورد بررسی قرار داده است. نتایج تحقیقات وی نشان میدهد که مدل دو عاملی(بازار و نقدشوندگی) در توضیح بازده های مقطعی نسبت به CAPM و مدل سه عاملی فاما و فرنچ بهتر عمل میکند.
هرن و پایس(۲۰۰۹)[۹۹]: دو عامل نقدشوندگی و اندازه شرکت افزوده شده در مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای را جهت مطالعه بازده مازاد برای مجموعه ای از بازارهای سرمایه ی افریقا پیشنهاد کردند. نتایج نشان داد که عامل اندازه و نقدشوندگی برای تبیین قیمت گذاری دارایی در این بازار های نوظهور معنادار میباشند.
لی(۲۰۱۱): در مطالعه ی ارتباط میان نقدشوندگی و قیمت گذاری دارایی در یک محیط بینالمللی دریافت که نقدشوندگی حتی بعد از کنترل عوامل بازار و اندازه و ارزش، یک عامل مؤثر قیمت گذاری میباشد. همچنین در یافته های خود نشان میدهد که به طور کلی سهام ثبت شده در بازارهای نوظهور در مقایسه با بازارهای توسعه یافته، با ریسک نقد شوندگی بالا مشخص میباشند.
لیسچوسکی و وورنکوا (۲۰۱۲): در مطالعات خود بر بازار سرمایه لهستان(پیشرفته ترین بازار سهام در اروپای شرقی) به جستجوی شواهدی برای عوامل مؤثر قیمت گذاری سهام در بازارهای نوظهور پرداختند. آن ها در کنار عوامل بازار و اندازه و ارزش، بررسی خود را بر آن نهادند که آیا نقد شوندگی میتواند عاملی مؤثر بر ریسک قیمت گذاری باشد یا خیر؟ عکس انتظار آن ها که نقد شوندگی میتواند یک عامل قیمت گذاری در بازارهای نوظهور باشد، آن ها هیچ مدرکی نیافتند که بتواند از این فرضیه پشتیبانی کند.
۲-۲۲-۲ تحقیقات در داخل ایران
ظریف فرد، قائمی (۱۳۸۲): به آزمون تجربی مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای در بورس اوراق بهادار تهران برای سال های ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ پرداختند. سوال اصلی این تحقیق بیانگر این موضوع است که آیا در بورس اوراق بهادار تهران بین ریسک سیستماتیک و بازده سهام عادی ارتباط خطی ساده و مثبت وجود دارد یا خیر. نتایج بیانگر آن شد که ریسک سیستماتیک به تنهایی نمی تواند تغییرات بازده سهام شرکت ها را توجیه نماید.
احمدپور، رحمانی فیروزجائی(۱۳۸۶): به بررسی تأثیر اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بر بازده سهام(بورس اوراق بهادار تهران) پرداختند. در این تحقیق از الگوی قیمت گذاری دارایی سرمایه ای استفاده کردند.
نتایج به دست آمده نشان میدهند که سه عامل اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و عامل بازار، سه عامل تأثیرگذار روی بازده سهام میباشند و همچنین یک مدل چند عاملی، نسبت به یک مدل تک عاملی در بازار سرمایه ایران بهتر میتواند پراکندگی بازده سهام را توضیح دهد. نتایج به دست آمده درباره دو عامل شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و همچنین این که کدامیک از این دو عامل از قدرت توضیحی بیشتری برخوردارند، نشان میدهد که تأثیر این دو عامل در پرتفولیوهای مختلف، متفاوت است.